پروفسور
گونتر کروبر
برگردان
شین میم شین
7
تضادهای
دیالک تیکی مهم
ادامه
2
تضاد های داخلی و خارجی
الف
تضاد داخلی
·
از تضاد
داخلی وقتی صحبت می شود که هر دو قطب تضاد
در چارچوب یک چیز، یک روند، یک سیستم و غیره، یعنی در داخل یک کیفیت واحد قرار داشته باشند، یعنی حوزه عمل آن از
مرزهای این کیفیت معین فراتر نرود.
·
تضادهای زیر را می توان به
عنوان مثال برای تضاد داخلی ذکر کرد:
1
·
تضاد میان توارث و تطبیق
2
·
تضاد میان روندهای سوخت و ساز، در موجودات
زنده
3
·
تضاد میان بورژوازی و
پرولتاریا، در داربست نظام اجتماعی سرمایه داری
ب
تضاد خارجی
·
تضاد خارجی تضادی است که هر دو قطب
تضاد به چیزها، پدیده ها، روندها و سیستم های مختلف تعلق دارند.
·
به عنوان مثال می توان به
تضادهای خارجی زیر اشاره کرد:
1
·
تضاد میان ارگانیسم و
محیط زیست
2
·
تضاد میان طبیعت و
جامعه
·
تضادهای داخلی و
خارجی جدا از یکدیگر وجود ندارند.
1
·
تضادهای داخلی و
خارجی بر یکدیگر تأثیر متقابل می گذارند.
2
·
تضادهای داخلی کیفیت و ماهیت چیزها را تشکیل می دهند و نیروهای محرکه تعیین کننده برای حرکت و توسعه آنها محسوب می شوند.
3
·
تضادهای خارجی ـ برعکس ـ نحوه و نوع توسعه همه
جانبه تضادهای داخلی را تحت تأثیر قرار می دهند.
4
·
تضادهای خارجی می توانند تأثیر
مثبت و یا منفی بر توسعه همه جانبه تضادهای داخلی بگذارند.
5
·
اما توسعه
هر سیستم مادی ـ در هرحال ـ مشروط به تأثیر
متقابل تضادهای داخلی و خارجی است.
6
·
تمیز تضادهای
داخلی و خارجی امری نسبی است.
·
داخلی و یا خارجی بودن یک تضاد
بسته به پیوند
و سیستم مختصات مربوطه است.
7
·
مثلا تضاد میان توسعه
سوسیالیستی در آلمان دموکراتیک و حاکمیت امپریالیسم و میلیتاریسم در آلمان فدرال
از نقطه نظر توسعه آلمان دموکراتیک یک تضاد خارجی است.
·
اما از نقطه نظر توسعه کل آلمان یک تضاد داخلی است که حل
آن برای آینده ملت آلمان از اهمیت تعیین کننده برخوردار است.
3
تضاد های ماهوی و غیر ماهوی
(تضادهای اصلی و فرعی)
·
در انبوهه تضادها باید میان
تضادهای ماهوی و غیرماهوی
فرق گذاشت.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک پدیده و ماهیت (نمود و بود) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
·
تضاد ماهوی را که تعیین کننده خصلت و توسعه پدیده
مربوطه است و باقی تضادهای این انبوهه تضادها تابع آنند، تضاد
اصلی نیز می نامند.
·
تضادهای فرعی تضادهائی را می نامند،
که حاوی مشخصات زیرین اند:
1
·
تضادهائی که در پیوند مربوطه غیرماهوی اند.
2
·
تضادهائی که برای توسعه ی پدیده، تأثیر تعیین کننده ای اعمال
نمی کنند.
3
·
تضادهائی که که تابع
تضاد اصلی اند.
4
·
تضادهائی که که حل آنها به
حل تضاد اصلی وابسته است.
·
برای تأثیرگذاری
آگاهانه و فعال بر روند توسعه، کشف تضاد اصلی از اهمیت بزرگی برخوردار است.
1
·
زیرا حل بقیه تضادهای
سیستم، وابسته به حل
تضاد اصلی اند.
2
·
این استنتاج
متدئولوژیکی نه تنها برای پژوهش علمی بطور کلی اهمیت دارد، بلکه برای تعیین
استراتژی و تاکتیک حزب مارکسیستی ـ لنینیستی در
مراحل گونه گون مبارزه انقلابی نقش مهمی بازی می کند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر