۱۳۹۳ تیر ۳۰, دوشنبه

تعریف (3)

پروفسور دکتر گئورگ کلاوس 
برگردان شین میم شین



IV 
تعریف تعیینی

·        تعریف تعیینی جنبه خاصی از تعریف سمانتیکی است.

1
·        بکمک تعریف تعیینی معنی واژه ای در علم معینی تعیین می شود:
·        به عبارت دیگر چگونگی استفاده رایج از یک علامت معین، مثلا واژه معین، در عرصه معینی تشخیص داده می شود.

2
·        تعریف تعیینی نتیجه یک تجزیه و تحلیل سمانتیکی است.

مثال

·        مثال برای تعریف تعیینی در استفاده عملی آن:
·        «معنی واژه خانه در بیمه آتش سوزی چنین و چنان است.»

3
·        تعاریف سمانتیکی به دو دسته تقسیم می شوند:

الف

·        تعاریف تجزیه ـ تحلیلی (انالیزی)    



ب

·        تعاریف ترکیبی.

4

·        در تعریف تجزیه ـ تحلیلی معنای پنهان در واژه برملا می شود.

مثال برای 
تعریف تجزیه ـ تحلیلی

·        «مارکسیسم آموزش انقلابی مارکس و انگلس است.»
·        این تعریف تجزیه ـ تحلیلی است.
·        برای اینکه مفهوم مارکسیسم خود حاوی مفهوم انقلابی بوده است:
·        علاوه بر مارکسیسم انقلابی، مارکسیسم دیگری وجود ندارد.

5
·        در تعریف ترکیبی با دو نوع زیر از مفهوم سازی سر و کار پیدا می کنیم:

الف

·        از مفهوم شناخته شده ای مفهوم جدیدی ساخته می شود



مثال برای 
تعریف ترکیبی



·        مثلا از مفهوم «دهقانی که نیروی کار غیر را استثمار نمی کند»، مفهوم «دهقان عضو اتحادیه دهقانی» یعنی مفهوم جدید «دهقانان زحمتکش» ساخته می شود.



ب

·        با استفاده از مفهوم رایج در زبان عامیانه که حد و مرزی برای آن دقیقا تعیین نشده، برای مقاصد علمی، مفهومی ساخته می شود که حد و مرزش دقیقا تعیین شده باشد و با مفهوم رایج در زبان عامیانه فقط  پیوند سستی داشته باشد.

مثال برای 
تعریف ترکیبی

·        همه مردم تصور تقریبی از ارزش هر کالا دارند.
·        ولی این تصور می تواند در حالت مشخصی به ارزیابی کاملا وارونه ای منجر شود.
·        مفهوم علمی ارزش کالا را مارکس برای اولین بار در تعریف ترکیبی ئی تعیین کرد.
·        این امر بدان معنی نیست که تعریف مارکس با تصور رایج و غیرعلمی از ارزش کالا هیچ رابطه ای ندارد.
·        اما علیرغم آن تعریف علمی مارکس از کالا،  نوآوری ئی است.


V 
تعریف تنظیمی

·        در تعریف تنظیمی از طریق تعین هائی، میان پیوندهای مختلف، روابط معینی ایجاد می شوند:

 مثال برای
تعریف تنظیمی

·        مثلا تعیین این امر که آب در صفر درجه سانتیگراد یخ می زند و در صد درجه سانتیگراد می جوشد.
·        بدین طریق درجه بندی دماسنجی صورت می گیرد.

1
·        حکم «آب در شرایط معمولی در صد درجه می جوشد!» یک شناخت علمی نیست، بلکه فقط یک تنظیم مبتنی بر تعین است.

3
·        اما حکم «هوای هیجده درجه سانتیگرادی اتاق نشیمن، مناسب ترین درجه حرارت برای انسان است!» حاوی یک شناخت هرچند ساده ی علمی است. 

4
·        تعریف برابری مسافت های از نظر مکانی منفصل نیز تعریف تنظیمی مبتنی بر تعین است.

5
·        تعریف همزمانی حوادث بخصوصی نیز که از نظر مکانی جدا از هم رخ می دهند، نیزبه همین سان.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر