۱۳۹۱ خرداد ۱۶, سه‌شنبه

تأملی در توهمات شیادی (2)

منطق اصولا به چه معنی است؟
حکایت
معلمی می گوید:
دو مرد پیش من می آیند:
یکی تمیز و دیگری کثیف.
من به آن ها پیشنهاد می کنم حمام کنند.
شما فکر می کنید، کدام یک این کار را انجام می دهد؟
هردو شاگرد یک زبان جواب می دهند:
خوب مسلما کثیفه!
معلم می گوید:
نه، تمیزه.
چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر آن را نمی داند.
پس چه کسی حمام می کند؟
حالا پسرها می گویند:
تمیزه!
معلم جواب می دهد:
نه، کثیفه.
چون او به حمام احتیاج دارد.
و باز می پرسد:
خوب، پس کدامیک از مهمانان من حمام می کنند؟
شاگردها بار دیگر می گویند:
کثیفه!
معلم دوباره می گوید:
اما نه.
البته که هر دو!
تمیزه به حمام عادت دارد و کثیفه به حمام احتیاج دارد.
خوب بالاخره کی حمام می گیرد؟
بچه ها با سر درگمی جواب می دهند:
هر دو!
معلم بار دیگر می گوید:
نه، هیچ کدام!
چون کثیفه به حمام عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد!
شاگردان با اعتراض می گویند:
بله درسته، ولی ما چطور می توانیم تشخیص دهیم؟ هر بار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است.
معلم در پاسخ می گوید:
خوب پس متوجه شدید.
این یعنی: منطق!
و منطق از دیدگاه هر کس متفاوت است!
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
میترا درویشیان


حکم ششم
چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر آن را نمی داند.
پس چه کسی حمام می کند؟

1

• فرم تدریس معلم کذائی تماشائی است:
• او پیشاپیش به سؤالی که می خواهد طرح کند، جواب می دهد:
• جواب:
• تمیزه حمام خواهد کرد، «چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر آن را نمی داند.»
• سؤال:
• « پس چه کسی حمام می کند؟»

• اگر کسی برای ترفند وارونه سازی مثال می جوید، همین حکایت بهترین نمونه برای آن است.

• آخوندک در نمایشنامه «اوتللو در سرزمین عجایب» اثر غلامحسین ساعدی، پیشنهاد می کند که نمایشنامه اوتللو را از آخر اجرا کنند.

• معلم عوامفریب هم به همین سیاق رفتار می کند:
• اول جواب دلبخواه خود را به دهان شاگردان مفلوکش می گذارد و بعد سؤال مربوطه را طرح می کند.
• شیوه ای که نه معنی دارد و نه اصولا مجاز است.

2

• اما گذشته از فرم استدلال، باید به محتوای استدلال معلم توجه کرد:
• تمیزه حمام خواهد کرد، «چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر آن را نمی داند.»

• ایراد اساسی استدلال او این است که او در آن واحد و در حکم واحد برای حمام کردن دو دلیل کاملا متفاوت و بی ربط به هم، عرضه می کند:

• یکی به دلیل «عادت کردن» حمام می کند و دیگری به دلیل «عدم قدردانی از حمام» حمام نمی کند.
• این در بهترین حالت بدان معنی است که عادت کردن به حمام کردن مساوی است با دانستن قدر حمام.

• غیرمنطقی تر از این نمی توان اندیشید.
• ترحم انگیزتر از این چنین معلمینی نمی توان موجودی در سراسر کره ارض پیدا کرد!

حکم هفتم
حالا پسرها می گویند:
تمیزه!

• شاگردهای کذائی بسان ماشین خودکار (اوتومات) جوابی را که پیشاپیش دریافت کرده اند، تحویل استاد شیاد می دهند:
• تمیزه حمام خواهد کرد، چون او به قول استاد، «به حمام کردن عادت کرده و کثیفه حمام نخواهد کرد، چون قدر آن را نمی داند.»
• معلم اما راضی نیست:

حکم هشتم
معلم جواب می دهد:
نه، کثیفه.
چون او به حمام احتیاج دارد.

• معلم شیاد اکنون دلیل دیگری برای حمام کردن اختراع می کند:
• قبلا کسی می بایستی حمام کند که به حمام کردن عادت داشته باشد و یا قدر حمام را بداند.
• اکنون ورق برگشته و دلیل دیگری اقامه می شود:
• کسی باید حمام کند که بدان احتیاج دارد.
• مغلطه و عوامفریبی همین است.
• مغلطه و عوامفریبی که شاخ و دم ندارد.

حکم نهم
و باز می پرسد:
خوب، پس کدامیک از مهمانان من حمام می کنند؟

• مضحکه ادامه پیدا می کند:
• کسی که دلیل حمام کردن را احتیاج تعیین کرده بود، یعنی جواب سؤال خود را پیشاپیش داده بود، اکنون سؤال خود را مطرح می سازد.

حکم دهم
شاگردها بار دیگر می گویند:
کثیفه!

• شاگردها هم بسان هر اوتوماتی جواب استاد را به صورتش پرتاب می کنند:
• کثیفه حمام خواهد کرد، چون به حمام احتیاج دارد.
• شاگردها بمرابت منطقی تر از استاد می اندیشند.
• استاد اما راضی نیست:

حکم یازدهم
معلم دوباره می گوید:
اما نه.
البته که هر دو!
تمیزه به حمام عادت دارد و کثیفه به حمام احتیاج دارد.

• اکنون مغلطه به اوج می رسد و منطق زیر پای قاطری در جلد معلم پایمال می گردد:
• برای حمام کردن بسته به تمیزی و کثیفی آدم ها دلیل آورده می شود:
• کثیف ها حمام می کنند چون به حمام احتیاج دارند و تمیزها حمام می کنند، چون بدان عادت دارند.
• استاد شیاد خیال می کند که جامعه بشری به دو طبقه تمیز و کثیف تقسیم می شود:
• تمیزها همیشه تمیزند و کثیف ها همیشه کثیف!
• به همین دلیل هم برای هر طبقه معیار خاص آن را در زمنیه حمام کردن تعیین می کند و بعد کمافی السابق معرکه و مضحکه ایراسیونالیستی پاسخ و پرسش ادامه می یابد:

حکم دوزادهم
خوب بالاخره کی حمام می گیرد؟
بچه ها با سر درگمی جواب می دهند:
هر دو!
معلم بار دیگر می گوید:
نه، هیچ کدام!
چون کثیفه به حمام عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد!

• استاد اکنون با عوامفریبی خاصی به مغلطه دیگری دست می زند:
• دلایل حمام کردن جا به جا و بی اعتبار می شوند:
• کثیفی که قرار بود، به دلیل نیاز و احتیاج به حمام، حمام کند، به دلیل عادت نکردن به حمام کردن، حمام نمی کند و تمیزه که قرار بود به دلیل عادت کردن به حمام، حمام کند، به دلیل نداشتن احتیاج بدان، حمام نمی کند.

• همه قواعد و قوانین منطقی تخریب می شوند تا استاد شیاد نتیجه مورد نظر خود را بگیرد و فاتحه ای برای منطق بخواند.


حکم سیزدهم
شاگردان با اعتراض می گویند:
بله درسته، ولی ما چطور می توانیم تشخیص دهیم؟ هر بار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است.

• در نتیجه مغلطه کاری استاد، شاگردها بکلی کلافه شده اند، توان درست اندیشی از آنها سلب شده و قادر به تمیز درست از نادرست نیستند.
• و نتیجتا یاوه های متناقض معلم را درست تلقی می کنند.

حکم چهاردهم
معلم در پاسخ می گوید:
خوب پس متوجه شدید.
این یعنی: منطق!
و منطق از دیدگاه هر کس متفاوت است!

• اکنون، بالاخره تیر استاد به هدف نشسته و فرصت برای تعریف من درآوردی منطق مناسب است:

منطق یعنی پایان منطق!

منطق یعنی یاوه سرایی دلبخواهی هر کس!
منطق یعنی نه قاعده ای و نه قانونی برای بحث و استدلال و اثبات صحت و سقم ادعاها!
وای اگر از پی امروز بود، فردائی!
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر