• نفس کم آورده ام
• نفس کم آورده و
• آسمان نزدیکتر می شود
• جهان میز مذاکره ای شده است
• میان من و فصلی بی نام
• بی نشان
• بی صدا
• ترانه ای نه، پرنده ای نه،
• لااقل طنابی باش
• برای حلق آویز کردنم
• در میدانی که پانزده هزار نفر
• کف می زنند و سوت می کشند!
• نفس کم آورده ام
• و زمین
• مماس بر سینه ام، ساعت را تکرار می کند
• سروده نمی شوی
• سروده نخواهم شد
• پنج و سی دقیقه به وقت انعکاس آینه ها ست
• این طناب اوج می گیرد
• آسمان نزدیکتر می شود
• چیزی بگو
• حرفی بزن
• باور کن نفس کم آورده ام
پایان
حسن گفت:
شعری ساده و همزمان بغرنج،
شعری کوتاه و در عین حال، پرمحتوا:
آمیزه ای از انتقادی اجتماعی، عاطفه ای انسانی و اندوهی هومانیستی
آکنده از صمیمیت و صداقت
لبریز از ژرف اندیشی و شعور استه تیکی:
شعری زیبا به تمام معنا که هرگز نمی توان دیدش و نخواندش.
هرگز نمی توان از خواندنش سیر و با خواندنش خسته شد.
عمر شاعر دراز باد!
شعری ساده و همزمان بغرنج،
شعری کوتاه و در عین حال، پرمحتوا:
آمیزه ای از انتقادی اجتماعی، عاطفه ای انسانی و اندوهی هومانیستی
آکنده از صمیمیت و صداقت
لبریز از ژرف اندیشی و شعور استه تیکی:
شعری زیبا به تمام معنا که هرگز نمی توان دیدش و نخواندش.
هرگز نمی توان از خواندنش سیر و با خواندنش خسته شد.
عمر شاعر دراز باد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر