سوژگی تاریخ مند
(نگاهی به کتاب موسوم به «اراده به دانستن» اثر میشل فوکو)
مهرداد امامی
سایت انسان شناسی و فرهنگ
سرچشمه:
مجله هفته
http://www.hafteh.de
میم
• با سلام و احترام قلبی(نگاهی به کتاب موسوم به «اراده به دانستن» اثر میشل فوکو)
مهرداد امامی
سایت انسان شناسی و فرهنگ
سرچشمه:
مجله هفته
http://www.hafteh.de
میم
• سوژگی تاریخ مند؟
• می توان از 70 میلیون نفر جمعیت کشور، 7 نفر را پیدا کرد که معنی این سرتیتر مطلب را بفهمد؟
• گاهی این سؤال ـ بسان جنی کوچک ـ خود را به در و دیوار ذهن می کوبد که مترجمین محترم و زحمتکش برای کسی مطلب ترجمه و منتشر می کنند و یا فقط به قصد قربت؟
• ترجمه بخاطر ترجمه؟
• انتشارمطلب به خاطر انتشارمطلب؟
• ترجمه و انتشار به مثابه هم وسیله و هم آماج و هدف؟
• سوژگی شاید ترجمه سوبژکتیویته (سوبژکت وارگی) باشد.
• حالا این سؤال پیش می آید که مفهوم «تاریخ مندی سوبژکتیویته» به چه معنی است؟
• آیا می توان اصولا چیزی در کهکشان پیدا کرد که تاریخ مند نباشد، یعنی سیکل ناگزیر پیدایش و رشد و زوال را از سر نگذراند؟
• بعد این سؤال پیش می آید که نکند منظور نویسنده «سوبژکت مندی تاریخ» بوده باشد.
• این تئوری، یعنی «سوبژکت مندی تاریخ» (فاعل مندی روندهای اجتماعی بر خلاف بخش عمده روندهای طبیعی) یکی از کشفیات بزرگ مارکس و انگلس بوده است که در شعار زیر از صراحت گذرانده می شود:
• «تاریخ بی سوبژکت نیست!»
• نقش تعیین کننده در دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت در دو عرصه مختلف، بدو قطب کاملا متضاد تعلق می یابد:
1
در عرصه جامعه بشری
در عرصه جامعه بشری
• در عرصه جامعه بشری، نقش تعیین کننده در دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت از آن سوبژکت است:
• بدون شرکت سوبژکت تاریخی (توده های خلق و در هر دوره تاریخی معین، طبقه اجتماعی معینی ـ به مثابه قطب بالنده تضاد اصلی جامعه ـ در رأس توده ها) تحول تاریخی امکان پذیر نیست.
• به همین دلیل در دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت در عرصه جامعه، نقش تعیین کننده از آن سوبژکت است:
• تاریخ سوبژک مند است!
• تاریخ بی سوبژکت نیست!
• تاریخ را توده ها می سازند، توده هائی که زیر پرچم طبقه اصلی جامعه به مبارزه برمی خیزند!
• به عبارت دقیقتر، تاریخ در دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی) ساخته می شود:
• تاریخ بوسیله وسایل موجود (سطح توسعه معین نیروهای مولده) ساخته می شود و نه به دلخواه این و آن.
• تاریخ بدون سوبژکت نیست!
• به احتمال قوی منظور نویسنده این مطلب هم همین بوده است.
2
در عرصه تئوری شناخت
در عرصه تئوری شناخت
• اما در عرصه تئوری شناخت در دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت، نقش تعیین کننده از آن اوبژکت (اوبژکت شناخت، موضوع شناخت) است.
• سوبژکت شناخت نیز نقش بی جانشین و خاص خود را ایفا می کند، ولی نه نقش تعیین کننده و اصلی را.
• چرا؟
• برای اینکه محتوای شناخت در موضوع شناخت است.
• سیبیت (سیب وارگی) سیب در خود سیب است و نه در کله سوبژکت شناسنده.
• شناخت سیب فقط وقتی می تواند درست باشد که ماهیت سیب را منعکس کند و گرنه باطل خواهد بود.
• به همین دلیل در دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت در عرصه تئوری شناخت، نقش تعیین کننده به عهده اوبژکت شناخت است، حرف آخر را اوبژکت شناخت می زند و نه سوبژکت شناخت، نه فرد شناسنده.
با پوزش
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر