سعدی شیرازی
( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت چهاردهم
(گلستان با ب اول، ص
34 ـ 38)
تحلیلی
از شین میم شین
یکی
از رفیقان، شکایت روزگار نامساعد به نزد من آورد،
که
کفاف، اندک دارم و عیال، بسیار و طاقت بار فاقه نمی آرم.
بارها
در دلم آمد که به اقلیمی دگر، نقل کنم،
تا
در هر آن صورت که زندگانی شود،
کسی
را بر نیک و بد من اطلاع نباشد.
·
رفیق سعدی یکی از اعضای قشر روشنفکر جامعه فئودالی است.
·
او بیکار است و به همین دلیل در فقر و فاقه بسر می برد و
اکنون از سعدی می خواهد که پارتی بازی کند و برای او در دستگاه دولت فئودالی کاری
پیدا کند.
1
·
روشنفکر جامعه فئودالی ـ بر خلاف اعضای جامعه سرمایه
داری ـ لقمه اندیشه را دور سرش می گرداند تا اگر شانس آورد و چیزی از آن باقی
ماند، بالاخره بر دهن نهد.
·
شیوه اظهار نظر رفیق سعدی هم از سرتاپا فئودالی است.
2
·
تحلیل این شیوه اظهار نظر قرون وسطائی هم بی ضرر است و هم ضرور.
·
چون در ایران امروز ـ همچنان و هنوز ـ در به همین لولا
می چرخد و به همین شیوه ابراز نظر می شود.
·
آن سان که برای کشف منظور هم میهن خویش باید به ساز و
برگ تخیل و تخمین عظیمی مجهز بود.
·
اگر هم کسی در ابراز نظر خویش صریح و صادق باشد، مثلا جفنگ را جفنگ بنامد، لاشخور را لاشخور، خر را خر و طویله را طویله، فوری توپخانه
ی تف و توهین و پارس و پرخاش به غرش می افتد:
«و این خصوصیت که براحتی به دیگران اهانت می کنید،
خصوصیت
یک منتقد نیست
افتادگی
آموز اگر طالب فیضی
هرگز
نخورد آب زمینی که بلند است
سعدی»
3
یکی
از رفیقان، شکایت روزگار نامساعد به نزد من آورد
·
رفیق سعدی توان تفکر دارد و می داند که دردش و درمان
دردش چیست.
·
ولی این مانع آن نمی شود که پای قوه ی موهوم موسوم به
«روزگار» را به میان کشد.
·
درد او بیکاری است و درمان دردش جستجو و یافتن اشتغال
است.
·
به همین دلیل هم به جای رفتن به سراغ روزگار، نزد سعدی
آمده است تا واسطه شود.
·
همین جستجوی کار نشانه ی آگاهی او به درد و درمان درد خویش
است.
·
او بهتر از هر کس می داند که روزگار کذائی در این میان کاره
ای نیست.
4
کفاف،
اندک دارم و عیال، بسیار و طاقت بار فاقه نمی آرم.
·
همین صغری ـ کبری چیدن ها نیز از علائم طرز تبیین
فئودالی ـ قرون وسطائی اند.
·
کمیت عیال و کفاف و کیفیت زیست او به سعدی ربطی ندارد.
·
در همین توضیحات واضحات، نوعی خودستیزی فئودالی ـ قرون وسطائی کمین
کرده است.
·
رفیق سعدی خود را داوطلبانه و بیهوده تحقیر و تخریب می
کند.
·
مگر سعدی رفیق او نیست؟
·
پس می توان صریح و ساده به او گفت که واسطه شود.
·
او ولی می خواهد که ترحم رفیق کذائی خود را برانگیزد.
·
این کرد و کار اما ماهیتا به چه معنی است؟
5
·
این کرد و کار ماهیتا همان کرد و کار گدایان و دریوزگان
است:
·
این همان اثبات خفت و خواری خویش برای التماس پشیزی و یا
تکه نانی است.
·
این همان خودشکنی توأم با دگرسازی، تحقیر و تخریب خود،
ضمن تجلیل و تشکیل دیگری، خودستیزی ضمن دگرستائی برای نیل به آماج موقتی و حقیری
است.
6
·
کرد و کار گدایان بی هویت و بی شخصیت هم جز این نیست.
·
حریفی احتمال می دهد، که پس از «معتبر گشتن گدایان» در
ایران، گدا واره سازی ملت ایران بطرز رادیکال و برنامه ریزی شده ای عملی شده است.
·
از طرز رفتار تهوع انگیز اعضای این جهنم می توان به این
احتمال هراس انگیز حریف پی برد:
·
دست بر سینه داشتن ها، دست بوسی ها ، فشردن اسکناسی به
دست روفتگری ضمن ارتقای خود به مقام حاتم طائی کذائی.
·
نتیجه همه این کرد و کار ها تبدیل جامعه به گدا خانه
است.
·
گداخانه به معنی واقعی کلمه:
·
از سر تا پا.
·
از هیئت حاکمه تا توده.
7
بارها
در دلم آمد که به اقلیمی دگر، نقل کنم،
تا
در هر آن صورت که زندگانی شود،
کسی
را بر نیک و بد من اطلاع نباشد.
·
راه حلی هم که به کله بی مغز روشنفکر جامعه می رسد، راه
حلی فئودالی ـ جغرافیائی است:
·
تغییر محل اقامت، برای حفظ آبروی صوری خود.
·
طرز تفکر فرمالیستی هم جز این نیست:
·
فراموش کردن محتوای زیست و مطلق کردن فرم ظاهری آن.
·
وارونه سازی دیالک تیک فرم و محتوا، نمود و بود، پدیده و
ماهیت.
·
این همان متد و اسلوب فکری جلال آل احمد است:
·
تقسیم سوبژکتیف جهان به شرق و غرب:
·
انقطاب جهان (تقسیم سوبژکتیویستی جهان به دو قطب متضاد) بر پایه معیار جغرافیائی ـ فئودالی ـ
فوندامنتالیستی ـ فرمالیستی
ادامه
دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر