• پیوند عینی عبارت است از رابطه و مناسبت میان اشیاء، میان خواص و یا روندهای واقعیت عینی، رابطه و مناسبتی که تغییر یکی از اشیاء، خواص و روندها به تغییر متناسبی در اشیاء، مشخصات و روندهای دیگر منجر می شود.
• هر پیوندی اگر چه یک رابطه است، ولی هر رابطه ای حتما بیانگر یک پیوند میان ابژکت ها نیست.
• پیوندهای فکری و منطقی میان مفاهیم، احکام، تئوری ها و غیره انعکاس پیوندهای عینی موجود در جهان خارج در شعور انسانی اند.
• وجود پیوند میان ابژکت ها و واقعیات امور جهان مادی مبنای عینی لازم را برای استخراج مفاهیم و احکام از یکدیگر تشکیل می دهد، مفاهیم و احکامی که انعکاس این ابژکت ها و واقعیات امور هستند.
• بنابرین، دو ابژکت وقتی در پیوند با یکدیگر قرار دارند، که از بود و نبود خواص معینی در یکی بتوان بود و نبود خواص متناسب با آن در دیگری را نتیجه گرفت.
• شناخت پیوندهای عینی، امکان شناخت ابژکت هائی را که مستقیما غیر قابل شناخت هستند، فراهم می آورد.
• برای این کار باید به مطالعه اشیاء دیگری پرداخت که با آنها در پیوند قرار دارند.
• بدین طریق ـ بر خلاف درک اگنوستیسیستی ـ ماهیت چیزها و روندها که برای حواس ما دسترس ناپذیر است، نه بمثابه «چیز در خود» غیر قابل شناخت، بلکه قابل شناسائی از طریق بررسی پدیده های خارجی آن است، زیرا ماهیت و پدیده در پیوند دیالک تیکی با یکدیگرقرار دارند.
• مراجعه کنید به اگنوستیسیسم، «چیز درخود»، چیز، دیالک تیک نمود و بود و یا دیالک تیک پدیده و ماهیت در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
• تز ماتریالیستی ـ دیالک تیکی مبنی بر وجود پیوند فراگیر کلی (یونیورسال) میان کلیه چیزها، روندها و غیره جهان مادی، دارای اهمیت جهان بینانه بزرگی است.
• تنوع کیفی ماده در صور گوناگون ساختاری، حرکتی و تکاملی (توسعه ای) خود کل ساختارمندی را تشکیل می دهد و نه اشیاء و روندهای منفرد بی رابطه با یکدیگر را که کنار هم قرار داشته باشند.
• در چنین کل ساختارمندی، سیستم ها و زیرسیستم های منفرد به سبب حرکت، تغییر و تأثیر متقابل مدام خود، در یک پیوند فراگیر کلی قرار می گیرند.
• (واژه «زیرسیستم» و امثالهم را به تقلید از واژه ریاضی «زیرمجموعه» ساخته ایم. مترجم)
• این پیوند فراگیر کلی جهان مادی در جریان تاریخ علوم دمبدم عمیقتر و فراگیرتر کشف می شود، تا این که بالاخره در ماتریالیسم دیالک تیکی بمثابه تئوری پیوند فراگیر کلی انعکاس تعمیم یافته خود را باز می یابد.
I
مقوله پیوند در فلسفه آنتیک (جهان باستان کلاسیک)
مقوله پیوند در فلسفه آنتیک (جهان باستان کلاسیک)
• جهان به نظر فلاسفه یونان باستان، کل پیوند مندی جلوه می کرد، اما آنها پیوند فراگیر کلی پدیده های طبیعی را به قول مارکس و انگلس، «در چیزهای منفرد به اثبات نرسانده بودند.
• این نظر آنها بیشتر نتیجه نگرش بی واسطه آنان بود.»
• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 29، ص 333)
1
مقوله پیوند در فلسفه هراکلیت
مقوله پیوند در فلسفه هراکلیت
هراکلیت (550 ـ 480 ق. م.)
فیلسوف ماقبل سقراطی یونان
افق فلسفی هراکلیت:
تجربه و دانش
شدن و فنا شدن
وحدت و تضاد
کاینات و آتش
کلمه و روح
دولتشهر و حقوق مدنی
انسان و خدا
عقل و جهل
فیلسوف ماقبل سقراطی یونان
افق فلسفی هراکلیت:
تجربه و دانش
شدن و فنا شدن
وحدت و تضاد
کاینات و آتش
کلمه و روح
دولتشهر و حقوق مدنی
انسان و خدا
عقل و جهل
• به قول مارکس و انگلس، «این نگرش بی واسطه، ابتدائی و عامیانه ـ اما اصولا درست ـ آنها در باره جهان، برای اولین بار توسط هراکلیت بروشنی تمام اظهار شده است:
• همه چیز هم هست و هم نیست.
1
• زیرا همه چیز جاری است.
2
• زیرا همه چیز دستخوش تغییر مدام است.
3
• زیرا همه چیزدر حال شدن و فنا شدن است.
• این نگرش ـ اما ـ اگرچه خصلت عام تصویر کلی پدیده ها را بدرستی درک می کند، با این حال، برای توضیح جزئیات آنها کفایت نمی کند، جزئیاتی که تصویر کلی از جمع آنها ترکیب شده است.»
• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص 20)
• برای توضیح این جزئیات، باید آنها را از پیوند طبیعی و تاریخی شان جدا کرد و هر کدام را به تنهائی، بنا بر چند و چون آن، بنا بر علل خاص و غیره آن مورد بررسی قرار داد.
• این بررسی عمدتا تحلیلی را علوم طبیعی، بویژه از نیمه دوم قرن پانزدهم به بعد، به عهده می گیرند.
• یعنی از زمانی که بنا بر نیازمندی های شیوه تولید نوپای سرمایه داری، خود را از قید و بندهای اسکولاستیک آزاد می سازند، که برای جزم های عقیدتی ارزش بیشتری قائل بود، تا به دانش مبتنی بر تجربه و تجزیه و تحلیل پدیده های طبیعی.
• این شیوه کار علمی مبتنی بر تجزیه و تحلیل، گرد آوری فاکت ها و طبقه بندی آنها ـ علیرغم موفقیت و پیشرفت چشمگیرش ـ انسانها را به «درک چیزها و پدیده های طبیعی در فردیت آنها و در خارج از پیوند فراگیر کلی آنها معتاد ساخت.»
• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص 20)
II
مقوله پیوند در فلسفه عصر جدید
مقوله پیوند در فلسفه عصر جدید
1
مقوله پیوند در فلسفه فرانسیس بیکن و جان لاک
مقوله پیوند در فلسفه فرانسیس بیکن و جان لاک
جان لاک (1632 ـ 1704)
فیلسوف انگلیسی
نماینده اصلی امپیریسم
از شخصیت های برجسته روشنگری انگلیس
از تئوریسین های قرارداد اجتماعی
اعلامیه استقلال آمریکا، قانون اساسی آمریکا و انقلاب فرانسته تحت تأثیر فلسفه سیاسی او بوده اند.
فیلسوف انگلیسی
نماینده اصلی امپیریسم
از شخصیت های برجسته روشنگری انگلیس
از تئوریسین های قرارداد اجتماعی
اعلامیه استقلال آمریکا، قانون اساسی آمریکا و انقلاب فرانسته تحت تأثیر فلسفه سیاسی او بوده اند.
• فرانسیس بیکن و جان لاک این طرز تفکر را از عالم علوم طبیعی به خطه فلسفه آوردند و به درجه طرز تفکر عام، به درجه طرز تفکر متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) ارتقا دادند.
• طرز تفکری که جهان را به عنوان تلنباری از چیزها و روندهای مجزا و بی پیوند در نظر می گیرد.
• این طرز تفکر بعدها به سدی جدی در برابر پیشرفت علوم بدل گردید.
• موفقیت های چشمگیر علوم در قرون هجدهم و نوزدهم، بویژه کشف پیوند میان فرم های مختلف حرکت ماده و رشد و توسعه تئوری پیدایش انسان، پیوندهای عینی کشف شده توسط مارکسیسم میان عرصه های مختلف حیات اجتماعی انسان ها، میان نیروهای مولده و مناسبات تولیدی، میان وجود اجتماعی و شعور اجتماعی و غیره زمینه لازم را برای غلبه بر طرز تفکر متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) آماده ساختند.
2
مقوله پیوند در فلسفه هگل
مقوله پیوند در فلسفه هگل
• هگل در اولین دهه های قرن نوزدهم کوشید تا کلیت جهان طبیعی، تاریخی و روحی را بمثابه روندی واحد نشان دهد و پیوند درونی در این حرکت و توسعه را به اثبات رساند.
• اما در دیالک تیک هگل، پیوند فراگیر کلی جهان به شکلی مخدوش نشان داده می شود:
• به قول مارکس و انگلس، «چون در دیالک تیک هگل همان وارونه گی کلیه پیوندهای متقابل واقعی حاکم است که در بخش های دیگر سیستم او.»
• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص 335)
III
مقوله پیوند در ماتریالیسم دیالک تیکی
مقوله پیوند در ماتریالیسم دیالک تیکی
• در دیالک تیک ماتریالیستی مارکس و انگلس این وارونه گی از میان برداشته می شود.
• پیوندهای متقابل، دیگر به واقعیات امور تحمیل نمی شوند، بلکه در آنها کشف می شوند و در دیالک تیک ـ بمثابه «علم پیوند فراگیر کلی» (انگلس) ـ منظم و سیستم مند می گردند و از تعمیم فلسفی می گذرند.
• انگلس بر مبنای وحدت مادی جهان، نشان می دهد که مقوله های حرکت، پیوند، اشتراط و تأثیرمتقابل در پیوند با یکدیگر قرار دارند و جنبه های مختلف پیوند فراگیر کلی واقعیت عینی را منعکس می کنند.
• مراجعه کنید به وحدت مادی جهان در تارنمای دایرةالمعارف روشنگری
• به قول مارکس و انگلس، «کل طبیعت که در مقابل ما قرار دارد، سیستمی را، یعنی پیوند فراگیر کلی از اجسام را تشکیل می دهد...
• این که این اجسام در پیوند فراگیر کلی با هم قرار دارند، بدان معنی است که آنها بر یکدیگر تأثیر می گذارند و این تأثیر متقابل آنها به معنی حرکت آنها ست.
• آنچه در اولین نگاه از هر ماده متحرک توجه ما را به خود جلب می کند، عبارت است از پیوند حرکات منفرد هر کدام از اجسام و اشتراط متقابل آنها.»
• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 20، ص 335، 497)
• تز ماتریالیسم دیالک تیکی، مبنی بر پیوند فراگیر کلی، بدان معنی نیست که هر چیز، هر روند و غیره با تک تک چیزها و روندهای دیگر در پیوند قرار دارد.
• اگر چنین می بود، دیگر بطور کلی نه چیزی ثابت می توانست وجود داشته باشد، نه وضع و حالتی ثابت و نه سکون نسبی در حرکت جاودان ماده.
• چون در چنین وضع و حالتی تغییر هر چیز مفروض بر چند و چون کل کائنات تأثیر می گذاشت.
• در این صورت عمل آماجگرایانه انسان ها برای تغییر محیط به همان سان محال و غیرممکن می گردید که اگر جهان زیر سیطره هرج و مرج بی پیوند قرار داشته باشد.
• منظور تز یاد شده از پیوند فراگیر کلی کلیه چیزها عبارت است از این که جهان از وحدت مادی برخوردار است و حرکت ماده، فرم هستی آن را تشکیل می دهد.
• پیوند فراگیر کلی میان چیزها، خواص، روندها و غیره واقعیت عینی از دو لحاظ زیر وجود دارد:
• هم از لحاظ سیستماتیکی
• هم از لحاظ تاریخی
1
پیوند سیستماتیکی
پیوند سیستماتیکی
• پیوند سیستماتیکی عبارت از پیوندهای زیر است:
1
• پیوند ساختاری چیزها2
• پیوند چیزها در مکان3
• پیوند چیزها در مجاورت با هم4
• و پیوند چیزها درهمبائی2
پیوند تاریخی
پیوند تاریخی
• پیوند تاریخی عبارت از پیوندهای زیر است:
1
• پیوند حرکتی و تکاملی (توسعه ای) چیزها2
• پیوند چیزها در زمان3
• پیوند چیزها در توالی (پشت سر هم آمدن چیزها، روندها و غیره.)
• هر پیوندعینی حاوی خصلتی مشخص است.
• بنا بر شرایط مشخص که تعیین کننده نوع پیوند مربوطه اند و بنا بر جنبه مشخص پیوند مربوطه، می توان پیوندهای متقابل زیر را نام برد:
1
• پیوند قانونمند• مراجعه کنید به قانون، قانونمندی
2
• پیوندعلی (پیوند مبتنی بر اصل علیت)• مراجعه کنید به دیالک تیک علت و معلول
3
• پیوند شرطی• مراجعه کنید به شرط، اشتراط
4
• پیوند فونکسیونی (عملکردی)• مراجعه کنید به فونکسیون
5
• پیوند ساختاری • مراجعه کنید به دیالک تیک عنصر ـ ساختار ـ سیستم
6
• پیوند ژنتیکی (موروثی)7
• پیوند ضرور8
• پیوند تصادفی• مراجعه کنید به دیالک تیک ضرورت و تصادف
9
• پیوند ماهوی10
• پیوند غیرماهوی (نمودین)• مراجعه کنید به دیالک تیک نمود و بود، پدیده و ماهیت، فرم نمودین و محتوای ماهوی
11
• پیوند داخلی (درونی)12
• پیوند خارجی (برونی)• مراجعه کنید به دیالک تیک داخلی ـ خارجی (درونی ـ برونی)
13
• پیوند ایستگاهی14
• پیوند غیر ایستگاهی15
• پیوند مستقیم16
• پیوند غیرمستقیم و غیره• تز ماتریالیستی ـ دیالک تیکی پیوند فراگیر کلی، شالوده جهان بینانه و متدئولوژیکی و شرط ضرور هر پژوهش علمی و کردوکار عملی است.
• چون این تز از وحدت مادی جهان استخراج می شود، بیانگر ماهوی مونیسم مادی جهان است و پیوند مبتنی بر مونیسم ایدئالیستی را مطرود می داند.
• پژوهش علمی می تواند ببرکت این تز به کشف پیوندهای متقابل ماهوی چیزها و روندها نایل آید.
• وظیفه علم به قول لنین، عبارت است از «گذار از رابطه مبتنی برمجاورت چیزها به رابطه علی (علت و معلولی) آنها، گذار از یک فرم پیوند و وابستگی متقابل به فرم دیگر، ژرفتر و عام تر»، برای دست یابی به شناخت پیوندهای متقابل ماهوی، ضرور، علی و قانونمند میان پدیده ها و برای امکان پذیر ساختن استفاده عملی از آنها بوسیله انسان ها.
• (آثار لنین، جلد 38، ص 213)
مراجعه کنید به وحدت مادی جهان، تأثیر متقابل، مناسبت (رابطه)، اشتراط، دترمینیسم
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان
ادامه دارد
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر