لوکرتس (97 ـ 55 ق. م.)
شاعر و فیلسوف رومی
از طرفداران اتمیسم
او با ارائه 28 دلیل به اثبات فناپذیری روح می پرداخت.
خدایان را قادر به مداخله در امور بشری نمی دانست
فساد اشراف، جنگ و فجایع ناشی از آن را انتقاد و محکوم می کرد.
شاعر و فیلسوف رومی
از طرفداران اتمیسم
او با ارائه 28 دلیل به اثبات فناپذیری روح می پرداخت.
خدایان را قادر به مداخله در امور بشری نمی دانست
فساد اشراف، جنگ و فجایع ناشی از آن را انتقاد و محکوم می کرد.
پروفسور دکتر گرهارد بارچ
برگردان شین میم شین
• آموزش مادیت روح در تاریخ فلسفه، بخشی از مبارزه ای است که فلاسفه ماتریالیست بر ضد فلسفه ایدئالیستی و مذهب انجام داده اند.
برگردان شین میم شین
• (مادی ، ضد فکری (ایده ای) عبارت است از خاصیت عمومی ـ فراگیر (یونیورسال) کلیه چیزها، روندها، سیستم ها و غیره که مستقل از شعور انسانی و در خارج از آن وجود دارند.
• مادی عبارت است از فرم های وجودی، ساختاری، حرکتی و تکاملی ماده متحرک.
• مراجعه کنید به ماده. مترجم)
• مادیت روح در این فونکسیون، معنی سه گانه زیر را داشته است:
1
• اولا این آموزش تلاشی بوده برای توضیح طبیعی و علمی روند شناخت.
2
• ثانیا این آموزش حربه ای بوده در مبارزه بر ضد قبول ایده های مادرزاد.
• مراجعه کنید به ایده های مادر زاد در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
3
• ثالثا این آموزش حربه ای بوده در مبارزه بر ضد آموزش ایدئالیستی روح
• بنا بر آموزش ایدئالیستی روح، روح بمثابه ارگان شناخت و جوهر جسم تلقی می شد و بدان خواص زیرین نسبت داده می شد:
1
• غیرمادی بودن روح
2
• سادگی روح
3
• تجزیه ناپذیری روح
4
• نامرئی (غیرقابل رؤیت، دیده نشدنی) بودن روح
5
• غیرقابل انبساط بودن روح
6
• فنا ناپذیری روح
1
آموزش مادیت روح در فلسفه آنتیک
آموزش مادیت روح در فلسفه آنتیک
• فنا ناپذیری روح با اندیشه سیر و سیاحت روح در پیوند بود.
• قبول و تفسیر مادیت روح با توسعه ماتریالیسم تغییرات گوناگونی یافته است.
• این آموزش در اتمیسم دموکریت در آنتیک (یونان باستان کلاسیک) شروع می شود.
• دموکریت با بسط دادن آموزش اتمیستی خود بر عرصه شناخت، پیدایش روح را نتیجه پیوند موقت اتم های ظریف، لغزان و گرد خاصی می دانست و مرگ را نتیجه گسستن این پیوندهای اتمی تلقی می کرد.
• دموکریت از فناپذیری روح عدم وجود جهان دیگر را نتیجه می گرفت.
• بنظر دموکریت، شناخت بدین طریق حاصل می آید که تصویرک هائی از چیزها (دموکریت این تصویرک ها را ایدولا می نامد) در اعضای حسی نفوذ می کنند و با اتم های روحی برخورد می کنند و بدین طریق ادراکات را بوجود می آورند.
• تفاوت ادراک با تفکر فقط از این لحاظ است که تفکر نتیجه حرکت اتمی سریعتر و ظریفتر است.
اپیکور (341 ـ 271 ق. م)
از فلاسفه یونان باستان
مؤسس مکتب اپیکوریسم
از فلاسفه یونان باستان
مؤسس مکتب اپیکوریسم
• اپیکور و لوکرتس نیز همین نظر را دارند.
• برای آنها آموزش مادیت روح، قبل از همه، وسیله ای است برای روشنگری مردم در مبارزه بر ضد مذهب، خرافات و هراس از نیروهای اخروی.
2
آموزش مادیت روح در ماتریالیسم ماقبل مارکسیستی
آموزش مادیت روح در ماتریالیسم ماقبل مارکسیستی
ژولیان لامتری (1709 ـ 1751)
پزشک، فیلسوف
پیگیرترین ماتریالیست عصر روشنگری
آثار:
«قصه های طبیعت روح» (1745)
«انسان بمثابه ماشین» (1747)
پزشک، فیلسوف
پیگیرترین ماتریالیست عصر روشنگری
آثار:
«قصه های طبیعت روح» (1745)
«انسان بمثابه ماشین» (1747)
• با توسعه ماتریالیسم ما قبل مارکسیستی و علوم طبیعی از قرن هفدهم به بعد، اندیشه مادیت روح دو باره مطرح شد که در قرن هجدهم تحت تأثیر جان لاک و روانشناسی ترکیبی انگلیسی وارد آلمان و فرانسه شد.
• در ماتریالیسم فرانسه بویژه کوندولا، پزشکان و فلاسفه ای از قبیل لو روی، لامتری و کابانیس و بعدها هولباخ بودند که روح را بخش طبیعی جسم زنده می دانستند، نظریه ایده های مادر زاد (دکارت، لایب نیتس) را رد می کردند و بطلان ادعای مبتنی بر غیرمادی بودن روح را اعلام کردند و آن را بمثابه دستاویز تئولوژی (فقه) برای گیج و گمراه سازی خرد دانستند.
• به قول مارکس، «ماتریالیسم مکانیکی فرانسه از فیزیک دکارت استقبال کرد و متافیزیک او را دور انداخت.
• شاگردان دکارت، فیزیسین و ضد متافیزیسین های حرفه ای بودند.
• ماتریالیسم مکانیکی فرانسه با پزشکی بنام لو روی آغاز و با پزشکی دیگر بنام کابانیس به نقطه اوج خود می رسد.
• لامتری در کانون این مکتب قرار دارد.
• دکارت هنوز زنده بود، هنگامی که لو روی ساخت کارتزی (سیستم دکارتی) جانوران را بر روح انسانی انتقال داد (کاری که لامتری نیز در قرن هجدهم انجام داد)، روح را بمثابه قالب جسم و ایده ها را بمثابه حرکات مکانیکی دانست.»
• در آلمان نیز در رابطه با آموزش مادیت روح پیوند ماتریالیسم، طب، فیزیولوژی و روانشناسی اهمیت داشتند.
• در مکاتبات متعلق به دوره روشنگری آغازین آلمان راجع به ماهیت روح (1713 میلادی) نیز غیرمادی بودن و استقلال روح باطل اعلام می شود و روح تنها بمثابه هوش و اراده مورد قبول واقع می شود.
• در نیمه دوم قر هجدهم، فلاسفه ای مانند هیسمن، لوسیوس و پزشکی بنام وایکارد در تلاش برای توضیح فلسفی ـ ماتریالیستی روند شناخت، اعلام می کنند که کلیه جریانات روحی مشروط به ادراکات حسی اند و ادراکات حسی تحت تأثیر جهان خارجی پدید می آیند.
• موضعگیری فکری آنان بر ضد جریانات زیر بوده است:
1
• بر ضد راسیونالیسم و ایده های مادرزاد لایب نیتس بوده است:
• برای مثال، هیسمن به مخالفت با موسی مندلسون بر می خیزد.
2
• بر ضد تعالیم اخلاقی مسیحیت
3
• بر ضد دگماتیسم تئولوژیکی، بطورکلی بوده است.
• وایکارد و لوسیوس، دوشادوش با هیسمن و بصراحت تمام به انجام این مهم همت می گمارند.
• با انکار فنا ناپذیری روح، بطلان وعده و وعید مسیحیت مبنی بر عذاب و پاداش ابدی الهی اثبات می شود و با اثبات بطلان دگم هائی از این قبیل و زیر پا گذاشتن شان، انسان از بند باورهای برده ساز آزاد می گردد و امکان زندگی آزاد و اخلاقمند برای همه مردم فراهم می آید.
• در آلمان مبارزه بر سر ماهیت روح، بخشی از چالش جانبدارانه جهان بینانه میان نمایندگان دو جریان زیر بوده است:
1
• نمایندگان رادیکال منافع ضد فئودالی بورژوائی
• موضعگیری آنها بر جهانتصویر ماتریالیستی مبتنی بوده است.
2
• طرفداران مصالحه سیاسی با سلطنت مطلقه فئودالی.
• آنها طبیعتا حاضر به مبارزه ایدئولوژیکی ـ جهان بینانه بر ضد مذهب نبودند.
3
آموزش مادیت روح و فلسفه بورژوازی واپسین و معاصر
آموزش مادیت روح و فلسفه بورژوازی واپسین و معاصر
• اگرچه آموزش مادیت روح، بدلیل توسعه تئوری شناخت ماتریالیستی ـ دیالک تیکی، روانشناسی و فیزیولوژی کهنه شده است، ولی با توجه به آموزش روح رایج در فلسفه بورژوائی واپسین، بویژه در نئوتومیسم که بر تعالیم روحی افلاطون و توماس فون اکوین روی آورده (مثلا الکساندر ویلوول : روح و جان 1953 میلادی) اعتقاد به فنا ناپذیری روح کماکان از اهمیت و فعلیت برخوردار است.
• (نئوتومیسم جریان فلسفی پرنفوذ ایدئالیستی ـ عینی بورژوائی معاصر و جریان اصلی در فلسفه نوین کاتولیکی است.
• نئوتومیسم بمعنی محدود کلمه عبارت است از نوسازی تومیسم. ما این مکتب فلسفه امپریالیستی را همراه با مکاتب فلسفی امپریالیستی دیگر مستقلا و مفصلا توضیح خواهیم داد. مترجم)
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر