فصل
پنجم
ایدئالیسم
پروفسور
دکتر اندراس گدو
برگردان
شین میم شین
بخش
چهارم
پوزیتیویسم و
فلسفه حیات
به مثابه طرز
تفکر:
انکار سیستم
وارگی (سیستمیت) تفکر کلاسیک بورژوائی
قسمت دوم
ریشه دوانی
دگم (جزم) پوزیتیویستی ارنست لاس
ادعای پایان
ماتریالیسم از سوی
کبانیس و
فریدریش البرت لانگه
16
·
ماتریالیسم ستیزی بر تفکر فلسفی
علمای علوم طبیعی نیز تأثیر گذاشت.
·
آنها در مقالات خود راجع به
تحقیقات و کشفیات بیولوگ های (زیست شناسان) ماتریالیستی اندیش، تهمت ماتریالیست
بودن به آنها زدند.
·
به عنوان مثال، اشلایدن به ویرچوف تهمت
ماتریالیست بودن زد.
·
(اشلایدن،
«راجع به ماتریالیسم در علوم طبیعی آلمان»، 1863
·
ویرچوف، «راجع به ماتریالیسم کذائی
در علوم طبیعی زمان حاضر»، 1864
·
برونر، کونسه، کوزه لک، « مفاهیم
اصلی تاریخی»، براون، «ماتریالیسم و ایدئالیسم»، ص 1007، 1983)
17
امیل هاینریش دوبوا ریموند (1818 ـ 1896)
فیزیولوگ، طب نظری، مؤسس التروفیزیولوژی آزمایشی، سخنرانی
راجع به فلسفه و فرهنگ و غیره
·
این ماتریالیسم ستیزی ضمنا به
انزجار از فلسفه آمیخته بود، انزجاری که از قصد غلبه حتمی بر تفکرات فلسفی ـ طبیعی
به سلیقه پوزیتیویستی ـ امپیریستی پرده برمی داشت.
·
این انزجار در فلسفه آلمان، در
اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 میلادی عمدتا سمتگیری ایدئالیستی داشت.
·
این شاخ و شانه کشیدن های
پوزیتیویستی ـ امپیریستی با دادن شعارهای فلسفی از موضع مطلقا حق به جانب همراه
بود.
·
به عنوان مثال، سخنرانی دوبوا
ریموند تحت عنوان «جهل مرکب»:
·
«راجع
به معماهای جهان جسمانی طبیعت پژوهان که از دیرباز معمولا با ناکامی مردانه دست و
پنجه نرم می کنند، می توان از جهل مرکب سخن گفت.
·
(جهل
مرکب در شعار زیر تبیین می یابد: ما نمی دانیم و هرگز نخواهیم دانست. مترجم)
·
راجع به معمای مربوط به معنی ماده
و نیرو، بسته به طرز تفکر هر کس، باید برای ابد، از تضاد بمراتب غیر قابل حل تری
سخن گفت.»
·
(امیل
دوبوا ریموند، «سخنرانی ها»، «جهل مرکب»، جلد اول، ص 46، 1912)
18
·
این شاخ و شانه کشیدن های پوزیتیویستی
ـ امپیریستی ـ به قول کلاسیک های مارکسیسم ـ اغلب به صورت مخلوطی از نظرات معرفتی
ـ نظری (تئوری شناخت) دست دوم و یا دست سوم بودند.
·
(مارکس
و انگلس، «مجموعه آثار»، جلد 20، ص 480)
19
·
این شاخ و شانه کشیدن های
پوزیتیویستی ـ امپیریستی ضمنا حاوی گرایشات فکری بی سر و ته و مناهی (نهی های) بی
پرده و آشکار بودند.
·
ضمنا هر از گاهی حاوی عناصری از
اعتقادات ماتریالیستی و پاره ـ پوره های (فراگمنت های) دیالک تیکی بودند.
·
بدون آنکه کسی به تضاد موضعگیری
های پوزیتیویستی ـ امپیریستی با این عناصر ماتریالیستی و پاره ـ پوره های دیالک
تیکی پی ببرد.
20
·
این تأثیر طرز تفکر پوزیتیویستی بر
موضعگیری های فلسفی علمای علوم طبیعی نه بلحاظ پهنا به معنی پیروزی کلی و قطعی
پوزیتیویسم بود و نه بلحاظ ژرفا.
21
·
دلیل محدودیت نفوذ پوزیتیویسم در نکات
مهم زیر بود:
الف
·
اولا در این بود که نتایج نظری
علمای علوم طبیعی با پوزیتیویسم در تضاد قرار داشتند.
ب
مایکل فارادی (1791 ـ 1867)
طبیعت پژوه، فیزیک دان، کاشف قوانین الکترومغناطیسی
کاشف الکترولیز
کاشف هیدروکربن های متعدد:
بنزول، بوتن و غیره
·
ثانیا در این بود که موضعگیری های
فلسفی مثلا مایکل فارادی و چارلز داروین نه تنها پوزیتیویستی نبودند، بلکه چه بسا
اساسا ضد پوزیتیویستی بودند.
·
(ویلیامز،
«شناخت شناسی و آزمایش»، در ابطه با مایکل فارادی)
ت
چارلز داروین (1809 ـ 1882)
طبیعت پژوه انگلیسی
نظریه پرداز بزرگ در زمینه تئوری تکامل
·
در زمینه تضاد تئوری داروین و
پوزیتیویسم
·
(مراجعه
کنید به مایر، «رشد تفکر بیولوژیکی»، ص 520
·
نول، «داروین و نقادانش»، 1973 )
پ
·
حتی علمای علوم طبیعی که خود را از
تأثیرات پوزیتیویسم نجات نداده بودند، در اسارت آن نماندند.
·
به قول راویسون، اصل دترمینیسم
(تعین مندی گرائی) عمومی کلود برنارد از طرح کومته و جان استوارت میل فراتر بوده
است.
·
(راویسون،
«فلسفه فرانسه در قرن 19»، ص 125 )
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر