تحلیلی
از شین میم شین
گر
چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ
راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
·
معنی تحت اللفظی:
·
اگرچه منزل (محل پیاده شدن برای استراحتی کوتاه در طول راه)
خیلی خطرناک و مقصد خیلی دور است، تو ولی غم مخور.
·
چون هر راهی پایانی دارد.
·
خواجه در این بیت، چندین دیالک تیک مربوط به سفر را برای
صدور فرمان اخلاقی «غم مخور» به خدمت می گیرد:
1
گر
چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ
راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
·
خواجه دیالک تیک سفر را اولا به شکل دیالک تیک مبدأ و
مقصد و بعد به شکل دیالک تیک آغازراه و
پایان راه بسط و تعمیم می دهد:
·
راهی وجود ندارد که پایانی نداشته باشد.
·
هر راهی بطور عینی به جائی ختم می شود:
·
هر مبدأ با مقصدی در پیوند ناگسستنی است.
2
·
خواجه ضمنا دیالک تیک سفر را به شکل دیالک تیک جزء و کل
و بعد به شکل دیالک تیک مبدأ ـ منزل ـ مقصد بسط و تعمیم می دهد:
·
مسافر برای رسیدن به مقصد معین از منازل معین عبور می
کند:
·
این بدان معنی است که میان منزل و مبدأ و مقصد، رابطه
جزء و کل برقرار است:
·
هر مقصدی از مجموعه منازل تشکیل می یابد:
·
مبدأ اولین منزل است و مسافر پس از طی چندین منزل، پس از
استراحت و نفس تازه کردن در منازل متفاوت، به مقصد می رسد.
·
مقصد در حقیت، آخرین منزل است.
·
مقصد منزل نهائی است.
3
گر
چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ
راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
·
تفاوت منزل با مبدأ و مقصد، در این بیت خواجه، علاوه بر
تفاوت کمی، علاوه بر دوری و نزدیکی، تفاوتی کیفی است:
·
منازل در معرض دستبرد رهزنان اند، منازل نا امن اند، ولی
مبدأ و مقصد امن است.
·
خواجه در اشعار دیگرش دلایل دیگری در زمینه نا امنی منزل
ارائه می دهد:
مرا در منزل جانان چه امـن عیش، چون هر دم
جرس فریاد می دارد که بربندید
مـحـمـل ها
·
معنی تحت اللفظی:
·
در منزل جانان، که نمی توان با خیال راحت عیش کرد.
·
برای اینکه جرس مرتب از ضرورت کوچ خبر می دهد.
4
·
در این بیت خواجه، دار دنیا به منزلی تشبیه می شود که مسافر
آرامش خاطر ندارد و هر دم می تواند دم آخر باشد:
·
پیک اجل هر دم می تواند بی خبر از در درون آید و قبض روح
کند.
5
گر از این مـنزل
ویران بـه سوی خانـه روم
دگر آنجا کـه روم،
عاقـل و فرزانـه روم
·
خواجه در این بیت نیز از نا امنی منزل در مقایسه با خانه
دم می زند و اقامت در منزل ویران را ابلهانه می داند.
6
گر
چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ
راهی نیست، کان را نیست پایان غم مخور
·
خواجه برای اثبات صحت فرمان اخلاقی «غم مخور» خویش، زوال
ناگزیر دوره غم را یاد آور می شود:
·
چون دوره غم هم بالاخره به سر می رسد، پس بهتر است که از
غم خوردن پرهیز شود.
·
بدین طریق، پدیده ی غم نه تنها توجیه می شود، بلکه حتی به
مثابه امری طبیعی و عادی تلقی می شود:
الف
·
تنها راه حل خواجه، بی اعتنائی سوبژکتیف به غم است.
·
امروزه در فیلم های عوامفریبانه هالی وود با همین طرز تربیت
بنی بشر روبرو می شویم:
·
طرف مثل میر غضبی شلاق به دست، بالای سر کودکی و یا نوجوانی
می ایستد و از او می خواهد که جمله «مثبت» (پوزیتیو) معینی را بکرات تکرار کند:
·
مثلا «من دیگر فکر آن چیز را نخواهم کرد.»
·
«همه چیز بهتر و بهتر خواهد شد.»
·
«مسئله در حد قضاوت سوبژکتیف است:
·
لیوان نیمه پر است و نیمه خالی است.
·
و من طرفدار نیمه پر بودن لیوانم.»
·
«باید مثبت اندیشید و نه منفی.»
ب
·
تنها ایده و اندیشه ای که خواجه در کله ندارد، غلبه بر علت
عینی و واقعی غم است.
ت
·
تنها سودائی که خواجه بر سر ندارد، جستجو و یافتن علت معلولی
به نام غم است.
پ
·
به همین دلیل در فلسفه اجتماعی حافظ، مسائل و معضلات
فردی، خانوادگی و اجتماعی غیر قابل شناخت و در نتیجه، غیر قابل حل تلقی می شوند و
نهایتا به تازیانه اندرز انتزاعی تحمیل و تحمل می شوند.
ث
·
نتیجه قطعی خردستیزی نیز نمی تواند جز این باشد:
·
حفظ و تحکیم وضع موجود.
·
دندان بر جگر فشردن مدام و درد کشیدن مدام.
·
بی کمترین تلاشی در جهت شناخت ریشه های درد و بی کمترین امیدی
بر امکان و توان غلبه بر درد.
ج
·
منطق فئودالی ـ ایراسیونالیستی خواجه در این بیت، روشن
است:
·
هر راهی پایانی دارد.
·
بنابرین دوره غم هم نمی تواند ابدی باشد.
·
پس بی خیال غم باش.
·
تا چشم کار می کند، کسی نیست، بگوید که بی خیالی فرمایشی
معنی ندارد.
·
وقتی دل آدمی از درد و اندوه آتش گرفته، چاره ای جز اشک
ریختن و غم خوردن ندارد.
5
غم
مخور
·
سؤال اما این است که چرا طبقه حاکمه توده را به پرهیز از
حتی خوردن غم فرامی خواند؟
·
چه فرقی برای خواجه دارد، اگر بنده ها، غلام ها و یا
رعایا و یا حتی شاهان و شاهزاده ها غم بخورند و یا نخورند؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر