۱۳۹۱ تیر ۳, شنبه

مکثی و بحثی روی کلمات قصار این و آن ( (115)

«راه که بیفتیم ترس مان می ریزد!»
صمد بهرنگی
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
راحله تارانی

1

• با راه افتادن صرف، ترس کسی نمی ریزد.


• ترس یکی از ساز و برگ های صرفنظرناپذیر حیاتی غریزه حفظ نفس در هر موجود زنده ای است.


• ترس اصولا چیز بدی نیست!

• اگر توان احساس ترس در موجود زنده ای از کار افتد، حتی لحظه ای نمی تواند زنده بماند.
• سپر مطمئن ترس را موجودات زنده در روند تکامل میلیون ها ساله خود پدید آورده اند و توسعه داده اند.
• ترس شیپور هشیاری برای واکنش سریع و نجات از خطر در هر موجود زنده است.

• تحقیر ترس و تجلیل مرگ نه کردوکار طرفداران پیشرفت اجتماعی و مبارزان رهائی ملی و اجتماعی، بلکه عمدتا کردوکار سنتی و ارزشی ـ طبقاتی اشراف بنده دار و فئودال و در قرن بیستم کسب و کار نیهلیست ها، آنارشیست ها، اگزیستانسیالیست ها، فاشیست ها، ناسیونال ـ سوسیالیست ها (نازی ها) و دیگر فرقه های ایدئولوژیکی امپریالیسم بوده است.


2

• علاوه بر این، هر مسافر باشعوری بهتر است که قبل از راه افتادن، به مسائل زیر باندیشد:

• به کجا باید رفت؟

• چرا و برای چه باید رفت؟

• با چه وسیله ای باید رفت؟

• راه از چه قرار است؟

• نشانه های راه کدام اند؟

• تجارب رهروان پیشین از چه قرارند؟

• چاه های سر راه از چه قرارند؟

• کاروانسراها و چاه های آب کجایند؟

3

• صمد در نهایت حسن نیت، به ساده کردن مسائل می پردازد.

• با ساده کردن مسائل، مسائل حل نمی شوند، بلکه لاینحل می مانند.


• پیکار رهائی اجتماعی بازی نیست!

• در این پیکار رهائی بخش، آینده همبود و اعضای آن رقم می خورد.
• مسئله مرگ و زندگی در میان است و باید بدان برخوردی اوبژکتیف داشت.

• تنها به فرمان قلب گرم نمی توان به راه افتاد.

• قلب گرم تپنده، همیشه به همراه عزیزی به نام مغز سرد اندیشنده نیاز دارد.

آثار و افکار صمد بهرنگی و امثالهم، همه از دم،
یا باید نقد دیالک تیکی شوند و یا دور افکنده شوند
!
با پوزش
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر