جینا روک پاکو
(۱۹۳۱)
برگردان
میم حجری
هدیه ها از رؤیاها!
من ایده ای دارم
اندیشه ای بکر و بدیع!
امسال می خواهم به هرکس
عیدی دهم از رؤیاهای رفیع:
برای کلاغ های شیپورزن
خرگوش خال خالی عیدی می دهم
یک گونی خرس پلاستیکی
سیزده شیشه پر از قصه
درختان رونده هدیه می دهم
ساعات بی صدا ایستنده
سگانی که سواری می دهند
بستنی تازه کباب تا دلت بخواد
ماشین های تند برای بچه ها
کلاه جادوی آرزو آور
مادر ـ پدر اضافی برای بازی
توپ های خود هدف شناس
برای خرگوش یک چرخ و فلک
لیموناد گازدار علاوه بر آن
تخت خواب های پرنده در شب
سرخک های عجیب و غریب
برف تابستانی بر زمین سرسره بازی
هیولاهای بادکنک واری
آتش های جرقه زن
مادرهای غرغر نشناس
در هر گوشه ای دریاچه ای
آب نبات های عصاواره ای
مدارسی با درس خنده
به ستاره ها
تاکسی پرنده
مبل هائی برای جهش
ترانه های خودخوان
گردی برای غیب زدن
اژدهائی رام و کوچولو
گربه های سرسره سوار
ساعات سحر برای خفتن
دیوارهائی برای نقاشی
گردو ـ بادامی بی پوسته سخت
شیری برای نوازش کردن، بغل کردن
به جای اندوه
گل سرخ خوشبو
این ها بودند هدیه های من
هرکس بردارد، هر چه می خواهد.
پایان
به جای اندوه
پاسخحذفگل سرخ خوشبو
این هم بود هدیه من
درود
پاسخحذف