تحلیلی از
یدالله سلطان پور
میم
ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می
رویم!
نه اندیشه مادر زاد وجود دارد و نه اندیشیدن مادر زادی.
اندیشیدن را باید مثل هرعلم، در روندی دشوار فراگرفت
نه اندیشه مادر زاد وجود دارد و نه اندیشیدن مادر زادی.
اندیشیدن را باید مثل هرعلم، در روندی دشوار فراگرفت
حریف
این
سخن آخرتان نغز است و فی نفسه عاری از ایراد، اما مجموعه کامنت های تان بی عملی را تشویق می کند.
·
چرا مدعی سمتگیری به سوی دانش
زمانه و طرفدار سمج و سرسخت تمرین و احیانا آموزش هنر تفکر مفهومی باید بزعم حریف،
«مشوق بی عملی» باشد؟
1
·
برای پاسخ به این پرسش و کشف جهان
بینی حریف بهتر است که منظور حریف و همگنان ایدئولوژیکی او را از مفهوم «عمل»
بدانیم.
·
ولی قبل از کشف راز این بینش و حل
معمای مربوطه بهتر است که تعریف مقوله «عمل» را از زبان فلسفه مارکسیستی ـ
لنینیستی بشنویم:
2
·
در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی دیالک
تیک پراتیک و تئوری کشف، فرمولبندی و نمایندگی می شود.
·
سعدی صدها سال قبل از مارکس و
انگلس و لنین همین دیالک تیک ماتریالیستی ـ تاریخی بسیار مهم را در صدها فرم بسط و
تعمیم داده است:
به عمل کار برآید، به سخندانی نیست!
·
شباهت بینشی ـ دیالک تیکی شگفت
انگیز سعدی به مارکس و انگلس را نمی توان به هیچ ترفندی انکار کرد:
·
سعدی همان دیالک تیک پراتیک و تئوری
را به شکل دیالک تیک عمل و سخندانی بسط و تعمیم می دهد.
·
مهم اما خود این بسط و تعمیم نیست.
·
چون دیالک تیک ماتریالیستی، چیزی
عینی (اوبژکتیف) است.
·
یعنی بی اعتنا به این و آن در
شریان هستی مادی، جاری همیشه است و همه می توانند ـ چه بسا حتی بی آنکه خود ملتفت باشند
ـ کشف کنند و بر زبان رانند.
·
مهم، لیاقت و توان تعیین نقش تعیین کننده در این دیالک
تیک عینی است.
3
·
سعدی درست در سنت مارکس و انگلس و
یا ـ برعکس ـ مارکس و انگلس درست در سنت سعدی، نقش تعیین کننده را در دیالک تیک
پراتیک و تئوری (عمل و سخندانی) از آن پراتیک
(عمل، تجربه، آزمون و آزمایش) می داند و می دانند.
·
حتی خواجه شیراز که با خرد میانه
خوبی ندارد و از سر تا پا خردستیز است، از این حقیقت امر باخبر بوده است و حداقل
دوبار در دیوان خویش مطرح کرده است:
حافظ
خوش بود، گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود، هر که در او غش باشد.
(و یا هر چه در آن غش باشد.) (یدالله)
·
حافظ هم بسان سعدی و مارکس و انگلس
و لنین نقش تعیین کننده را در دیالک تیک پراتیک و تئوری (تجربه و دعوی) از آن پراتیک (تجربه) می داند.
·
حالا نظری بر نظر حریف بیاندازیم:
4
این
سخن آخرتان نغز است و فی نفسه عاری از ایراد،
اما
مجموعه کامنت های تان بی عملی را تشویق
می کند.
·
چگونه می توان دایرة المعارفی ها
را که سودائی و کسب و کاری جز تهیه ی دشوار، ترجمه و نشر مفاهیم، مقولات، قوانین و تئوری های فلسفه مارکسیستی
ـ لنینیستی از عالی ترین منابع علمی موجود ندارند، به اتهام «تشویق بی عملی» تخریب
و تحریف کرد؟
5
·
دلیل این کرد و کار حریف و همگنان
حریف، تفکر مطلقا متافیزیکی و دوئالیستی (ضد دیالک تیکی) آنها ست.
·
آنها اصلا به دیالک تیک پراتیک و تئوری
ارج و ارزشی قائل نیستند و کمترین اعتنائی بدان ندارند.
·
آنها همه از دم ـ در بهترین حالت ـ
موجودات تک بعدی اند:
·
یا سیاه می بینند و یا سفید.
·
یا مثلا تئوری را مطلق می کنند و پراتیک
را به باد فراموشی می سپارند و یا برعکس، پراتیک (البته پراتیک تحریف شده و بی یال
و دم) را مطلق می کنند و تئوری را فراموش می سازند.
6
این
سخن آخرتان نغز است و فی نفسه عاری از ایراد،
اما مجموعه کامنت های تان بی عملی را تشویق
می کند.
·
تأکید مستمر بر ضرورت مبرم درک
اکید دیالک تیک عینی به همین دلیل است.
·
حریف بیشک ـ بسان بسیاری از مدعیان
ـ نمی داند که پیش شرط پراتیک (عمل)، تئوری (نظر) است، اگرچه پراتیک ـ در تحلیل
نهائی ـ تعیین کننده است و ضمنا منشاء تئوری و محک تعیین صحت و سقم تئوری است.
·
ولی بدون تئوری نمی توان به
پراتیکی دست زد.
·
البته می توان «آب در هاون کوبید!»
·
آب در هاون کوبیدن اما همه چیز می
تواند باشد، مگر پراتیک.
·
پراتیک باید هدفمند و آماج مند و
معنامند باشد.
7
·
در قاموس حریف و شرکاء مارکس بدترین
مشوق «بی عملی» بوده است:
·
چون مارکس ـ مادام العمر ـ کسب و کاری
جز نقد تئوری، تدوین تئوری، تبلیغ تئوری و دفاع سرسختانه از تئوری نداشته است.
·
مارکسیسم در کوره رزم بی امان ایدئولوژیکی
تشکیل و آبدیده شده است.
· در مبارزه بر ضد کانتیسم، هگلیسم،
هگلیانیسم، نئوهگلیانیسم، آنارشیسم، ایدئالیسم، سوسیال ـ داروینیسم، بیولوژیسم و
الی آخر.
·
دایرة المعارفی ها در این زمینه ها
نه ادعائی دارند و نه حتی به گرد مارکس و انگلس می رسند.
8
این
سخن آخرتان نغز است و فی نفسه عاری از ایراد،
اما مجموعه کامنت های تان بی عملی را تشویق
می کند.
·
اما منظور حریف از «مجموعه کامنت
های» میم چیست؟
·
منظور حریف، مبارزه ایدئولوژیکی عصب
سوز هر روزه دایرة المعارفی ها در رسانه ها ست.
·
این بزعم حریف و شرکاء به معنی «تشویق
بی عملی» است.
· بنظرحریف و شرکاء بهترین کار این است که نظرات هر ننه مرده ای را منتشر کنی و ضمنا محترم بشماری:
· مبارزه ایدئولوژیکی کشک است.
· چون هر انتقادی معنائی جز تشویق به بی عملی ندارد.
·
کلام حریف در تداوم تحریف، صراحت
بیشتری کسب می کند:
وانگهی،
تمام نوشته هایت در این استاتوس مبارزان را هدف قرار می دهد.
·
حالا باید فانتزی جمع و جوری داشت
و تعریف جمع و جوری از مفهوم دهن پرکن «مبارزان» سرهم بندی کرد.
·
برای ما که فانتزی نمانده است.
·
برای ما فقط کابوس مانده است.
·
آنهم کاش نمی ماند.
·
ولی کشف منظور حریف از مفهوم «مبارزان»
که میم و یاران به چالش ایدئولوژیکی می کشند، دشوار نیست.
9
·
سلسله چالش هائی که تحت عناوین
مختلف در تارنمای دایرة المعارف روشنگری و فیس بوک و غیره منتشر شده اند، بدون استثناء در دفاع از مارکسیسم ـ لنینیسم بوده اند و «مبارزان»
کذائی مورد نظر حریف از طیف متلونی از مبلغان زباله های ایدئولوژیکی فئودالی، فوندامنتالیستی،
بورژوائی واپسین، ضد علمی، ضد انقلابی و ضد پرولتری بوده اند.
10
·
مسئله اما جهان بینی است.
·
جهان بینی ایدئالیستی حریف سبب می شود که او طرفداران
پر و پا قرص نیچه و چامسکی و استالین و این و آن را جزو «مبارزان» تصور کند.
·
این انتقاد حریف از سوی خیلی های
دیگر نیز صورت گرفته است.
11
·
به همین دلیل تجربی می توان به
نتیجه نظری زیر رسید:
·
مقوله پراتیک (عمل) در کانون
سمتگیری های ایدئولوژیکی مشترک پرکتیسیسم، آنارشیسم، استالینیسم و فرم های هپیلی
هپوئیستی دیگر قرار دارد.
·
در همین مقوله «عمل» گشتاور خودپوئی
در حرکات اجتماعی تقدیس و تجلیل می شود و گشتاور آگاهی تحقیر و تخریب و بی اعتبار
می گردد.
·
حریف درست، همان یاوه هائی را در
انتقاد از کامنت های میم بر زبان می راند که نمایندگان آنارشیسم، استالینیسم، اهل
طریقت و عرفان و مکاتب خردستیز ارتجاعی دیگر بارها بر زبان رانده اند.
·
بی کمترین تردید می توان گفت که
حضرات اصلا و اصولا نمی دانند که مقوله «پراتیک» (عمل) به چه معنی است، چه رسد به دانستن
دیالک تیک پراتیک و تئوری و مورد توجه قرار دادن آن.
12
·
اکنون فقط باید از حریف و شرکاء
پرسید که مگر خودشان کدام عملیات جهاندگرگونساز را جامه عمل می پوشانند که دیگران
را به اتهام بی علمی به چارمیخ می کشند؟
·
مگر انتشار لاطائلات ایراسیونالیستی
(خردستیزی)، نیچه ئیستی، آنارشیستی، استالینیستی،
عرفانی و خرافه های دیگر و یا شرکت ساده لوحانه در بحث های بند تنبانی بی سر و ته راجع به فیگورهای ملی و بین المللی و کرد و کارهای
این و آن به معنی روشنگری، بسیج و سازماندهی توده های میلیونی است؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر