• نظرات نمایندگان نئو پوزیتیویسم از ماتریالیسم سیراب از ایدئالیسم ذهنی شروع می شوند و به ایدئالیسم ذهنی افراطی ختم می شوند.
الف
• نظرات رایشنباخ را می توان جزو نئو پوزیتیویسم از ماتریالیسم سیراب از ایدئالیسم ذهنی تلقی کرد.
ب
• نظرات کارناپ را می توان جزو نئو پوزیتیویسم سرشار از ایدئالیسم ذهنی افراطی تلقی کرد.
12
• علاوه بر این باید به نظرات نمایندگان منفرد نئو پوزیتیویسم اشاره کرد که در جریان توسعه و تکامل فردی شان بشدت عوض شده اند.
13
• نمایندگان نئو پوزیتیویسم ادعا می کنند که وجه مشترک همه آنها عبارت است از اتخاذ یک «موضع سختگیر علمی» در فلسفه که با استفاده از منطق ریاضی مدرن قابل حصول است.
I
ایرادات ادعاهای نئو پوزیتیویسم
ایرادات ادعاهای نئو پوزیتیویسم
1
• این ادعا در وهله اول بمعنی خلاصه کردن مجموعه شناخت در منطق است.
2
• علاوه بر این، این نظریه ماهیتا همان امپیریسم ایدئالیستی ـ ذهنی است که لنین در اثر خود تحت عنوان «ماتریالیسم و امپیریوکریتیسیسم» به نقد ویرانگر کشیده است، اگرچه نئو پوزیتیویسم ظاهرسازانه غلبه بر این امپیریسم را جزو خدمات برجسته خود قلمداد می کند.
• (نئوپوزیتیوسم برای جلب علاقه جماعت روشنفکر دست به چپ نمائی علمی می زند و بر خرافات غیرقابل دفاع مذهبی و شبه مذهبی هجوم می برد.
• برخی از اهل علم این پدیده را جزو خدمات آن محسوب می دارند.
• این یکی دیگر از شگردهای ایدئولوگ های امپریالیستی است که چهره واقعی و نیت واقعی خود را پشت هزار پرده فریبا پنهان می سازند. مترجم)
3
• این حقیقت امر در تئوری نئو پوزیتیویسم مبنی بر مبدأ قراردادن بلاواسطه آشکار می گردد.
4
• نئو پوزیتیویسم اعلام می کند که ریاضیات و منطق بطور کلی در باره واقعیت حرفی برای گفتن ندارند، ریاضیات و منطق عمدتا بی محتوا هستند، ریاضیات و منطق تنها متدهائی برای تغییرفرم جملات ارائه می دهند و لذا اعتبار اپریوری دارند.
• (معنی تحت اللفظی اپریوری (ماورای تجربی) عبارت است از قبل از قبلی ها.
• اپریوری در فلسفه ماقبل کانت بمعنی شناختی است که توسط عقل، مستقل از هر تجربه و قبل از هر تجربه بواسطه استنتاج منطقی حاصل می آید و همچنین به معنی شناخت جدیدی است که بر مبنای معارف موجود بدست می آید، بدون این که در پیدایش آن تجربه نقشی بازی کرده باشد.
• ضد اپریوری: اپوستریوری است. مترجم)
5
• اعلام این بی ربطی مطلق ریاضیات و منطق، تقلیل ریاضیات تا درجه یک تئوری اپریوری واره متشکل از علائم و نشانه ها و تغییر فرم آنها در خویشتن خویش، نمی تواند از حد مفهوم پیش پا افتاده «دانش ناشی از تجربه» در امپیریسم ایدئالیستی ـ ذهنی سنتی فراتر رود (و با آن هرگز نمی توان به درک ماهیت ریاضیات و منطق نایل آمد)، بلکه فقط می توان در میان همان مفهوم « دانش ناشی از تجربه» درجا زد.
6
• ریاضیات و منطق در فرم انتزاعی، فوق العاده پیچیده و از چند نظر مشروط شان به انعکاس عامترین روابط موجود میان چیزهای واقعی و گروه هائی از چیزهای واقعی می پردازند.
• چون نئو پوزیتیویسم منکر وجود عام و لذا منکر وجود گروه هائی از چیزها ست، پس نمی تواند به توضیح روند انتزاع نایل آید که در طی آن مفاهیم ریاضی و منطقی ساخته می شوند، روند انتزاعی که یکی از جنبه های مهم روند شناخت را تشکیل می دهد.
7
• از این رو ست که نئو پوزیتیویسم موفقیت های عظیم استفاده از ریاضیات و منطق را در پراتیک واقعیتدگرگونساز هدفمند انسانی بلحاظ عقلی غیر قابل فهم قلمداد می کند و بدان جامه عرفان می پوشاند.
8
• مبدأ قرار دادن نئوپوزیتیویستی قبول این موفقیت ها (موفقیت هائی که نئو پوزیتیویسم هم منکرشان نمی شود) بدان معنی است که واقعیت عینی، منشاء منطقی، فکری و شعوری دارد و این معنائی جز ایدئالیسم ذهنی ندارد.
• البته این «منطقیون» از گرفتن چنین نتیجه منطقا ضرور از پیش شرط های خود هراس دارند.
• چرا که آن به تار و مار کردن آشکار هدف تمامت کرد و کار آنها منجر خواهد شد و علمیت مندی ظاهری موضعگیری آنها را افشا خواهد نمود.
9
• در این ادعای نئو پوزیتیویست ها که «کلیه مسائل در همه علوم که بکمک وسایل تحلیلی صرف منطق ریاضی مدرن قابل توضیح نباشند، نه مسائل واقعی، بلکه «مسئله واره های» صرف هستند!»، ایدئالیسم ذهنی نئوپوزیتیویست ها آشکارا خودنمائی می کند.
• در این نظریه، تنها چیزی واقعی تلقی می شود که درعرصه منطق ریاضی عمل می کند.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر