لنین در مصاف با ماکسیست ـ پوزیتیویست ها
پروفسور هانس هاینتس هولتس
برگردان میم حجری
بخش دوم
پیکان حمله به سوی کانت
پروفسور هانس هاینتس هولتس
برگردان میم حجری
بخش دوم
پیکان حمله به سوی کانت
• پیشرفت معرفتی در علوم به قول ولادیمیر لنین، «از نقطه نظر ماتریالیسم مدرن، یعنی مارکسیسم، مرزهای نزدیک گشتن معارف ما به حقیقت عینی مطلق، بلحاظ تاریخی مشروط می شود.
• حتمی، نامشروط و بی چون و چرا ـ اما ـ این حقیقت امر است که این تصویر، ارائه دهنده ی مدلی است که بطور عینی موجود است.»
• مراجعه کنید به حقیقت، ماتریالیسم، فلسفه، علم
• ما امروز آثار لنین را در مقایسه با صد سال پیش، بطرز دیگری می خوانیم.
• در زمان لنین، مبارزه بر ضد پوزیتیویسم در دستور روز قرار داشت، پوزیتیویسمی که در فرم رویزیونیسم در مارکسیسم نفوذ می کرد.
• مراجعه کنید به پوزیتیویسم، نئوپوزیتیویسم، رویزیونیسم
• فرم های ایدئولوژی رویزیوینستی در صد سال گذشته، تغییر یافته اند.
• حتی خود لنین، پس از پایان مبارزه بر ضد امپیریوکریتیسیسم، دیگر بدان نمی پردازد.
• به چیزی که در حال نزع است، کسی وقت تلف نمی کند.
• امپیریوکریتیسیسم در هم کوبیده شده بود، بی آنکه رویزیونیسم درهم کوبیده شده باشد.
• رویزیوینسم در فرم های بیشمار کماکان ادامه حیات می دهد و بطور سیاسی و فلسفی به تهی سازی مبانی مارکسیسم از محتوای آنها مبادرت می ورزد.
• به مبارزه و چالش بر ضد رویزیونیسم هرگز نمی توان پایان داد.
• لنین ریشه های فلسفی ئی را که منشاء رشد رویزیونیسم بوده اند، حتی لحظه ای از نظر دور نمی دارد.
• این ریشه های فلسفی رویزیوینسم نخست در اثر لنین تحت عنوان «ماتریالیسم و امپیریوکریتیسیسم» مورد حلاجی قرار می گیرند و بعد در نوشته های لنین در رابطه با «طرح های هگل» بارها و بارها مطرح می شوند و مورد تأکید قرار می گیرند.
• فراموش نباید کرد که مطالعه آثار هگل را لنین در رابطه با خیانت سوسیال ـ دموکراسی در اوایل جنگ جهانی اول به راه می اندازد.
1
بزرگترین بلاها
بزرگترین بلاها
• آنچه که لنین از زمان شروع جدل بر ضد امپیریوکریتیسیست ها می شناخت و علنا بر زبان می راند، این حقیقت امر و این ضرورت درونی بود، که استراتژی رویزیونیستی از پیش شرط های فلسفی ـ جهان بینانه عام نشئت می گیرد و برای توجیه حقانیت خویش به آنها تکیه می کند.
• تغییراتی که رویزیونیست ها در مبانی مارکسیسم به مارکسیستی ـ لنینیستی می آورند، به شرح زیرند:
1
• تغییرات معرفتی ـ نظری ـ اونتولوژیکی
• مراجعه کنید به به تئوری شناخت، اونتولوژی و اونتولوژی نوین
2
• تغییرات سوسیولوژیکی ـ آنتروپولوژیکی و مورالیستی (مبتنی بر اخلاقگرائی)، که بر تغییرات معرفتی ـ نظری ـ اونتولوژیکی استوارند.
• مراجعه کنید به به آنتروپولوژی، اتیک، اخلاق
• در نسل جدید رویزونیسم (نسل پس از جنگ جهانی دوم) ما شاهد جریانات رویزیونیستی زیر بوده ایم و هستیم:
1
• در اگزیستانسیالیسم فرانسه
• مراجعه کنید به اگزیستانسیالیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
2
• در مکتب فرانکفورت به انضمام هربرت مارکوزه
3
• در فلسفه پراتیک (پراکسیس) یوگوسلاوی
4
• و اخیرا در گرایشات «فرهنگ لغات تاریخی ـ انتقادی مارکسیسم» زیر نظر ولفگانگ فریتس هاوگ در آلمان فدرال
• این جریانات فلسفی چهره های متفاوتی دارند.
• همه آنها ـ بلحاظ عینی ـ نهایتا به سوسیال ـ دموکراتیزاسیون کمونیسم منتهی می شوند.
• نیت برخی از نمایندگان آن در این زمینه تغییری در ماهیت امر نمی دهد.
ایمانوئل کانت (1724 ـ 1804)
برجسته ترین نماینده فلسفه کلاسیک آلمان
اثر او تحت عنوان «انتقاد از عقل محض» نقطه عطفی در تاریخ فلسفه و آغاز فلسفه مدرن محسوب می شود.
کانت در زمینه های زیر دورنمای فراگیر نوینی به روی فلسفه گشوده است:
اتیک (انتقاد از عقل عملی)
استه تیک (انتقاد از قوه قضاوت)
فلسفه مذهب
فلسفه حقوق
فلسفه تاریخ
برجسته ترین نماینده فلسفه کلاسیک آلمان
اثر او تحت عنوان «انتقاد از عقل محض» نقطه عطفی در تاریخ فلسفه و آغاز فلسفه مدرن محسوب می شود.
کانت در زمینه های زیر دورنمای فراگیر نوینی به روی فلسفه گشوده است:
اتیک (انتقاد از عقل عملی)
استه تیک (انتقاد از قوه قضاوت)
فلسفه مذهب
فلسفه حقوق
فلسفه تاریخ
• اهمیت لنین در این است که او از همان آغاز به ماهیت این جریان پی می برد و آن را افشا می کند.
• لنین علت تبدیل گشتن رویزیونیسم های فلسفی به نیروی ایدئولوژیکی ـ سیاسی را در این می داند که آنها مواد و مصالح مورد نیاز خود را از ارثیه ایمانوئل کانت ـ جد بزرگ و محبوب ـ فراهم می آورند و عمارت فکری خود را عالمانه و یا ابلهانه با صخره های این ارثیه بر پا می دارند.
• کانت به کمال رساننده بزرگ جهان بینی بورژوائی بوده است که پی ریزی فلسفی اش را رنه دکارت و فرانسیس بیکن شروع کرده بودند.
• ارثیه فلسفی کانت توجیه معرفتی ـ نظری لازم برای سوبژکتیویسم رویزیوینسم را عرضه می کرد و افق اخلاقی لازم برای ایندیویدوئالیسم آن را.
• کانت کارگاه عظیم کلنجار فکری سیستماتیکی را پی افکنده بود.
• کانت «انقلابی در نوع تفکر» پدید آورده بود، انقلابی که بدون ان نه هگل ـ یعنی منتقد بزرگ کانت ـ می توانست پدید آید و نتیجتا، نه مارکس.
• من روزی کانت را بزرگترین بلای فلسفه اروپا نامیده بودم.
• البته بلائی با عظمتی بی مانند و اغواگر.
• لنین به این حقیقت امر پی برده بود و لذا آنتی تز کانت ـ هگل را فرمولبندی کرده بود.
• خوانش دیگری از کانت نیز می توان به عمل آورد:
• به طرزی، نه به مثابه آخرین روشنگر بزرگ بورژوائی که سوبژکتیویسم و ایندیویدوئالیسم را پی ریزی کرده است.
• مراجعه کنید به سوبژکتیویسم و ایندیویدوئالیسم در تارنمیا دایرة المعارف روشنگری
• بطرزی، نه به مثابه «مخرب همه جانبه» متافیزیک و احیا کننده همزمان اعتقاد.
• بلکه به مثابه هوادار ترقی خواه انقلاب فرانسه:
• همانطور که دومه نیکو لوسوردو در اثر خویش تحت عنوان «ایمانوئل کانت. آزادی، حقوق، انقلاب» مطرح کرده است.
• و به مثابه آزمایشگر دیالک تیکی تفکر گمانورز:
• همانطور که اندرئاس هولینگ هورست در اثر خویش تحت عنوان «آزمایش گمانورزانه کانت» مطرح می کند.
•
• چنین خوانش هائی اما استثنائی اند و شامل حال کسانی نمی شوند که رویزیونیسم خود را بر نظرات کانت استوار می سازند.
• اهمیت فلسفی اثر لنین تحت عنوان «ماتریالیسم و امپیریوکریتیسیسم» در این است که در انتقاد از رویزیونیسم پیکان حمله خویش را به سوی کانت نشانه می رود.
• شکی نیست که این اثر لنین از مرزهای زمانی جدل (پلمیک) یاد شده فراتر می رود.
• پیکان حمله لنین در تفاسیر او از اندیشه های هگل (1914 ـ 1915) بر قلب هدف می نشیند.
• جلد 14 و 38 آثار لنین را باید با هم خواند.
• البته ناگفته نماند که اهمیت تفاسیر لنین از انیدشه های هگل بمراتب فراتر از انتقاد از کانت است.
• اما نمی توان نادیده گرفت که لنین چگونه بکرات و به تفصیل قول های هگل را در رابطه با کانت نقل می کند و مورد تفسیر قرار می دهد.
• علاقه خارق العاده لنین در این زمینه را نمی توان درنیافت.
• لنین در مواردی نیز همراه با کانت به ارنست ماخ (مؤسس امپیریوکریتیسیسم در اطریش) اشاره می کند، ولی نه از ماخیست های روسی.
• آنها دیگر وزنی ندارند.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر