۱۳۹۱ خرداد ۲۷, شنبه

سیری در اشعار شهراد میدری (4)

شهراد میدری
ببند آرام چشم نازنین را
بخان آوازهای آخرین را
هلال ماه، دور گردن شب
بکش از زیر پای من زمین را

بخان یعنی بخوان

سرچشمه:
صفحه فیس بوک شهراد میدری

• با سلام بر شهراد عزیز و با پوزش پیشاپیش
• (منظور از این ابراز نظر صریح و بی پرده ـ خواه درست و خواه نادرست ـ نه شهراد عزیز است و نه کس مشخص دیگر.
• هدف فقط بیان درد است در عصر عسرت!
• همین و بس!)

1

• ظاهرا بشدت و حدت مد شده و کاری از دست کسی بر نمی آید:
• اگر قبلا بدلیل بی سوادی، واژه ها بلحاظ املائی غلط نوشته می شد و فرمولبندی جمله ها بلحاظ گرامری (دستور زبانی)، انشائی و نظری بطرز مخدوش و معیوبی صورت می گرفت، اکنون هر دو عمدا، آگاهانه و هدفمندانه غلط نوشته می شوند.
• بدین طریق، میدان باز و وسیعی هم برای بیسوادان «بیچاره» قدیم و هم برای شیادان «چاره دان» معاصر باز شده است:
• چون آنها اکنون می توانند بیسوادی و شیادی ایدئولوژیکی خود را پشت مد مدرن روز از دیده ها پنهان کنند.

• شاعر عزیز واژه «بخوان!» را «بخان» می نویسند.
• آنهم «خان» و «خوان»ی که معانی بکلی دیگری دارند و تحریف آنها سنگ بزرگی لای چرخ روشنگری می افکند و تبادل نظر ضرور میان اعضای همبود را بکلی دشوار می سازد.

• این که هنوز فاجعه ای نیست و شاعر در پاورقی نشان می دهد که دچار حواس پرتی نشده و نیت دیگری و چه بسا بزعم خود، نیت خیری دارد.

• حریفی «راحت» را «راهت» نوشته بود.
• گفتند «راهت» به معنی «راه تو» است و «راحت» کمترین ربطی بدان ندارد.

• گفت که «راحت» را تازی زدائی کرده است.

• بدبخت نمی دانست که «راحت» را نه تازی زدائی، بلکه معنی زدائی کرده است!

• برخی ها به همین نیت «ارسطو» را «ارستو»، «عمو» را «امو» و الی آخر می نویسند تا با فرمالیسم خاص خود به «انقلاب فرهنگی» عظیمی دست زنند و جهان گرفتار در چنگ «تازیان» پنهان در پندار خویش را نجات دهند.


• چه عیب دارد!
• بنی بشر برای خودفریبی و بویژه برای عوامفریبی مطلقا «آزاد» است!

• در عصر جاهلیت مدرن، هر کردوکار عبث بی معنائی آزاد است!
• آنچه آزاد نیست، خود آزادی است!
• آنچه آزاد نیست، اشاعه شعور رهائی بخش است!
• آنچه آزاد نیست، تلاش حاصلخیز در زمینه روشنگری است!

2

عکس از ابراهیم نوروزی

• هلال ماه در اشعار شعرای شرق و غرب به داس تشبیه شده است.
• در این شعر شهراد، بر گردن مام زمین، داس هلال ماه افکنده می شود تا ماه مظلوم فونکسیون بالابری را، جر اثقالی را به عهده گیرد و زمین هزاران بار سنگین تر از وزن خویش را به ترفندی بالا برد و از زیر پای شاعر بکشد!

• شاعر ظاهرا هوای رها شدن از «ایستگاه و زیستگاه» خود را بر سر دارد.


• ایراسیونالیسم (خردستیزی) دیری است که مد روز شده است و هزاران فرم دارد، اینهم یکی از آن فرم ها ست!


• شیوه زیست در جهنم بالابرها، شیوه تفکر خاص خود را در آئینه ارواح زلال «جهنم نشین» منعکس می کند و در آثار و اشعار آنها جامه مادی کلام می پوشد و دهن به دهن و چه بسا سینه به سینه و حتی نسل به نسل منتقل می شود.

البته به شاعرجماعت نمی توان خرده گرفت و شرمنده از وجدان تازیانه بدست خویش نبود، بویژه اگر این خرده گیری نسبت به شاعری باشد که بهترین دوست آدمی در برهوت زمین است!
با پوزش مجدد

علی ساجدی

• در خوشه سوم، هلال ماه دور گردن شب كنايه از روشنگري ماه و تاريكي زدايي از شب كه به نوعي كشتن تاريكي وشب را منعكس مي كند و هلال ماه بر گردن زمين نيست و قرار نيست ماه بيچاره زمين چند برابر وزن خود را بالا بكشد.

میم

• آقای ساجدی عزیز
• نوشته ای را که نقد می کنید، اول لطفا بخوانید:

• تفسیر من از هلال ماه بنا بر آن بوده که «هلال در قاموس حافظ و غیره و حتی شعرای فرنگ به داس تشبیه شده» و لذا در پیوند با کشیدن زمین از زیر پای شاعر، به تفسیر بالا کشیدن زمین به وسیله ماه رسیده بودم.

• خیلی ممنون از تلاش شما در جهت تصحیح برداشت من از شعر.


• ولی خوب، اگر ماه ـ به قول شما ـ روشنگر زمین و مبارزی شب ستیز و چاوش صبح است، اگر فردای بهتری در راه است، پس آرزوی رهائی از شر زمین ـ به مثابه ایستگاه و زیستگاه مطمئن و مهربان دیرین ـ برای چیست؟

علاوه بر این، چرا خود شاعر دست به استدلال نمی زنند و به تصحیح برداشت باطل خواننده شعرشان اقدام نمی کنند و فقط به احسنت و مرحبا پاسخ می گویند
و احسنت و مرحبا گوئی را مد می کنند؟

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر