۱۳۹۲ اسفند ۲۲, پنجشنبه

حیزبیزی فرض اتمی یین دار الحمار، ای دوستان (2) دوستان، حزب خود را با طویله عوضی نگیرید!

تحلیلی از یدالله سلطان پور

میم
ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
نه اندیشه مادر زاد وجود دارد و نه اندیشیدن مادر زادی.
اندیشیدن را باید مثل هرعلم، در روندی دشوار فراگرفت

حریف
این سخن آخرتان نغز است و فی نفسه عاری از ایراد، اما مجموعه کامنت های تان بی عملی را تشویق می کند.

·        چرا مدعی سمتگیری به سوی دانش زمانه و طرفدار سمج و سرسخت تمرین و احیانا آموزش هنر تفکر مفهومی باید بزعم حریف، «مشوق بی عملی» باشد؟ 

1
·        برای پاسخ به این پرسش و کشف جهان بینی حریف بهتر است که منظور حریف و همگنان ایدئولوژیکی او را از مفهوم «عمل» بدانیم.
·        ولی قبل از کشف راز این بینش و حل معمای مربوطه بهتر است که تعریف مقوله «عمل» را از زبان فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی بشنویم:

2

·        در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی دیالک تیک پراتیک و تئوری کشف، فرمولبندی و نمایندگی می شود.

·        سعدی صدها سال قبل از مارکس و انگلس و لنین همین دیالک تیک ماتریالیستی ـ تاریخی بسیار مهم را در صدها فرم بسط و تعمیم داده است:

به عمل کار برآید، به سخندانی نیست!

·        شباهت بینشی ـ دیالک تیکی شگفت انگیز سعدی به مارکس و انگلس را نمی توان به هیچ ترفندی انکار کرد:
·        سعدی همان دیالک تیک پراتیک و تئوری را به شکل دیالک تیک عمل و سخندانی بسط و تعمیم می دهد.
·        مهم اما خود این بسط و تعمیم نیست.

·        چون دیالک تیک ماتریالیستی، چیزی عینی (اوبژکتیف) است.
·        یعنی بی اعتنا به این و آن در شریان هستی مادی، جاری همیشه است و همه می توانند ـ چه بسا حتی بی آنکه خود ملتفت باشند ـ کشف کنند و بر زبان رانند.

·        مهم، لیاقت و توان تعیین نقش تعیین کننده در این دیالک تیک عینی است.     

3
·        سعدی درست در سنت مارکس و انگلس و یا ـ برعکس ـ مارکس و انگلس درست در سنت سعدی، نقش تعیین کننده را در دیالک تیک پراتیک و تئوری (عمل و سخندانی)  از آن پراتیک (عمل، تجربه، آزمون و آزمایش) می داند و می دانند.


·        حتی خواجه شیراز که با خرد میانه خوبی ندارد و از سر تا پا خردستیز است، از این حقیقت امر باخبر بوده است و حداقل دوبار در دیوان خویش مطرح کرده است:

حافظ
خوش بود، گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود، هر که در او غش باشد.
(و یا هر چه در آن غش باشد.) (یدالله)  
   
·        حافظ هم بسان سعدی و مارکس و انگلس و لنین نقش تعیین کننده را در دیالک تیک پراتیک و تئوری (تجربه و دعوی)  از آن پراتیک (تجربه) می داند.

·        حالا نظری بر نظر حریف بیاندازیم:

4
این سخن آخرتان نغز است و فی نفسه عاری از ایراد،
اما مجموعه کامنت های تان بی عملی را تشویق می کند.

·        چگونه می توان دایرة المعارفی ها را که سودائی و کسب و کاری جز تهیه ی دشوار، ترجمه و نشر  مفاهیم، مقولات، قوانین و تئوری های فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی از عالی ترین منابع علمی موجود ندارند، به اتهام «تشویق بی عملی» تخریب و تحریف کرد؟

5
·        دلیل این کرد و کار حریف و همگنان حریف، تفکر مطلقا متافیزیکی و دوئالیستی (ضد دیالک تیکی) آنها ست.
·        آنها اصلا به دیالک تیک پراتیک و تئوری ارج و ارزشی قائل نیستند و کمترین اعتنائی بدان ندارند.

·        آنها همه از دم ـ در بهترین حالت ـ موجودات تک بعدی اند:
·        یا سیاه می بینند و یا سفید.
·        یا مثلا تئوری را مطلق می کنند و پراتیک را به باد فراموشی می سپارند و یا برعکس، پراتیک (البته پراتیک تحریف شده و بی یال و دم) را مطلق می کنند و تئوری را فراموش می سازند.

6
این سخن آخرتان نغز است و فی نفسه عاری از ایراد،
 اما مجموعه کامنت های تان بی عملی را تشویق می کند.

·        تأکید مستمر بر ضرورت مبرم درک اکید دیالک تیک عینی به همین دلیل است.

·        حریف بیشک ـ بسان بسیاری از مدعیان ـ نمی داند که پیش شرط پراتیک (عمل)، تئوری (نظر) است، اگرچه پراتیک ـ در تحلیل نهائی ـ تعیین کننده است و ضمنا منشاء تئوری و محک تعیین صحت و سقم تئوری است.
·        ولی بدون تئوری نمی توان به پراتیکی دست زد.

·        البته می توان «آب در هاون کوبید!»
·        آب در هاون کوبیدن اما همه چیز می تواند باشد، مگر پراتیک.
·        پراتیک باید هدفمند و آماج مند و معنامند باشد.

7

·        در قاموس حریف و شرکاء مارکس بدترین مشوق «بی عملی» بوده است:
·        چون مارکس ـ مادام العمر ـ کسب و کاری جز نقد تئوری، تدوین تئوری، تبلیغ تئوری و دفاع سرسختانه از تئوری نداشته است.
·        مارکسیسم در کوره رزم بی امان ایدئولوژیکی تشکیل و آبدیده شده است.
·   در مبارزه بر ضد کانتیسم، هگلیسم، هگلیانیسم، نئوهگلیانیسم، آنارشیسم، ایدئالیسم، سوسیال ـ داروینیسم، بیولوژیسم و الی آخر.  
    
·        دایرة المعارفی ها در این زمینه ها نه ادعائی دارند و نه حتی به گرد مارکس و انگلس می رسند.

8
این سخن آخرتان نغز است و فی نفسه عاری از ایراد،
 اما مجموعه کامنت های تان بی عملی را تشویق می کند.

·        اما منظور حریف از «مجموعه کامنت های» میم چیست؟
·        منظور حریف، مبارزه ایدئولوژیکی عصب سوز هر روزه دایرة المعارفی ها در رسانه ها ست.
·        این بزعم حریف و شرکاء به معنی «تشویق بی عملی» است.

·        بنظرحریف و شرکاء بهترین کار این است که نظرات هر ننه مرده ای را منتشر کنی و ضمنا محترم بشماری:
 ·        مبارزه ایدئولوژیکی کشک است.
·        چون هر انتقادی معنائی جز تشویق به بی عملی ندارد.
 
·        کلام حریف در تداوم تحریف، صراحت بیشتری کسب می کند:
  
وانگهی، تمام نوشته هایت در این استاتوس مبارزان را هدف قرار می دهد.

·        حالا باید فانتزی جمع و جوری داشت و تعریف جمع و جوری از مفهوم دهن پرکن «مبارزان» سرهم بندی کرد.
·        برای ما که فانتزی نمانده است.
·        برای ما فقط کابوس مانده است.
·        آنهم کاش نمی ماند.
·        ولی کشف منظور حریف از مفهوم «مبارزان» که میم و یاران به چالش ایدئولوژیکی می کشند، دشوار نیست.  

9
·        سلسله چالش هائی که تحت عناوین مختلف در تارنمای دایرة المعارف روشنگری و فیس بوک و غیره منتشر شده اند، بدون استثناء  در دفاع از مارکسیسم ـ لنینیسم بوده اند و «مبارزان» کذائی مورد نظر حریف از طیف متلونی از مبلغان زباله های ایدئولوژیکی فئودالی، فوندامنتالیستی، بورژوائی واپسین، ضد علمی، ضد انقلابی و ضد پرولتری بوده اند.

10

·        مسئله اما جهان بینی است.
·        جهان بینی ایدئالیستی حریف سبب می شود که او طرفداران پر و پا قرص نیچه و چامسکی و استالین و این و آن را جزو «مبارزان» تصور کند.
·        این انتقاد حریف از سوی خیلی های دیگر نیز صورت گرفته است.

11
·        به همین دلیل تجربی می توان به نتیجه نظری زیر رسید:
·        مقوله پراتیک (عمل) در کانون سمتگیری های ایدئولوژیکی مشترک پرکتیسیسم، آنارشیسم، استالینیسم و فرم های هپیلی هپوئیستی دیگر قرار دارد.

·        در همین مقوله «عمل» گشتاور خودپوئی در حرکات اجتماعی تقدیس و تجلیل می شود و گشتاور آگاهی تحقیر و تخریب و بی اعتبار می گردد.

·        حریف درست، همان یاوه هائی را در انتقاد از کامنت های میم بر زبان می راند که نمایندگان آنارشیسم، استالینیسم، اهل طریقت و عرفان و مکاتب خردستیز ارتجاعی دیگر بارها بر زبان رانده اند.

·        بی کمترین تردید می توان گفت که حضرات اصلا و اصولا نمی دانند که مقوله «پراتیک» (عمل) به چه معنی است، چه رسد به دانستن دیالک تیک پراتیک و تئوری و مورد توجه قرار دادن آن.    
    
12
·        اکنون فقط باید از حریف و شرکاء پرسید که مگر خودشان کدام عملیات جهاندگرگونساز را جامه عمل می پوشانند که دیگران را به اتهام بی علمی به چارمیخ می کشند؟

·        مگر انتشار لاطائلات ایراسیونالیستی (خردستیزی)،  نیچه ئیستی، آنارشیستی، استالینیستی، عرفانی و خرافه های دیگر و یا شرکت ساده لوحانه در بحث های بند تنبانی بی سر و ته  راجع به فیگورهای ملی و بین المللی و کرد و کارهای این و آن به معنی روشنگری، بسیج و سازماندهی توده های میلیونی است؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر