خواجه نظامالدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی
(۷۰۱ ـ ۷۷۲ هجری قمری)
رساله اخلاق الاشراف
نهايت خساست
تحلیلی
از
یدالله سلطان پور
(۷۰۱ ـ ۷۷۲ هجری قمری)
رساله اخلاق الاشراف
نهايت خساست
تحلیلی
از
یدالله سلطان پور
۱
و
صلوات نامعدود نثار روضه منور معطر سید کائنات محمد مصطفی علیه اکمل التحیات باد
که
کسوت خلق و منشور خلقش
به
طراز«لولاک لما خلقت الافلاک»
و
طغرای و انک لعلی خلق عظیم
مطرز و موشح گشت
صلوات نامعدود نثار روضه منور معطر سید کائنات محمد مصطفی علیه اکمل التحیات باد
که
کسوت خلق و منشور خلقش
به
طراز«لولاک لما خلقت الافلاک»
و
طغرای و انک لعلی خلق عظیم
مطرز و موشح گشت
حضرت محمد
به
نظر عبید
مظهر اخلاق حمیده و اوصاف جمیله
است.
کسی که رهزن و جنگ سالار و برده ساز و برده فروش بوده است
و
از همسر غلامش حتی نگذشته و دخترک خردسالی را به عقد خود در آورده است،
حائز اخلاق حمیده و اوصاف جمیله
است.
بالاخره
چه تعریفی عبید از مفهوم اخلاق دارد؟
۲
اما بعد،
بر رای اهل کمال
- که روی سخن در ایشان است -
پوشیده نماند
که
بر بدن هر فردی از افراد انسان
جوهری شریف
که آن را روح خوانند
از عالم امر قل الروح من امر ربی
موکل است
و
بر وی قهرمان.
حقیقت آدمی
عبارت از آن جوهر است و او پیوسته به ذات خود قائم است و از فنا محروس و مصون و مستعد ترقی و کمال.
بر رای اهل کمال
- که روی سخن در ایشان است -
پوشیده نماند
که
بر بدن هر فردی از افراد انسان
جوهری شریف
که آن را روح خوانند
از عالم امر قل الروح من امر ربی
موکل است
و
بر وی قهرمان.
حقیقت آدمی
عبارت از آن جوهر است و او پیوسته به ذات خود قائم است و از فنا محروس و مصون و مستعد ترقی و کمال.
معنی تحت اللفظی:
روی سخن من با اهل کمال است
که
می دانند
که
هر جسمی حاوی روح است
و
روح
جوهر شریفی
است
که
به امر الله در اندام آدمی فرو شده است.
حقیقت آدمی
روح
است
و
روح
قائم به ذات
فناناپذیر
مصون
و
مستعد ترقی و تعالی
است.
ما
در این بند از مقدمه عبید
نیز
با
مفاهیم و احکام فقهی ـ فلسفی
سر و کار داریم.
این اثر عبید
به
احتمال قوی
بهترین اثر او ست.
این بند از مقدمه عبید را بهتر است که نخست تجزیه و بعد تحلیل کنیم:
۳
اما بعد،
بر رای اهل کمال
- که روی سخن در ایشان است -
پوشیده نماند
بر رای اهل کمال
- که روی سخن در ایشان است -
پوشیده نماند
عبید در این جمله
بشریت را به دو «طبقه» عالی و پست طبقه بندی می کند
و
طبقه عالی
را
اهل کمال
می نامد
و
روی سخنش با اهل کمال است.
معیار عبید
معیاری معرفتی و فکری
است.
اهل کمال
همان
روشنفکران جامعه اند که فرصت و سواد لازم برای خواندن افکار و آثار عبید را دارند.
شاید تفاوت این اثر عبید با آثار دیگرش همین هم باشد.
آثار دیگرش
برای توده بیسواد و کمسواد
قابل فهمند.
۴
که
بر بدن هر فردی از افراد انسان
جوهری شریف
که آن را روح خوانند
از عالم امر قل الروح من امر ربی
موکل است
و
بر وی قهرمان.
بر بدن هر فردی از افراد انسان
جوهری شریف
که آن را روح خوانند
از عالم امر قل الروح من امر ربی
موکل است
و
بر وی قهرمان.
عبید در این جمله
دیالک تیک ماده و روح
را
به
شکل دوئالیسم جسم و جوهر بسط و تعمیم می دهد.
ضمنا
آن را
هم
تحریف می کند
و
هم
وارونه می سازد.
در
دیالک تیک ماده و روح
نقش تعیین کننده از آن ماده است.
جهان بینی عبید اما ایدئالیستی است.
به همین دلیل
روح
را
مقدم بر ماده می داند و مورد تجلیل فقهی قرار می دهد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر