۱۳۹۲ اسفند ۱۵, پنجشنبه

قصه های خانم گاف (70)


 گاف سنگزاد

·        خانم گاف در بحثی با جماعتی از جهنم عه هورا نوشت:
·        همین مسئله که حریف مطرح می کند، خود قابل بحث است. 

·        این مسئله باید دیر یا زود مورد بحث ژرف تر و همه جانبه تر قرار گیرد.
·        تجارب ما این است که درد ریشه ای تر از این حرف ها ست.
·        ما ملل دیگر را نمی شناسیم.
·        ایرانی ها اما ظاهرا به ایام جاهلیت سقوط کرده اند.

1

·        انگار نه انگار سعدی نامی در این کشور زیسته، اندیشیده و گنجینه ی فکری و فرهنگی عظیمی به زحمتی عرقریز، تولید کرده و به میراث نهاده است.

2
·        وقتی خانم سین از سیستم شبه مافیائی سخن می گوید، بی دلیل نیست.
·        این البته فقط شامل حال حزب توده نیست.
·        بقیه دار و دسته ها چه بسا بمراتب بدتر اند.

3
·        هنر اما نه فقط کشف و توصیف درد، بلکه ریشه یابی درد است.
·        چون بدون کشف علت هر دردی، پیدا کردن درمان آن درد محال است.

4
·        ایرانی ها از خرد تا کلان ـ ظاهرا ـ با تفکر مفهومی بیگانه اند و قادر به خوداندیشی نیستند.
·        این درد البته قابل علاج است.
·        چون تفکر مفهومی را می توان تمرین کرد و آموخت.

5
·        مشکل اساسی اما اینجا ست که کسی تن به تمرین حتی نمی دهد، چه رسد به آموزش.

6
·        جماعت بیگانه با خویش و بیگانه با جامعه و جهان خویش، همه از دم فکر می کنند که تفکر نه هنری آموختنی (اکتسابی)، بلکه استعدادی مادر زادی است.

·        این بدان معنی است که حضرات میان اندیشه و  آه و عطسه و سرفه و سکسکه تفاوتی نمی بینند.
·        ظاهرا فکر می کنند که مغز چشمه اندیشه است و تصورات و چه بسا حتی توهمات خود را با تفکر عوضی می گیرند.  

پایان

۱ نظر:

  1. باسلام استاد عزیزایرانیهارا بطورکلی بیفکروفراری از آ موزش متا تشویقی میشد بری متفکرین ولی قبول دارم که اکثریت ما ملت تفکر نداریم گروه با فکرانرا باید مستثنی میکردید وبدان بدفکر وکج اندیش را هم بحساب میگذاشتید میدانم نتوانستم مطلب را درست ادا کنم معذورم بدارید

    پاسخحذف