پروفسور
گونتر کروبر
برگردان
شین میم شین
3
تضاد
در فلسفه شلینگ
فریدریش ویلهلم شلینگ (1775 ـ 1854)
یکی از
نمایندگان اصلی ایدئالیسم آلمانی
میان فلسفه شلینگ جوان با فلسفه شلینگ پیر تفاوت و تضاد وجود
دارد.
·
در آثار فلسفی شلینگ نیز تئوری انطباق اضداد
مطرح می گردد.
·
او در طبیعتفلسفه
خود، وجود واقعی تضاد و نقش آن را ـ بمثابه نیروی محرکه حرکت و حیات از هر نوع ـ برسمیت می شناسد.
·
تضاد اما به نظر او، تنها فرمی از گذار به هویت مطلق
است، مطلقی که به عنوان وحدت طبیعت و روح، وحدت ابژکت و
سوبژکت تصور می شود.
4
تضاد
در فلسفه هگل
اثری از مجید افسر
گئورگ ویلهلم فریدریش هگل (1770 ـ1831)
آثار هگل به 14 بخش طبقه بندی می شود
·
تئوری تضاد با هگل به عالی ترین و فراگیرترین درجه توسعه مفهومی خود در فلسفه ماقبل مارکسیستی می رسد:
1
·
هگل در مقابل نفی منطقی ـ صوری، نفی دیالک تیکی را قرار می دهد.
2
·
هگل در مقابل هویت منطقی ـ صوری، هویت دیالک تیکی را قرار می دهد.
3
·
هگل در مقابل تناقض منطقی ـ صوری، تضاد دیالک تیکی را قرار می دهد.
·
تضاد دیالک تیکی «از تضاد باصطلاح مفاهیم متناقض خالی» نیست، بلکه وحدت
اضداد است و هر ضدی ـ خود ـ عبارت است از «آنچه که خود و غیر خود، خود و ضد خود را
در بطن خود دارد.»
·
(هگل، «دایرة
المعارف»، پاراگراف 120)
·
به نظر هگل:
1
·
«همه ی چیزها در خویشتن خویش تضادمند اند.»
2
·
تضاد «اصل
خودجنبی است.»
3
·
تضاد «ریشه هر
حرکت و جنبشی است، ریشه هر حیاتی است.»
4
·
چیزها تا زمانی
که حاوی تضاد باشند، «در حرکت و جنبش اند، حاوی محرکه و کرد و کار اند.»
·
(هگل،
«منطق»، جلد 2، ص 58)
5
·
هگل بکمک اصل تضاد مبتنی
بر درک دیالک تیکی و نفی در نفی خود، می تواند سیستم فلسفی خود و موضوعات مورد
بررسی در آن را مورد تجزیه و تحلیل دیالک تیکی قرار دهد و به توضیح پیوند آنها، تأثیر متقابل
آنها، تبدیل متقابل آنها به یکدیگر و پیشرفت آنها
به مراحل عالی تر و غیره بپردازد.
6
·
هگل علیرغم نگرش کلی ایدئالیستی ـ عینی اش، که بنا بر آن هر حرکت و توسعه فقط حرکت و
توسعه «ایده مطلق» است، به دریافت روند و روال چیزها نایل می آید.
7
·
به قول لنین، «هگل می تواند در تعویض و در وابستگی متقابل همه مفاهیم، درهویت اضداد آنها،
در گذار یک مفهوم به مفهوم دیگر، در تعویض جاودان و در حرکت مفاهیم، روابط مشابه
با آنها را در چیزها و در طبیعت بطرز نبوغ آمیزی حدس زند.»
·
(کلیات لنین، جلد
38، ص 187)
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر