ﺟﻼﻝ
ﺳﺮاﻓﺮاﺯ
(ﺁﺑﺎﻥ 1363)
به یاد ﺑﻬﺮاﻡ اﻓﻀﻠﻲ
سرچشمه:
ﺳﺎﻳﺖ ﻧﺎﺧﺪا اﻓﻀﻠﻲ
(ﺁﺑﺎﻥ 1363)
به یاد ﺑﻬﺮاﻡ اﻓﻀﻠﻲ
سرچشمه:
ﺳﺎﻳﺖ ﻧﺎﺧﺪا اﻓﻀﻠﻲ
رهنورد در دریای مه
اثری از داوید کاسپار
·
رخش می گرید
·
سوارش نیست
·
در شب زخمی
·
شیهه ی گنگی است
·
ناویان در بندر خاموش می چرخند
·
در هوای مه، خروشی نیست
·
انتظاری هست،
اما
·
قلب بهرام است
·
اینک می تپد در گیجی بندر
·
بندر ـ این قفل بزرگ بسته
·
این خسته ـ
·
داس ها و سیب های کال
·
شاخه های لال
·
زن کنار پرده ی مسدود
·
یادهایش،
·
لرزش لب هاش
·
رعشه انگشت هایش،
·
بچه هایش
·
- چشم هاشان سرخ و خواب آلود ـ
·
زال در تنهایی مغموم کز کرده
·
رخش دریایی در اندوه سوار کشته می گرید
·
رخش می بوید
·
رخش می جوید
·
سواری را که
دیگر نیست.
·
روز
·
همچو فریادی درون بندر مرموز جاری می شود،
باران
·
چربی و چرک و
چروک از بند بند جاشوان خسته بالا می کشد
·
غوغا ست در خاموشی بندر
·
ناوی خاموش با خود حرف ها دارد
·
گفته و ناگفته بس چون و چرا دارد
·
·
قلب بهرام است
·
اینک می تپد در عرشه و لنگر
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر