۱۳۹۳ مرداد ۶, دوشنبه

مقوله «رقیب» در آثار خواجه شیراز (16)


تحلیلی از شین میم شین 

ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز
مست است و در حق او، کس این گمان ندارد

·        معنی تحت اللفظی:
·        راه و روش رندی را باید از محتسب آموخت که مست است، ولی کسی مستی او را حدس نمی زند.

·        این بیت خواجه به چه معنی است؟

1
ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز
مست است و در حق او، کس این گمان ندارد

·        خواجه پس از کلی فلسفه بافی به صدور این رهنمود پرداخته است:
·        باید محتسب را سرمشق خود قرار داد که مست است و کسی گمان مستی به او نمی برد.
·        چون این اندرز پس از دعوت خواجه به عشرت صادر می شود، می توان به این نتیجه منطقی رسید که عشرت نباید علنی صورت گیرد.
·        یعنی محتسب نباید از بزم عیش شاعر با خبر شود.
·        امروزه در میهن حافظ هم همین اندرز مو به مو اجرا می شود:
·        خلایق بظاهر مجلس عزا می گیرند و در واقع جشن و پایکوبی و عیش و عشرت راه می اندازند.

·        این ولی به چه معنی است؟

2
ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز
مست است و در حق او، کس این گمان ندارد

·        این عملا به معنی پیشه کردن تزویر و تظاهر و ریا ست.
·        این به معنی کندن دره ای عمیق میان ظاهر و باطن، میان پدیده (نمود) و ماهیت است.
·        این به معنی تبدیل اعضای جامعه و همبود به هنرپیشه و تبدیل جامعه و همبود به صحنه تئاتر است.
·        این به معنی زندگی ماسکمندانه است.
·        این نه به معنی زندگی، بلکه به معنی در آوردن ادای زندگی است.
·        در چنین جامعه و همبودی خطر برداشته شدن مدام ماسک ها و رسوا شدن اعضای آن در میان است:
·        شاید یکی از دلایل اصلی بیمار روانی بودن مردم ایران همین زندگی ماسکمندانه ی مدام باشد.
·        چون زندگی با دروغ به تخریب درونی و برونی فرد و جامعه می انجامد.
·        چون زندگی با تظاهر و تزویر و ریا اعتماد متقابل و ضرور میان اعضای جامعه و همبود را به آتش تردید و سوء ظن می کشد.

3
ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز
مست است و در حق او، کس این گمان ندارد

·        شاید حریفی بگوید که هدف خواجه نه سرمشق قرار دادن محتسب، بلکه انتقاد از محتسب است.
·        یعنی منظور خواجه خدا ست و نه خرما.
·        شاید حق با حریف باشد.
·        ولی تحت این شرایط، بیت بعدی خواجه را چگونه باید معنی کرد؟
·        آیا باید از پلکان  مفاهیم خواجه بالا رفت و به معنی بیت رسید و یا قبل از این کار، باید  مفاهیم را بلحاظ معنا وارونه ساخت و بعد از پلکان آنها بالا رفت و به معنی بیت رسید؟

 کس در جهان ندارد یک بنده، همچو حافظ
زیرا که چون تو شاهی، کس در جهان ندارد

·        معنی تحت اللفظی:
·        کسی در جهان بسان تو، بنده ای مثل حافظ ندارد.
·        برای اینکه کسی هم بسان حافظ، شاهی چون تو ندارد.

1
·        این بیت آخر غزل خواجه است و قاعدتا می بایستی در این بیت از همه گفته ها در ابیات یاد شده نتیجه نهائی گرفته شود.
·        ولی به جای نتیجه گیری عام و رهگشا ماهیت رابطه خواجه با مخاطب استدلال و اثبات می شود:

کس در جهان ندارد یک بنده، همچو حافظ
زیرا که چون تو شاهی، کس در جهان ندارد

·        خواجه برای تعریف محتوا و ماهیت رابطه خود با مخاطب، دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دوئالیسم  بنده دار و بنده و یا شاه و حافظ تخریب و تحریف می کند.

2
·        نتیجه اول این می شود که هم بنده دار و هم بنده هر دو در دنیا بی همتا هستند.

3
·        نتیجه دوم این می شود که می توان بنده کس دیگری بود و بدان فخر فروخت.

4
کس در جهان ندارد یک بنده، همچو حافظ
زیرا که چون تو شاهی، کس در جهان ندارد

·        نتیجه سوم همان ضرب المثل معروف خاص و عام است:
·        خلایق هر چه لایق.
·        شاه بی همتا لیاقت داشتن بنده بی همتا را دارد.
·        بنده بی همتا هم لیاقت داشتن شاه بی همتا را.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر