پروفسور دکتر گونتر کروبر
برگردان شین میم شین
2
تضاد های داخلی و خارجی
برگردان شین میم شین
2
تضاد های داخلی و خارجی
• از تضاد داخلی وقتی صحبت می شود که هر دو قطب تضاد در چارچوب یک چیز، روند، سیستم و غیره، یعنی در داخل یک کیفیت واحد قرار داشته باشند، یعنی حوزه عمل آن از مرزهای این کیفیت معین فراتر نرود.
• تضادهای زیر را می توان به عنوان مثال ذکر کرد:
1
• تضاد میان توارث و تطبیق
2
• تضاد میان روندهای سوخت و ساز، در موجودات زنده
3
• تضاد میان بورژوازی و پرولتاریا، در چارچوب نظام اجتماعی سرمایه داری
*****
• تضاد خارجی تضادی است که هر دو قطب تضاد به چیزهای مختلف تعلق دارند.
• به عنوان مثال می توان به تضادهای خارجی زیر اشاره کرد:
1
• تضاد میان ارگانیسم و محیط زیست
2
• تضاد میان طبیعت و جامعه
• تضادهای داخلی و خارجی جدا از یکدیگر وجود ندارند.
• تضادهای داخلی و خارجی بر یکدیگر تأثیر متقابل می گذارند.
• تضادهای داخلی کیفیت و ماهیت چیزها را تشکیل می دهند و نیروهای محرکه تعیین کننده برای حرکت و توسعه آنها محسوب می شوند.
• تضادهای خارجی ـ برعکس ـ نحوه و نوع توسعه همه جانبه تضادهای داخلی را تحت تأثیر قرار می دهند.
• تضادهای خارجی می توانند تأثیر مثبت و یا منفی بر توسعه همه جانبه تضادهای داخلی بگذارند.
• اما توسعه هر سیستم مادی ـ در هرحال ـ مشروط به تأثیر متقابل تضادهای داخلی و خارجی است.
• تمیز تضادهای داخلی و خارجی امری نسبی است.
• داخلی و یا خارجی بودن یک تضاد بسته به پیوند و سیستم مختصات مربوطه است.
• مثلا تضاد میان توسعه سوسیالیستی در آلمان دموکراتیک و حاکمیت امپریالیسم و میلیتاریسم در آلمان فدرال از نقطه نظر توسعه آلمان دموکراتیک یک تضاد خارجی است.
• اما از نقطه نظر توسعه کل آلمان یک تضاد داخلی است که حل آن برای آینده ملت آلمان از اهمیت تعیین کننده برخوردار است.
3
تضاد های ماهوی و غیر ماهوی
(تضادهای اصلی و فرعی)
تضاد های ماهوی و غیر ماهوی
(تضادهای اصلی و فرعی)
• در انبوهه تضادها باید میان تضادهای ماهوی و غیرماهوی فرق گذاشت.
• مراجعه کنید به دیالک تیک پدیده و ماهیت و یا دیالک تیک نمود و بود
• تضاد ماهوی را که تعیین کننده خصلت و توسعه پدیده مربوطه است و باقی تضادهای این انبوهه تضادها تابع آنند، تضاد اصلی نیز می نامند.
• تضادهای فرعی تضادهائی را می نامند، که مشخصات زیرین را دارند:
1
• تضادهائی که در پیوند مربوطه غیرماهوی اند.
2
• تضادهائی که برای توسعه پدیده، تأثیر تعیین کننده ای اعمال نمی کنند.
3
• تضادهائی که که تابع تضاد اصلی اند.
4
• تضادهائی که که حل آنها به حل تضاد اصلی وابسته است.
• برای تأثیرگذاشتن آگاهانه و فعال بر روند توسعه، کشف تضاد اصلی از اهمیت بزرگی برخوردار است.
• زیرا حل بقیه تضادهای سیستم، وابسته به حل تضاد اصلی اند.
• این استنتاج متدئولوژیکی نه تنها برای پژوهش علمی بطور کلی اهمیت دارد، بلکه برای تعیین استراتژی و تاکتیک حزب مارکسیستی ـ لنینیستی در مراحل گونه گون مبارزه انقلابی نقش مهمی بازی می کند.
4
تضادهای آشتی پذیر و آشتی ناپذیر
(غیر آنتاگونیستی و آنتاگونیستی)
تضادهای آشتی پذیر و آشتی ناپذیر
(غیر آنتاگونیستی و آنتاگونیستی)
• در حالیکه تضادهای اصلی و فرعی، داخلی و خارجی هم در طبیعت و هم در جامعه عمل می کنند، تضادهای آشتی پذیر و آشتی ناپذیر فقط مخصوص جامعه انسانی اند.
• تضاد آشتی ناپذیر (یا بطور ساده آنتاگونیسم) تضادی است مبتنی بر اختلافات طبقاتی طبقات مختلف جامعه و گروه های اجتماعی.
• تضادهای آشتی ناپذیر تضادهای طبقاتی اند.
• تضادهای آشتی ناپذیر قبل از همه میان طبقات اصلی فرماسیون اجتماعی معین وجود دارند:
1
• میان برده ها و برده داران
2
• میان رعایا و اربابان فئودال
3
• میان کارگران و سرمایه داران
4
• میان اخلاق بورژوائی و اخلاق سوسیالیستی
• و غیره.
• تضادهای آشتی ناپذیر می توانند برای مدت زمان معینی میان طقات استثمارگر نیز وجود داشته باشند:
• مثلا در دوران انقلاب بورژوائی در قرن هفدهم تا نوزدهم میان بورژوازی و اشرافیت فئودالی ـ ارتجاعی تضاد آشتی ناپذیر وجود داشت.
• تضادهای آشتی ناپذیر می توانند در درون طبقه استثمارگر واحدی در مقیاس بین المللی نیز تشکیل شوند:
• مثلا جنگ دول امپریالیستی برای تجدید تقسیم جهان.
• گرایش عمومی تضادهای آشتی ناپذیر تشدید بی وقفه آنها ست و لذا به بروز اختلافات شدید میان نیروهای اجتماعی مربوطه، به برخوردهای خصومت آمیز میان طبقات اجتماعی متخاصم، به بروز خارجی نسبتا ناگهانی و قهر امیز و به بروز اختلافات سیاسی و اجتماعی منجر می شوند.
• تضادهای آشتی پذیر بیانگر تضادهائی میان طبقات و گروه های اجتماعی مختلف اند، که علاوه بر اختلاف منافع، دارای منافع اساسی مشترک نیز هستند.
• حل تضادهای آشتی پذیر نیز اگرچه از طریق «مبارزه» اضداد صورت می گیرد، ولی بکمک متدهائی عملی می شود، که منافع مشترک نیروهای مختلف اجتماعی را در نظر می گیرند و از تبدیل تضاد به رویاروئی قهرآمیز (آن سان که در مورد تضادهای آشتی ناپذیر رایج است)، ممانعت به عمل می آورند.
• تضادهای آشتی ناپذیر ـ بنا بر خصلت خویش ـ تغییر ناپذیر نیستند.
• تضادهای آشتی ناپذیر می توانند تحت شرایط معینی به تضادهای آشتی پذیر بدل شوند:
• اگر تناسب قوا به نفع طبقه کارگر باشد، امکان آن پدید می آید که تضاد آشتی ناپذیر میان طبقه کارگر و متحدان آن با بخشی از بورژوازی که در مرحله گذار به سوسیالیسم هنوز مواضعی را در اختیار دارد، بتدریج به تضاد آشتی پذیر بدل گردد و از طرق صلح امیز حل شود.
• بغرنجی گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم از آن رو ست که تضادهای آشتی ناپذیر و تضادهای آشتی پذیر در جوار هم قرار می گیرند و بر هم تأثیر متقابل می گذارند.
• و لذا شناخت خصلت تضادها و تعیین متد مناسب برای حل آنها از اهمیت سیاسی مهمی برخوردار است.
• تضادهای زیر در جوامع سوسیالیستی که آزاد از منافع طبقاتی خصمانه اند، خصلت آشتی پذیر دارند:
1
• تضاد میان تولید و مصرف
2
• تضاد میان مالکیت سوسیالیستی درصنعت و مالکیت تعاونی در کشاورزی
3
• تضاد میان منافع فردی و منافع اجتماعی
• و غیره.
• تحت رهبری حزب طبقه کارگر، حل این تضادها از طریق عمل مشترک کلیه اقشار جامعه بر مبنای وحدت اخلاقی ـ سیاسی و منافع مشترک صورت می گیرد.
5
تضادهای سیستم نگهدار و سیستم ستیز
تضادهای سیستم نگهدار و سیستم ستیز
• بنا بر سیستمتئوری، تضادهای آشتی ناپذیر جوامع طبقاتی به مقوله تضادهای سیستم ستیز تعلق دارند.
• تضادهای سیستم ستیز بدلیل ساختار خاص سیستم مربوطه، گرایش به انفجار عرصه ثباتمند سیستم دارند.
• تضادهای سیستم ستیز نه فقط در جامعه، بلکه درطبیعت نیز پدید می آیند.
• مثلا درعناصر شیمیائی رادیو اکتیف، تضاد میان نیروهای کولومبی و نیروهای حافظ هسته، تضادی سیستم ستیز است که باعث تجزیه رادیو اکتیف عناصر شیمیائی می شود.
• مراجعه کنید به سیستمتئوری
• تضادهای آشتی پذیر ـ برعکس ـ به مقوله تضادهای سیستم نگهدار تعلق دارند.
• عمل آنها برای وجود و توسعه سیستم مربوطه ضرور و الزامی است.
• آنها در چارچوب سیستم مربوطه، بطور لاینقطع حل می شوند و مجددا تشکیل می یابند.
• آنها یا به ثبات سیستم می افزایند و یا به حفظ سیستم کمک می کنند.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر