۱۳۹۱ خرداد ۲۹, دوشنبه

گفت و گوی سهراب و میم (1)

سرچشمه:
صفحه فیس بوک
سهراب رحیمی


زن اول مرا آفرید:
مادرم

زن دوم مرا کشف کرد:
همسرم

زن سوم خط ‌ها و رنگ‌ ها را نشانم داد:
دخترم

از زن آمدم
از زن زندگی کردم
از زن آموختم
من سایه‌ های زن بودم
من یک مرد بودم.
سهراب رحیمی

• انسان را اصولا به هیچ دلیل و بهانه و دستاویزی نمی شود تقسیم کرد:
• درست به همین دلیل است، که در فرهنگ هومانیسم و فلسفه روشنگری انسان مقوله ای نوعی است و تقسیم ناپذیر است.
• از این رو مرزبندی اصولی میان زن و مرد نیز درست نیست.
• سهراب شاعر هم تمامت حقیقت را نمی سراید:

1
زن اول مرا آفرید:
مادرم

• زن اول به تنهائی نمی توانست در روند تولید مثل، مولد مولودی به نام سهراب باشد.
• زن اول در دیالک تیک زن و مرد، در دیالک تیک مادر و پدر، مولد مولودی به نام سهراب گشته است.
• مولد مولودی و نه خالق مخلوقی!
• خلق چیزی به معنی پدید آوردن آن چیز از نیستی به هستی است که حتی به زعم شیخ شبستر امری محال است:

شیخ شبستر
عدم موجود گردد، این محال است
وجود از روز اول لایزال است.

• مادر ـ پدر بازمولد توأمان خویشتن اند و مولود بازتولید گشته بلحاظ ژنتیک از هر دو به ارث می برد.

2
زن دوم مرا کشف کرد:
همسرم

• زن دوم نیز نه کاشف محض، بلکه دیالک تیک کاشف و مکشوف است:
• کاشفی است که خود کشف شده است.
• جوینده ای است که جسته است و جفت خود را یافته است، جفتی که خود جوینده ای یابنده بوده است.
• در همین دیالک تیک جستتن و یافتن نسبیتی بی چون و چرا کمین کرده است:
• زن دوم فقط به شرطی می توانست جفت مکشوف خود را از آن خود کند که خود کشف شود و از آن او شود:
• دیالک تیک مالک و مملوک!
• و لذا می توان گفت که مطلق نه زن و نه مرد، بلکه انسان است.

3
زن سوم خط ‌ها و رنگ‌ ها را نشانم داد:
دخترم

• خط ها و رنگ ها را و خیلی چیزهای دیگر را پسر هم می توانست نشان مولدین خود دهد.
• دیالک تیک مادر ـ پدر ـ فرزند بیانگر تأثیر متقابل مدام است:
• همانطور که فرزند از مادر ـ پدر می آموزد، به نوبه خود آموزگاران خود را تحت تأثیر متقابل قرار می دهد و به آنان می آموزد و ضمنا آنان را بنا بر قانون دیالک تیکی موسوم به «نفی نفی»، نفی دیالک تیکی می کند:
• یعنی جنبه ها و جوانب مثبت و زنده و بالنده آنها را از آن خود می کند و توسعه می دهد و جنبه ها و جوانب کهنه و مرده و میرنده آنها را به نقد می کشد و دور می اندازد.
• این درست همان کردوکاری است که مادر ـ پدر به مثابه فرزند، خود در حق مادر ـ پدر خویش کرده اند:
• دیالک تیک نافی و منتفی!
• دیالک تیک نفی کننده و نفی شونده!
• دیالک تیکی بی امان جاری در تمامت تار و پود هستی در همه فرم هایش!

4
از زن آمدم
از زن زندگی کردم
از زن آموختم
من سایه‌ های زن بودم
من یک مرد بودم.

• با سهراب می شود همرأی شد، اگر به جای واژه های «زن» و «مرد»، واژه «انسان» و یا دیالک تیک زن و مرد، دیالک تیک مادر ـ پدر نشانده شود:
• زن و مرد، ماده و نر دو فرم برای محتوای انسانی واحدی اند.
• به عبارت دیگر، انسان نوعی ـ به مثابه محتوا ـ در دو فرم زن و مرد تجسم یافته است، مادیت یافته است، برونی شده است، تشخص کسب کرده است:
• گذار عام به منفرد (خاص)!
• دیالک تیک منفرد ـ خاص ـ عام!


همین و بس!

نه کمتر و نه بیشنتر!
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر