تحلیلی
از شین میم شین
به مهلتی که سپهرت دهد ز راه، مرو
تو را که گفت که این زال ترک دستان گفت
به مهلتی که سپهرت دهد ز راه، مرو
تو را که گفت که این زال ترک دستان گفت
·
معنی تحت اللفظی:
·
فریب مهلت و مجالی را که چرخ در اختیارت می نهد، نخور و
گمراه نشود.
·
کی گفته که این زال دوده و دودمان دستان را ترک گفته
است؟
1
به مهلتی که سپهرت دهد ز راه، مرو
تو را که گفت که این زال ترک دستان گفت
به مهلتی که سپهرت دهد ز راه، مرو
تو را که گفت که این زال ترک دستان گفت
·
برای درک دقیق محتوای معنوی و ایدئولوژیکی این بیت خواجه
باید مفاهیم آن را درک کرد.
·
به همین دلیل تجزیه و سپس تحلیل این بیت ضرورت مبرم
دارد:
2
به مهلتی که سپهرت دهد
به مهلتی که سپهرت دهد
·
سپهر و روزگار و چرخ و فلک و غیره از مفاهیم فلسفی چه بسا حتی ماقبل قرون وسطای
فئودالی ایران اند و شعرای متعلق به طبقات اجتماعی مختلف آنها را با محتواهای
متفاوت و حتی متضادی پر کرده اند.
·
خواجه در مفهوم «سپهر»، در تحلیل نهائی جزم مشیت الهی را
می گنجاند و به خورد خواننده و شنونده اشعار خود می دهد.
·
در قاموس خواجه هر کس بنا بر میل و هوس سپهر دون و فلان
فلان شده، مهلتی دریافت می کند.
3
به مهلتی که سپهرت دهد
به مهلتی که سپهرت دهد
·
خواجه عملا دیالک تیک جبر و اختیار را به شکل دوئالیسم
سپهر و انسان بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن جبر (سپهر) می داند.
·
بدین طریق، می توان گفت که دیالک تیک جبر و اختیار تخریب می شود:
·
جبر در هیئت سپهر و چرخ و روزگار و فلک و غیره مطلق و
همه کاره قلمداد می شود و انسان به موجودی علیل، ذلیل، هیچ واره و هیچ کاره تنزل
می یابد.
·
یعنی رابطه دیالک تیکی میان جبر و اختیار از بین می رود.
·
انسان تا حد جمادات و جانوران تنزل می یابد و از هر آنچه
که سپهر در اخیتارش می گذارد، می چرد.
·
خصلت آنتی
هومانیستی آشکار ایدئولوژی طبقات اجتماعی واپسین هم همین است.
4
به مهلتی که سپهرت دهد ز راه، مرو
به مهلتی که سپهرت دهد ز راه، مرو
·
به همین دلیل خواجه حکم می کند که فریب مهلت داده شده از
سوی سپهر را نباید خورد و گمراه نباید شد.
·
منظور خواجه اما از مفهوم «گمراه شدن» چیست؟
5
به مهلتی که سپهرت دهد ز راه، مرو
به مهلتی که سپهرت دهد ز راه، مرو
·
برای درک منظور خواجه باید مفاهیم خواجه را تحلیل کرد.
·
چون در این بیت، دوئالیسم جبر و اختیار در فرم دوئالیسم
سپهر و انسان مطرح است، می توان گفت که گمراهی بنظر خواجه یعنی غره شدن به
اختیارمندی، مختاریت، آزادی و در بدترین حالت (در قاموس خواجه)، خودمختاری.
·
دلیل خواجه بر ادعای خویش اما شنیدنی است:
6
به مهلتی که سپهرت دهد ز راه، مرو
تو را که گفت که این زال ترک دستان گفت
به مهلتی که سپهرت دهد ز راه، مرو
تو را که گفت که این زال ترک دستان گفت
·
خواجه برای اثبات مطلقیت و قدر قدرتی غلبه ناپذیر جبر و
هیچ وارگی انسان، در مصراع دوم، به توصیف رابطه انسان با سپهر می پردازد:
·
چه کسی ادعا کرده که سپهر به مثابه زال (پیر مو سپید
فرتوت و عجوزه واره و مکار و خدعه گر)
دستان را یعنی دوده و دودمان خود را، رسم و آیین دیرین خود را، یعنی پستی و
بی رحمی و بی وفائی و حیله گری و انسان ستیزی ذاتی خود را ترک کرده است؟
7
به مهلتی که سپهرت دهد ز راه، مرو
تو را که گفت که این زال ترک دستان گفت
به مهلتی که سپهرت دهد ز راه، مرو
تو را که گفت که این زال ترک دستان گفت
·
می توان گفت که خواجه (و نه فقط خواجه) دیالک تیک جبر و
اختیار را به شکل دوئالیسم سپهر و انسان بسط و تعمیم می دهد و سپس به دوئالیسم
دشمن و انسان استحاله می بخشد:
·
جبر بدین طریق و ترفند به خصم بنی بشر بدل می شود:
·
سپهر و روزگار و چرخ و فلک و دهر و غیره به خصم آشتی
ناپذیر مردم بدل می شوند.
·
اگر خواننده ای احیانا فرصت داشت، بهتر است که مفاهیم یاد شده را در دیوان حافظ بجوید و مورد
تأمل قرار دهد.
·
این رابطه جعلی و من در آوردی میان سپهر و انسان، یکی از
ستون های اصلی ایدئولوژی فئودالی واپسین حافظ را تشکیل می دهد.
·
صفاتی که حافظ به سپهر می دهد، همه از دم منفی و ضد
انسانی و ضد اجتماعی اند.
·
بخشی از همین صفات منفی را پیامبر اسلام به خدا می دهد:
·
مکار، غدار، قهار، جبار، رحمان، کذاب و غیره را.
8
به مهلتی که سپهرت دهد ز راه، مرو
تو را که گفت که این زال ترک دستان گفت
به مهلتی که سپهرت دهد ز راه، مرو
تو را که گفت که این زال ترک دستان گفت
·
حافظ سپهر را به مثابه پیر زن فاقد احساس و عاطفه، مکار
و بی رحم و بی وفا تصور و تصویر می کند و از اعتماد بدان اکیدا نهی می کند.
·
اما چرا و به چه دلیل؟
9
·
حافظ بدین طریق و ترفند تضادهای اجتماعی چرکین واقعی و
عینی میان توده و طبقه حاکمه را تحریف می کند و به شکل تضاد میان انسان و سپهر
واهی و خیالی در می آورد..
·
نتیجه عملی این می شود که توده تحمیق می گردد و به دنبال
نخود سیاه فرستاده می شود.
·
یعنی اگر کارد به استخوانش رسید، به جای رفتن به سراغ
هیئت حاکمه و یا طبقه حاکمه، به لعن و نفرین بر سپهر دون و زال و مکار و غدار می
پردازد.
·
این ترفند ایدئولوژیکی خواجه اما به چه معنی است؟
10
·
این بدان معنی است که خواجه چیزها، پدیده ها، سیستم ها و
روندهای واقعی و عینی را ایراسیونالیزه می کند:
·
بطرز خردستیزانه ای منعکس می کند.
·
خواجه به جای خوانین و سلاطین بنده دار و فئودال مکار و
غدار و جبار و قهار و بی وفا به عهد و سوگند، سپهر انتزاعی و واهی را می نشاند.
·
وقتی از حافظ به عنوان نماینده سرسخت و خطرناک
ایراسیونالیسم (خردستیزی) سخن می رود، به همین دلایل است.
·
دلیل انتشار و تبلیغ و ترویج مکرر اشعار حافظ از سوی شاه
و شیخ نیز همین است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر