۱۳۹۹ بهمن ۲۱, سه‌شنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (الف) اختیار (آزادی) (۷) (بخش آخر)

 

پروفسور دکتر الفرد کوزینگ

برگردان

شین میم شین 

 

۱۰

آزادی اراده در فلسفه بورژوائی

 

۱

·    آزادی اراده در فلسفه بورژوائی، به مثابه  آزادی تصمیمگیری در مورد امکانات اصولا متعدد، مختلف و اغلب انتزاعی و پنداری تلقی می شود.

 

۲

·    آزادی اراده بر مبنای عدم تعین مندی اراده، به طور معرفتی ـ نظری به اثبات می رسد.

 

۳

·    برای مسئله تصمیمگیری، بی اعتنا به زمان و مکان، یکسانی مطلق امکانات متعدد پیش شرط قرار داده می شود.

 

۱۱

عالم (رایش) آزادی و عالم ضرورت

 

۱

·    آزادی، به مثابه  وضع و حال اجتماعی (عالم آزادی) درک آزادی را به مثابه  یک روند، پیش شرط قرار می دهد.

۲

·    تبدیل عالم ضرورت به عالم آزادی تنها زمانی می تواند تحقق یابد، که انسان ها نه تنها قوانین طبیعت، بلکه همچنین قوانین جامعه را بشناسند و آنها را برای نیل به اهداف خود مورد استفاده قرار دهند.

 

۳

·    در تاریخ بشری، تا برقراری سوسیالیسم، ضرورت اجتماعی از تضاد منافع منفرد بسیاری از افراد جامعه سرچشمه می گیرد و به قول انگلس، «به صورت قدرتی جلوه گر می شود که بی اراده و کورکورانه عمل می کند.»  

 

۴

·    در سوسیالیسم، ضرورت اجتماعی به طور دم افزونی با خواست های منفرد زحمتکشان منطبق می شود و اراده عمومی جامعه، عبارت است از جمع بندی خواست های فردی اعضای جامعه سوسیالیستی که منطبق با ضرورت اجتماعی است.

 

۵

·    در این شرایط است که ضرورت اجتماعی به صورت یک قدرت شناخته شده در می آید و می تواند خود را به آزادی اجتماعی بدل کند.

 

۶

·    این امر تنها به برکت خاتمه دادن به استثمار انسان به وسیله انسان امکان پذیر می گردد.

 

۷

·    طبقه کارگر با برقراری حاکمیت سیاسی خود و با جایگزین کردن شیوه تولید سرمایه داری با شیوه تولید سوسیالیستی، شالوده بردگی انسان در کاپیتالیسم را، بردگی کار مزدوری سرمایه داری را در هم می شکند. 

 

۸

·    با اجتماعی کردن مالکیت بر وسایل تولید، بر آقائی (اربابیت) انسان بر انسان در روند تولید و در تمام عرصه های زندگی اجتماعی خاتمه داده می شود و رابطه مبتنی بر همکاری و همبائی (کلکتیویته) حاکم می گردد.

۹

·    و بدین طریق زمینه تبدیل کار از ریاضت (زجر) ناگزیر به نیاز فراهم می آید.

 

۱۰

·    رهائی زحمتکشان از یوغ استثمار سرمایه داری، شرط لازم برای رسیدن به عالم آزادی در سوسیالیسم است.

 

۱۱

·    آزادی در عرصه تولید مادی، عبارت است از این که انسان اجتماعی شده، یعنی مولدان متحد، جذب و دفع خود با طبیعت (کار) را خردگرایانه سازمان دهند، آن را تحت کنترل جمعی خود در بیاورند، خود را از سلطه آن آزاد سازند و کار را با صرف نیروی کمتر و تحت شرایط مناسب و سازگار با عزت و شرافت انسانی انجام دهند.» 

(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۵، ص ۸۲۸)

 

۱۲

·    تنها بر این پایه و اساس است که می توان عالم آزادی را در تولید تحقق بخشید.

 

۱۳

·    در سوسیالیسم و کمونیسم است که برای اولین بار در تاریخ بشری، همبود سوسیالیستی همه انسان ها زمینه را برای شکوفائی و رشد آزادی فردی فراهم می آورد.

 

۱۴

·    به قول مارکس و انگلس، «تنها در همبود با دیگران است که هر فردی می تواند امکان شکوفائی همه جانبه خود را پدید آورد.

·    تنها در همبود است که آزادی فردی امکان پذیر می گردد.

·    در همبودهای کاذبی که تا کنون به وجود آمده اند، مثلا دولت و امثالهم، آزادی فردی خود را تنها کسانی که به طبقه حاکمه تعلق دارند و تا زمانی که تعلق دارند، می توانند داشته باشند.

·    این همبود دروغین که تا کنون افراد انسانی را متحد ساخته بود، به استقلال دم افزون خود از آنان دست یافته و از آن چیزی جز اتحاد طبقه ای بر ضد طبقه دیگر باقی نمانده است.

·    از این رو ست که آن، اکنون برای طبقه محکوم، نه تنها به یک همبود دروغین، بلکه به یوغ جدیدی بدل شده است.

·    انسان ها می توانند در همبود واقعی با اتحاد خود و در اتحاد خود، در عین حال به آزادی خود دست یابند.»

·    (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۳، ص ۷۴)

 

۱۵

·    از آنجا که در سوسیالیسم، گذار به جامعه بی طبقه و بدین وسیله غلبه بر بقایای مادی و معنوی بردگی امکان پذیر می گردد، از آنجا که انسان ها تاریخ آتی خود را آگاهانه و بنا بر قانونمندی های شناخته شده می سازند، می توان سوسیالیسم و کمونیسم را در مقایسه با تاریخ جوامع ماقبل، عالم آزادی نامید.

 

۱۶

·    در سوسیالیسم و کمونیسم نیز آزادی روندی خواهد بود که باید به طور پیگیر توسعه یابد و تعمیق شود.

 

·    مراجعه کنید به  ضرورت (جبر)، دترمینیسم (تعین مندی)، حقوق اساسی.

 

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر