۱۳۹۰ شهریور ۳۰, چهارشنبه

چاله ها و چالش ها (72 )

کاش بی نفت بودیم و بی قافیه!
خسرو صدری
سرچشمه: روشنگری
http://www.roshangari.net

1
خسرو صدری

1

• اولا من در همان جمله اولم از واژه "شاید" استفاده کرده ام.
• یعنی قصد داشته ام، دیگران را نیز در یک مشغله فکری خود شریک سازم و نه آن که حکمی قطعی در باره چیزی صادر کنم.

• واژه "کاش" در عنوان مطلب هم ، همانگونه که در جای دیگر گفتم، به معنای آرزوی نداشتن چیزی نیست، بلکه به معنی نتیجه بدی است که آن چیز برای ما به همراه داشته است:
• "رفتی خانه خاله، خاله چ ... ید ، دلت پوسید"

• بعد به خاله می گوئی:

• «کاش پایم شکسته بود و خانه تو نیامده بودم. »

• پسر خاله شیطان و کم عقل هم فورا می پرد وسط و می گوید:
• «تو دختر خاله خلی هستی.
• چون آرزو کردی که پایت شکسته باشد.»

• ولی خوب آدم عاقلی که در خارج کشور هم هنوز فارسی را فراموش نکرده باشد، می فهمد که منظور تو از "کاش" نتیجه بد عمل رفتن به خانه خاله است و "پا" ی بدبخت گناهی ندارد.

2

• ثانیا من هیچگاه نگفتم که نفت چیز بدی است.
• دیگران هم که در این باره نوشته اند، منظورشان این بوده است که دولت هایی که با پول نفت و نه مالیات مردم سرپا ایستاده اند، خود را به مردم پاسخگو نمی دانند و این مردم اند که دست شان جلوی دولت دراز است ونه برعکس و نیز تک محصولی شدن اقتصاد که در اینجا هم هیچ دیوانه ای نگفته است که مردم مقصرند.

• حالا بعضی ها خودشان می برند و می دوزند ومتلک هم بار دیگران می کنند!
• تازه اگر کسی این حرف ها را هم نمی فهمد که نمی تواند بگوید:
• « چون آمریکا نفت دارد وپیشرفته است ، یا سومالی ندارد و عقب افتاده است!»، پس کسی حق ندارد تحلیل مشخص از شرایط مشخص ایران ارائه دهد.
• ممکن است در بخشی یا هیچ کجای دنیا، چنین عاملی اینگونه عمل نکند، آیا این دلیل نفی چشم بسته آن در جای دیگر است؟

• پس اگر هم مخالف برداشت من هستید باید دلایل مرا رد کنید:
• یعنی جمله ای از گفته مرا نقل و سپس آن را نقد کنید.

• نه آن که تصورات ذهنی خود را ملاک قرار دهید و تازه باز معلوم نباشد که چه گفته اید.
• همان ابتدای نوشته به سیاست های استعماری آمریکا و انگلیس در بکارگیری انحصاری تکنولوژی استخراج و کنترل بازار توسط آنها اشاره کرده ام، از این روست که آمریکا نفت دارد ولی مثل بسیاری از نفت دارها ، عقب افتاده نیست.
• در ضمن بین نقد و ایرادگیری های کینه ورزانه تفاوت از زمین تا آسمان است.

2
نسرین گیلانی

• حضرت صدری می نویسند:
• «پس اگر هم مخالف برداشت من هستید باید دلایل مرا رد کنید.
• یعنی جمله ای از گفته مرا نقل و سپس آن را نقد کنید.»

• باشد. چنین می کنیم:


جمله اول شما

ولی خوب آدم عاقلی که در خارج کشور هم هنوز فارسی را فراموش نکرده باشد می فهمد که منظور تو از"کاش" نتیجه بد عمل رفتن به خانه خاله است و "پا"ی بدبخت گناهی ندارد.

• اولا متلک های مستورتان را لطف کنید و صرفه جوئی کنید.
• اینجا صحبت از فارسی فهمیدن و فارسی نفهمیدن نیست.
• شما نوشته اید:
• «کاش بی نفت و بی قافیه بودیم.»
• بعد توضیح داده اید: لاقل به دلیل داشتن نفت عقب مانده ایم. (نقل به مضمون)

• کجای این به «شکستن پا» ربط پیدا می کند؟


• شما میان داشتن نفت و عقب ماندگی کشور رابطه علت و معلولی برقرار می کنید:
• داشتن نفت را علت و عقب ماندگی کشور را معلول جا می زنید.

• ما می گوئیم که این رابطه وجود ندارد، بلکه برعکس، داشتن نفت موتور پیشرفت است.


• یعنی درست عکس ادعای شما.

• شما حتی حاضر نمی شوید به نادرستی ادعای تان اعتراف کنید.
• ویراژ می دهید و به در و دیوار می زنید.

جمله دوم شما
ثانیا من هیچگاه نگفتم که نفت چیز بدی است.


• جمله «کاش بی نفت بودیم»، معنای دیگری را القا نمی کند.
• اگر نفت چیز خوبی بود، نداشتن آن به آرزو بدل نمی شد.

• قطب زاده حتی استدلال می کرد که نفت چیزی طبیعتداده است و ایرانی ها برای آن زحمت نکرده اند، پس باید به بشریت تعلق داشته باشد و نه به ایرانی جماعت انگل.

جمله سوم شما
دولت هایی که با پول نفت و نه مالیات مردم سرپا ایستاده اند، خود را به مردم پاسخگو نمی دانند.

• همین جمله تان را خودتان بار دیگر بلند بلند بخوانید:
• دولت فئودالی و یا سرمایه داری در ایران بنظر شما از مردم مالیات نمی گیرد و با پول نفت روی پا می ایستد.

• آیا واقعا اینطور است و یا نعل وارونه می زنید؟


• بخش اعظم اقتصاد کشور در دست دولت و ارگان های دولتی است که شیره جان کارگران را می مکند و هر اعتراضی را در گلو خفه می کنند.

• خود نفت هم برای استخراج و تصفیه به نیروی کار انسانی احتیاج دارد و به استثمار آن.
• شما اما بر آن هم سرپوش می نهید.
• انگار نفت مثل چشمه می جوشد.

جمله چهارم شما
تک محصولی شدن اقتصاد که در اینجا هم هیچ دیوانه ای نگفته است که مردم مقصرند.

• شما خودفروشی خاله را می بینید ولی مناسبات اجتماعی و اقتصادی ئی را که خاله ها را و هر انسان بی پناه و بی چیز را به خودفروشی در فرم های مختلف آن وامی دارد، نمی بینید.

• شما تک محصولی را می بینید و یخه نفت را می چسبید.


• ما استدلال می کنیم:

• آیا کشورهائی که نفت نداشته اند و به تکمحصولی نفتی دچار نگشته اند، وضع بهتری دارند؟
• این بار مثال ها را تکرار نمی کنیم.

• تک محصولی مسئله دولت نیست، مسئله ماهیت دولت است.

• برای اینکه روشنتر گفته باشیم، اگر دولت خلقی حاکم می بود، خود نفت برای خروج از تکمحصولی، مواد خام عظیمی عرضه می کرد.
• شما کلی بافی می کنید تا حقایق از صراحت نگذرند.

• دولت فی نفسه مفهومی انتزاعی است.

• دولت داریم تا دولت.

جمله پنجم شما
تا کسی نتواند «تحلیل مشخص از شرایط مشخص ایران ارائه دهد.»

• با این مفهوم «تحلیل مشخص از شرایط مشخص» (لنین) خیلی ها پوز می دهند و منظور او را اصلا نمی دانند.

• شما تا کنون در کدامیک از نوشته های تان از شرایط مشخص تحلیل مشخص کرده اید؟

• ترجمه مصاحبه های سران امریکا و جا زن آنها به عنوان انتقاد از خود، عوض کردن جای علت و معلول، اشاعه و تبلیغ شک و تردید و گریز از سیاست و ...
• اینها چگونه می توانند به تحلیل ربط داشته باشند، تحلیل مشخص پیشکش.

جمله ششم شما
ممکن است در بخشی یا هیچ کجای دنیا، چنین عاملی اینگونه عمل نکند، آیا این دلیل نفی چشم بسته آن در جای دیگر است؟

• اینجا سخن از به محک زدن ادعا ست.
• وقتی کسی ادعا می کند که آب در صد درجه سانتیگراد با فشار جو می جوشد، این پدیده باید در همه جا صورت گیرد:
• آب باید در سومالی و امریکا هم در صد درجه با فشار جو بجوشد و گرنه ادعا بی پایه است.

عمل و تجربه محک درستی و نادرستی ادعا ست.

• خودتان را لطفا به کوچه علی چپ نزنید.

جمله هفتم شما
همان ابتدای نوشته به سیاست های استعماری آمریکا و انگلیس در بکارگیری انحصاری تکنولوژی استخراج و کنترل بازار توسط آنها اشاره کرده ام از این روست که آمریکا نفت دارد ولی مثل بسیاری از نفت دارها ، عقب افتاده نیست.

• کج اندیشی شما از همین دفاعیه تان معلوم می شود:
• شما دروغ را به جای حقیقت جا می زنید، درست مثل سیاستمداران سرمایه داری غرب.

• سیاست استعماری ربطی به انحصار تکنولوژی ندارد.

• سیاست استعماری تعریف دارد.
• اگر خواستید از عراقی ها و افغانی ها و امریکای جنوبی ها و افریقائی ها بپرسید.
• شما خواننده را به گمراهی سوق می دهید.

جمله هشتم شما
در ضمن بین نقد و ایراد گیری های کینه ورزانه تفاوت از زمین تا آسمان است.

• در کجای ایرادات ما کینه ورزی نسبت به شما وجود داشته است؟
• ما فقط از حقیقت دفاع کرده ایم.

3
خسرو صدری

• با پیگیری قابل تحسین شما، دریغم آمد نا گفته بماند که:
• شما حتی تنها بخاطرآن که "کاربر" این تارنمای چپ هستید، اگر آنگونه که حدس می زنم، خودتان هم چنین گرایشی نداشته باشید، مورد احترام اید و وظیفه خود می دانم که نظرات شما را با دقت بخوانم و تاحد فهمم به انتقادات شما پاسخ دهم.
• که چنین هم کرده ام.

• سعی من آن بوده است که در مطالبی که می نویسم، نگاه خواننده را به نقطه ای که به خیال خودم ارزش توجه داشته، ولی به آن بی توجهی شده است، جلب نمایم.
• ادعای بررسی کارشناسانه هم در هیچ زمینه ای نداشته ام.
• چون کارشناس هیچ زمینه ای نیستم.
• از این رو هیچگاه حکم قطعی هم در مورد موضوعاتی که طرح کرده ام ، صادر نکرده ام.
• همه کسانی که این جور جاها مطلب می نویسند، آرزو می کنند که کسانی برای شان کامنت بگذارند تا چراغ حجره روشن بماند.
• از این بابت شما بنده را مدیون خود کرده اید.
• امیدوارم این اعتراف موجب یأس و کمکاری آتی شما نشود.
• ولی در شرایطی که انسان ها دیگر درصد ناچیزی از مطالبی که دوست دارند را هم وقت نمی کنند، بخوانند، شما که لطف می کنید و مطالب بی ارزش مرا می خوانید، آن هم نه یکبار، آیا بهتر نیست با نگاهی متفاوت، لااقل بجای این که این وقت عزیزرا تماما دور بریزید، سعی کنید تا شاید چیزی نو و اندکی بدرد بخور هم درآن میان بیابید؟
• "بگویند از سر بازیچه حرفی
• از آن پندی بگیرد صاحب هوش"!

4
نسرین گیلانی

• آقای صدری
• اینجا مسئله هویت من نیست.
• اینجا بحث بر سر نظریات شما ست.

• خودتان را به کوچه علی چپ نزنید.

• چپ و یا راست بودن من ربطی به بحث ندارد.

• عدم صداقت آدم ها را از برخورد آنها می توان دریافت.

• شما خواسته بودید که نوشته تان جمله به جمله بحث شود.
• من هم به میل شما رفتار کرده ام.
• برای چی منت پاسخ به سر من و امثال من می گذارید؟

5
بی نام

• خانم نسرین محترم
• من در پی اولین نوشتارتان دیدگاه شما را بعلت منطقی بودن تائید کردم.
• اما اکنون با مطالعه دیدگاه های تان متعجّبم که شما چرا با چنین پرخاشجویی نامناسبی با آقای خسرو صدری سخن می گوئید؟
• ایشان در هیچ کجای نوشتارهای شان حتی دورادور صحبتی از منت گذاشتن از برای پاسخگویی به شما نکرده اند!
• لطفا بفرمائید علت این پرخاشجوئی شما مبنی بر اینکه «برای چی منت پاسخ به سر من و امثال من می گذارید» چیست؟
• مگر کسی که پاسخ فراخور حال خودش را به خوانندگان نوشتارش پس از درج دیدگاهش می دهد، می خواهد منت به سرش بگذارد؟
• یا این پاسخگوئی نشان تربیت درست و فرهیختگی و احترام نویسنده به خواننده نوشتارهایش هست.
• من از واکنش پرشخاشجویانه شما سخت متعجّبم

6
نسرین گیلانی

• بی نام گرامی
• حالا خود جناب عالی شروع کرده اید، منت سر من گذاشتن:
• تایید نظر من!

• من به تایید کسی نیاز ندارم.


• میدان چالش فکری که بازار فروش گاو و گوساله نیست، تا بده بستانی در کار باشد.
• اینجا هر کس، به قصد کشف حقیقت از نظر خود بی رو دربایستی دفاع می کند.

• معنی نهفته در این جمله خسرو صدری اگر منتگذاری نیست، پس چیست؟

• « شما حتی تنها بخاطرآن که "کاربر" این تارنمای چپ هستید، اگر آنگونه که حدس میزنم، خودتان هم چنین گرایشی نداشته باشید، مورد احترا مید و وظیفه خود می دانم که نظرات شما را با دقت بخوانم و تاحد فهمم به انتقادات شما پاسخ دهم. که چنین هم کرده ام.»

7
بی نام

• خانم نسرین محترم
• من از شما پوزش می طلبم.
• متوجه نشده بودم که شما عقل کل هستید.
• یکتنه هل مَن مبارز می طلبید.
• آفرین به پرخاشجویی مهرورزانه شما.

• تمام سخن های قبلی خودم را پس می گیرم.

• موفق باشید، یا به این هم نیاز ندارید!

• من اهل میدان چالش فکری شما نیستم و فرار را بر قرار ترجیح می دهم.

• این هم نتیجه ترسو و بی مایه بودن من است.
• در خاتمه من اصولاً منتی ندارم که به سر یا پای کسی بگذارم.
• اینطور که متوجه شده ام، بدبختی من ایرانی بودن من است.


پایان

ویرایش متن از دایرة المعارف روشنگری است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر