۱۳۹۰ شهریور ۲۶, شنبه

دس انتگراسیون فرهنگی

پروفسور دکتر هانس هاینتس هولتس
برگردان یدالله سلطان پور

جامعه بورژوائی واپسین، دیگر قادر به عرضه فرهنگ جهان بینانه ای نیست.
انحلال فرهنگی زیر هاله عوامفریب کردوکار فرهنگی عظیم، وظیفه سردرگم سازی، گمراه سازی و جهان بینی ستیزی از هر نوع را جامه عمل می پوشاند.
زیرا ایراسیونالیسم سیاست خردستیز به نشانه بارز زمان ما بدل شده است.
مارکسیست ها ـ اما ـ برعکس، جهان بینی بی عیب و نقصی را عرضه می کنند که پیش شرط های لازم برای بسیج اراده سیاسی را دارا ست.
این را خطاب به سیاستمداران سوسیالیستی ـ رفرمیستی می گویم که بر آنند که می توان حزب جامعه دگرگون سازی را بدون سمتگیری جهان بینانه تشکیل داد و رهبری کرد.

دس انتگراسیون فرهنگی


• در باره مسائل و معضلاتی که کاپیتالیسم با تضادهای اجتماعی خاص خود به همراه آورده، مطالبی گفته شده است.
• در باره فقر و ذلت فراگیر در مناطق پهناور جهان نیز سخن رفته، که خود تضادی در درون کاپیتالیسم محسوب می شود.
• زیرا کاپیتالیسم ـ قاعدتا ـ می بایستی در پی تولید هر چه بیشتر ثروت اجتماعی باشد و به نیت انباشت سرمایه می بایستی مواد تولید شده را در اختیار مصرف کنندگان قرار دهد.

• پس فقر و ذلت فراگیر جهانی دیگر چرا؟

• تضاد آشکار و عریان کاپیتالیسم در همین جا سر می کشد.

• تضادی که من هنوز بدان نپرداخته ام و اکنون می خواهم ـ حداقل ـ اشاره ای بدان بکنم.
• زیرا آن برای جهان بینی ما از اهمیت بزرگی برخوردار است.

• این تضاد نشاندهنده آن است که جامعه بورژوائی واپسین، دیگر قادر به عرضه فرهنگ جهان بینانه ای نیست.

• کرد و کار فرهنگی کوچکی اینجا و آنجا وجود داشته که اکنون دستخوش تجزیه و تلاشی است.
• پلورالیسم غول آسائی وجود دارد که بمثابه غنای فرهنگی جلوه می کند، ولی ـ در واقع ـ وظیفه ای جز فرود آوردن تبر بر فونکسیون فرهنگ ندارد:
• فونکسیون اصلی آن عبارت است از جلوگیری از عرضه سمتگیری به انسان ها در جهان.

• در انبوهه عرضه شده به انسان ها، امکان سمتگیری یافت نمی شود.
• این بدان معنی است که بر کلیه تضادهائی که تا کنون مورد بحث قرار گرفته اند، این تضاد جدید، یعنی انحلال کردوکار فرهنگی در کاپیتالیسم اضافه می شود.

• انحلال فرهنگی ئی که زیر هاله عوامفریب کردوکار فرهنگی عظیم، وظیفه سردرگم سازی، گمراه سازی و جهان بینی ستیزی از هر نوع را جامه عمل می پوشاند.

• چرا؟

• زیرا ایراسیونالیسم سیاست خردستیز به نشانه بارز زمان ما بدل شده است.

• مارکسیست ها ـ اما ـ برعکس، جهان بینی بی عیب و نقصی را عرضه می کنند که پیش شرط های لازم برای بسیج اراده سیاسی را دارا ست.

• این را خطاب به سیاستمداران سوسیالیستی ـ رفرمیستی می گویم که بر آنند که می توان حزب جامعه دگرگونسازی را بدون سمتگیری جهان بینانه تشکیل داد و رهبری کرد.

• هر حزبی ـ بمثابه ابزار سیاسی برای تغییر جامعه ـ بی شک و تردید به مبانی جهان بینانه مشترک نیاز دارد و گرنه به انجمن وراجی بدل خوهد شد.

• هیچ جامعه ای نمی تواند، بدون حد معینی از همنظری جهان بینانه، ارزش ها و آماج های مشترک و انتظارات و توقعات همانند از زندگی ادامه حیات دهد، به آنارشی و هرج و مرج دچار نشود و از هم نپاشد.
• طبقه حاکم ـ در هر دوران اجتماعی ـ ارزش ها، هنجارها و الگوهای معنوی خود را به طبقات تحت سلطه می قبولاند و طبقات تحت سلطه هم ـ ساده لوحانه ـ جهان بینی طبقه حاکمه را بمثابه جهان بینی خویش می پندارند.
• این بخشی از ساختار حاکمیت است.

• ما این را «هژمونی» (سرکردگی) می نامیم.


• (شعور حاکم در هر جامعه، شعور طبقه حاکمه است. مترجم)

• مضامین فکری را ـ اما ـ نمی توان به کسی تحمیل کرد.
• برای پذیرش مضامین به تأیید نیاز خواهد بود، حتی اگر تأییدی پنداری و تحریف شده باشد.

• اگر میان مضمون سازی های ایدئولوژیکی با واقعیت اجتماعی تضاد روشنی پدید آید و وارد شعور (ضمیر) مردم شود، آنگاه نظام هژمونی مند از هم می پاشد.

• گفتیم که جامعه بورژوائی، بدلیل تضادهای واقعی و عریان خود، دیگر قادر به ارائه جهان بینی یکپارچه نیست.
• از این رو راه نجات خود را در توسل به «پلورالیسم» (تعدد) می جوید و بدین طریق به توجیه آنارشی معنوی می پردازد.

• (انواع و اقسام مکاتب فلسفی جدید از پوزیتیویسم تا رلاتیویسم، با نمایندگانی از عالم علوم مثبته، از قبیل برتراندراسل از غیرقابل شناخت بودن هستی دم می زنند، از تعدد (پلورالیسم) حقایق، از بی سمت و سوئی تاریخ.
• و همه آب به آسیاب ایدئولوژی بورژوازی واپسین می ریزند.
• آنگاه فیلم ها ساخته می شوند و برای هرکس حقیقت خاص خود قائل می شوند. مترجم)

• این زخم بردارترین و سست ترین موضع در سیستم حاکمیت بورژوازی واپسین است.

• این امر سبب می شود که پیش شرط ساختاری هژمونی، یعنی همنظری و وحدت نظر درونی آن در هم بشکند.

• مارکسیست ها ـ اما ـ جهان بینی ئی برای عرضه در اختیار دارند که تصویر تام و تمامی از روندهای طبیعی، روندهای اجتماعی، تصورات ارزشی و آماج های انسانگرا عرضه می کند.

• این نقطه قوت ما ست.

• ما هرچه کمتر به کوتاه آمدن های ایدئولوژیکی و سازش در مقابل فراورده های جهان بینانه علیل و بیمار تفکر بورژوائی واپسین تن در دهیم، به همان اندازه نیرومندتر خواهیم بود.

• اگرچه اکنون برای مدتی گذرا بظاهر در مواضع اقلیت و حاشیه ای در حیات معنوی زمان خود قرار داریم.

درست به این دلیل که انسان ها در جستجوی سمتگیری روشن در جهان هستند، پیوند درونی جهان بینی علمی مارکسیسم، نیروی سیاسی نیرومندی است و کار بر روی تئوری یکی از فاکتورهای تعیین کننده برای موفقیت آتی ما ست.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر