دیالک تیک فرم و محتوا
سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 79 ـ 80)
ندادند صاحبدلان دل به پوست
و گر ابلهی داد، بی مغز کاو ست!
سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 79 ـ 80)
ندادند صاحبدلان دل به پوست
و گر ابلهی داد، بی مغز کاو ست!
شین میم شین
• معنی تحت اللفظی این بیت:• صاحبدلان به پوست دل نبسته اند.
• اگر ابلهی به پوست دل بسته، بدلیل تهی مغزی او ست!
• منظور سعدی از این بیت چیست؟
• همین بیت بهترین سند و مدرک بر دو نکته مهم زیر است:
نکته اول
• وقتی ما حیرت زده، از عظمت دیالک تیکی غول آسای میراث سعدی سخن می گوییم، به دلیل ابیاتی از این دست است.
• سعدی فقط دیالک تیکی می اندیشد و این حقیقت امر به اندازه کافی نه تنها شگفت انگیز، بلکه ستایش انگیز است.
• مارکس به روایتی، در صدد آموزش زبان فارسی بود.
• ایکاش فارسی آموخته بود و سری به گنجینه میراث شیخ شیراز زده بود و بیشک به عظمت دیالک تیکی تفکر او پی برده بود.
• چرا و به چه دلیل ما در رابطه با این بیت، به این نکته اشاره می کنیم؟
• خواهیم دید.
نکته دوم
• به دلیل مواجهه با چنین فرمولبندی های سعدی است که ما به این نتیجه رسیده ایم که بدون تمرین و آموزش پرمشقت تفکر مفهومی هرگز نمی توان درست اندیشید، اندیشه خود را بدرستی فرمولبندی کرد و به درک اندیشه های دیگران نایل آمد.
• چرا؟
• چون تلاش برای درک این بیت سعدی، به تنهائی نشان می دهد که بدون آشنائی ژرف با تفکر مفهومی درک منظور دیگران محال است.
• چرا و به چه دلیل؟
• برای پاسخ به این پرسش به این بیت نظری دیگر می افکنیم:
سعدی
ندادند صاحبدلان دل به پوست
و گر ابلهی داد، بی مغز کاو ست
ندادند صاحبدلان دل به پوست
و گر ابلهی داد، بی مغز کاو ست
• خوب بدون تسلط به تفکر مفهومی چگونه می توان به منظور حکیم قرون وسطی پی برد؟
• به عبارت دیگر منظور سعدی از پوست چیست؟
• می توان ادعا کرد و بدرستی ادعا کرد که منظور سعدی این است که فقط ابلهان فریب ظاهر قضایا را می خورند و نه صاحبدلان!
• منظور سعدی از صاحبدل در این بیت سالک و عارف و خردمند و دانا ست.
• صاحبدل به معنی دلیر و جسور و پارسا نیز آمده است.
• این معنی بیت بیشک با منظور سعدی در این بیت انطباق دارد، ولی تمامت محتوای تئوریکی و متدیکی (نظری و اسلوبی) آن را تشکیل نمی دهد.
• سعدی معلم مسئول و دوراندیشی است:
• او خوداندیشی خواننده آثار خود را پیش شرط قرار می دهد.
• به همین دلیل است که منظور خود را نه به زبان ساده و عامه فهم، بلکه به زبان دیالک تیک فرمولبندی می کند تا ضمیر خواننده را به تندباد تفکر عرقریز بسپارد.
• ما برای اثبات ادعای خود به توضیح این بیت سعدی می پردازیم:
• سعدی در این بیت مفاهیم زیر را به خدمت می گیرد:
• «پوست»، «مغز»، «» «صاحبدل» و «ابله»
1
مفاهیم «پوست» و «مغز»
مفاهیم «پوست» و «مغز»
• سعدی برای ابلاغ نظر خویش دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک پوست و مغز بسط و تعمیم می دهد و ضمنا نقش تعیین کننده محتوا (مغز) را در دیالک تیک فرم و محتوا مورد تأکید مؤکد قرار می دهد.
• اگر کسی با دیالک تیک فرم و محتوا و انواع و اقسام بسط و تعمیم آن بیگانه باشد، منظور سعدی را هرگز نخواهد فهمید.
• ما چگونه به این نتیجه می رسیم که سعدی نقش تعیین کننده را از آن محتوا (مغز) می داند؟
• فقط کافی است که نگاهی دیگر به بیت سعدی باندازیم:
سعدی
ندادند صاحبدلان دل به پوست
و گر ابلهی داد، بی مغز کاو ست
ندادند صاحبدلان دل به پوست
و گر ابلهی داد، بی مغز کاو ست
• صاحبدلان ـ بنظر سعدی ـ هرگز به فرم (پوست) چیزها، پدیده ها و سیستم ها دل نمی بندند.
• دل بستن به فرم (پوست)، نه کسب و کار صاحبدلان، بلکه حرفه ابلهان است!
• صریحتر از این نمی توان بر نقش تعیین کننده محتوا در دیالک تیک فرم و محتوا ابرام ورزید.
• تشخیص و تعیین قطب تعیین کننده در هر دیالک تیکی کار اساسی و الزامی و واجبی است و سعدی در این زمینه سرمشقی بی همانند است.
• اما ما به چه دلیل، تأکید مؤکد سعدی بر نقش تعیین کننده محتوا (مغز) را نتیجه می گیریم؟
• دلیل این استنتاج ما بکار بردن واژه «مغز» به دو معنی از سوی سعدی است:
• او از سوئی، بطرزی کاملا مسکوت، دیالک تیک فرم و محتوا به شکل دیالک تیک پوست و مغز بسط و تعمیم می دهد و از سوی دیگر کسی را که دل به فرم (پوست) چیزها، پدیده ها و سیستم ها ببندد، بی مغز می نامد و ضمنا بطرزی غیرمستقیم، جفت دیالک تیکی پوست را به خواننده یادآور می شود.
یادش به یاد باد!
پایان
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر