۱۳۹۹ اسفند ۵, سه‌شنبه

شعری از یونس رضایی تحت عنوان «بازی با الفبای گریه»

 “بازی با الفبای گریە”

“بازی با الفبای گریە”

(۲۱ فوریه ۲۰۱۲۱)

شعر: یونس رضایی 

 ترجمە از کردی:

ارسلان چلبی 

(به کودکی مبهوت در میانه‌ی زوزه‌ی گلوله و آژیر آمبولانس ها)

منبع:

شهرگان  

 

تکیه بر تخت خون‌ ده

جهان سرخ است به مانند دستت

آن هنگام که رسالتی نوین در کیفت

آن روزها که عروسکها دلتنگ کودکیت

و تو در شعری اورژانسی … نمایان می‌شوی

با رخساری از آغاز ویرانی

به سمت صفحه‌ای از آبادانی

 

کودکان فلورانس

در 

نقاشی وانگوک 

آفتابگرادن می‌شوند

در 

تابلوهای مونش 

هوار می‌کشند

تا گاوی ماغ سر دهد بر قلم‌ها 

که شیری سفیدند 

 

دو لیوان شیر سفید صبح‌هنگام

دو شکلات برای تلخی غروب‌های کسل

و قهقهە برای تام و جری

که در جادە‌های شهر

سنگر را پر از تناقض سرخ می‌كنند

 

تکیه بر آمبولانسی سبز

که  ماە سرخ

کە صلیب سرخ

که همه را سرخ می‌کند

این جغرافیای خسته

 

پنجه‌هایت زخمی دور از غرب

مدتها ست خون چشمهایت را به تاراج بردە

و نفرتی سرخ آنسوی اقیانوس‌ها

یکی در جاده های شلوغ استانبول

که عریان می‌شوند از انسان

تو هم الفبای سرخ را به عروسک هایت بیاموز

و در روزنه‌ی شعرها

 به دوردست ها نگاە کن

کە خسته نشوند دوچرخه‌هایت از ویرانه‌های اینجا

 

تکیه بر جهان ده فرزندم

فردا در بازی دیگری

کتاب تاریخت

 

جمهوری‌خواهان خود را در کوچه‌ ای دیگر پنهان می‌کنند

دموکرات‌ها در جنگلی تاریک به  کرملین و دختران سپیدروی اکراین می‌اندیشند

 

به آرامی از سرخی لحظه‌ها بیرون بیا

شهر را تصرف کن

که موجی دگر از خون است

و دور شو از شعرها که عروسکی ویرانند

و این جغرافیا را رسوا کن

که بی بهره از دست‌نوشته‌های باران

 

پایان

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر