میم حجری
۳۳۱۰
سنگ سخنگو
کاش یکی بچشو بده بهم بگه،بیا این چند روز پیش تو باشه.
سگ سخن جو
هی خدای آنتیک
هزاران بچه در سرما و یخبندان و کرونا
دارند می میرند.
چرا نیم روی
مورد حمایت قرار بدهی؟
ضمنا به آرزویت هم برسی؟
۳۳۱۱
سنگ سخنگو
الان چرا من باید نصفه شبی هوس کباب چرب و چیلی و ریحون و نارنج و نون سنگک کنم؟
سگ سخن جو
ارگانیسم (اندام)
سیستم فوق العاده بغرنجی است
خر نیست.
دلش کباب می خواهد
بهتر است که سفارش دهی و با خود تهیه کنی.
کاری ندارد.
ما اگر دم دستت بودیم
برایت تهیه می کردیم.
از سید علی برگ امانی به سگ آر
تا برایت خدمت کند
۳۳۱۲
سنگ سخنگو
خوشگلترین کاربر توییتر که دیدین کی بوده؟
اسمشو تگ کنین اینجا
سگ سخن جو
ما اصلا به عکس کسی نظر نمی کنیم.
ما به دنبال اندیشه ایم
و
بی خیال عکس و عرعر
۳۳۱۳
سنگ سخنگو
یکی از دوستام یه چند وقت دیگه میشه هفت سال که با یه پسرس!
حقیقتا این پسرای پاکدامنِ وفادارِ صاف و صادق رو از کجا پیدا میکنن؟!
سگ سخن جو
اولا
تعلقات طبقاتی حریفان را ذکر کن تا خواننده بتواند بیندیشد و علت یابی کند
ثانیا
با هم بودن که حتما به معنی پاکشلواری و وفاداری و دل صافی وصداقت نیست
ثالثا
به قول معروف
نشاشیده شب دراز است
و
قلندر بیدار
مش مریم
۳۳۱۴
سنگ سخنگو
آدما توی فکرشون پیر میشن!
سگ سخن جو
عجب خدایی گیرمان آمده است.
فکر چیست؟
تو خیال می کنی خلایق فکر می کنند؟
مگر فکر کردن آسان است؟
اگر خلایق توان تفکر داشتند که به این روز نمی افتادند.
ضمنا
همه چیز پیر و کهنه و مندرس و خرد و خراب می شود.
۳۳۱۵
سنگ سخنگو
گذشت کردن دو حالت داره:
یا اونقدری دوستش داری که از اشتباهش میگذری یا اونقدر از چشمت میوفته که از خودش و اشتباهش باهم میگذری!
سگ سخن جو
هی ماهی
خانه از پای بست ویران است.
مشتری اندک و کالا فراوان است.
خلایق
دسته دسته
در به در
به دنبال بغل می گردند.
عفو و بخشش و عشوه و ناز و راز
کسب و کار بی نیازان است و نه ملتمسان نیازمند
۳۳۱۶
سنگ سخنگو
جنبه بدی نداشت توییتم
امیدوارم از زاویه بدی نخونده باشین
در ضمن از مریدان صائبم
سگ سخن جو
مگر ما گفتیم جنبه بدی دارد؟
صائب نوحه سرا ست و نه شاعر.
ضمنا اهل تبریز است.
کلی نوحه اعلی برای کربلا دارد به زبان اذری.
اصفهان بزرگ ترین شاعرفیلسوف جهان را دارد:
آری آری زندگی زیبا ست
زندگی آتشگهی دیرینه پابرجا ست
۳۳۱۷
سنگ سخنگو
درسته همه چیز پیر و کهنه میشه ولی نه تو اوج جوانی
سگ سخن جو
به دانش دل پیر برنا بود
تفکر که باعث پیری نمی شود
خدای قله های اولمپ
۳۳۱۸
سنگ سخنگو
من چراغم ، کشتنم را حاجت شمشیر نیست
می توان افشاند دامانی که بس باشد مرا
هزار بانگ اناالحق به هر دیار زدم
که هیچ کس نزد از بی خودی به دار مرا
افروختن و سوختن و جامه دریدن
پروانه ز من ، شمع ز من ، گل ز من آموخت
شوق نظّارۀ رخسار تو از پردۀ دل
اشک را رقص کنان بر سر مژگان آرد
زهد و تقوا را تو ای زاهد! شفیع خویش ساز
من کسی دارم که در محشر به فریادم رسد
جان دگرم بخش ، که این جان که تو دادی
چندان ز غمت خاک به سر ریخت که تن شد
نقد بی نام و نشانی، مایه ی آسودگی است
باعثی دارد که چون عنقا نشان گم کرده ام
دشـنام خـلق را ندهم جز دعــا جواب
ابرم که تلخ گیرم و شیرین عوض دهم
روزی که به مرگ گل نشیند گلشن
بلبل شود از مرثیه خوانان چمن،
میراث گل و لاله چو تقسیم کنند
رنگ از تو و نکهت از تو و داغ از من
خس و خار از تو سیرابند و من لب تشنۀ رحمت
مرا هم مشت خاری فرض کن، و از جلوه آبم ده
دشنام خلق را ندهم جز دعا جواب
ابرم که تلخ گیرم و شیرین عوض دَهَم..
طالب آملی
سگ سخن جو
اگر قرار بر این باشد که دشنه بستانی و بوسه پس دهی
خار بستانی و دسته گل پس دهی
جایی از کار می لنگد.
حتی
خدای کذایی
که
منبع رحمت است
دیالک تیک داد و ستد را اکیدا رعایت می کند.
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد.
طالب آملی
بیشک
عامل طبقه حاکمه انگل است
یا خر است و یا خر پرور است.
۳۳۱۹
سنگ سخنگو
تنها جایی که دوست دارم باشم
تختمه
تنها چیزی که دوست دارم بغل کنم
بالشمه
و تنها کاری که دوست دارم خوابه
سگ سخن جو
همه چیز هستی
بدون استثناء
خصلت دیالک تیکی دارند.
سعدی
که حکیم دیالک تیکی اندیش بی همتایی بوده است
این حقیقت امر
را
صدها بار گوشزد کرده است.
ما با دیالک تیک های زیر سروکار درایم:
د. تخت خواب و تخت حکومت
د. بالش و بال
د. کار و خواب
خواب محض = مرگ
۳۳۲۰
سنگ سخنگو
ميگن گذر زمان همه چيو درست ميكنه ولي اگه "زمان" خودش منشا درد باشه چي؟
سگ سخن جو
زمان چیست؟
زمان و مکان ظرف اند
مثل قابلمه اند.
واقعیت عینی
مثلا
خانم الف و آقای ب
مظروفند.
قابلمه که نمی تواند منشاء درد باشد.
منشاء درد در جامعه است و نه مکان و زمان.
جامعه چیست؟
۳۳۲۱
سنگ سخنگو
تنها راهی که میشود يک زندگی بهتر داشت این است که رشد کنیم
تنها راهی که میشود رشد کرد این است که تغییر کنیم؛
تنها راهی که میشود تغییر کرد این است که چیزهای جدید یاد بگیریم
سگ سخن جو
ما باید تعریف مفاهیم هر رشته علمی و فقهی و فلسفی وهنری و استه تیکی و اتیکی را بیاموزیم تا درست بیندیشیم:
رشد
فرمی از تغییر است
تغییر بی سمت وسو ست
رشد تغییری بالنده است
یادگرفتن
در خلأ صورت نمی گیرد
ضمنا مفهوم درب و داغانی است
نشانه سکون و رکود است
به معنی ازیر کردن چه بسا حرفی است
۳۳۲۲
سنگ سخنگو
مادرم خان زاده بود و عشق و عاشقیش با پدرم
بعدِ پنجاه سال هنوز بخشیده نشده،
پای عشقتون اینجوری وایسید
سگ سخن جو
منظورت از عشق چیست؟
ضمنا این چه عشقی است که باید بخشیده شود؟
کی باید کی را ببخشد و به چه دلیل؟
عشق زنی به همسرش
جزو گناهان کبیره که نیست.
خلایق
عشق را با عادت عوضی می گیرند.
خان زاده اصلا نمی فهمد که عشق چیست
۳۳۲۳
سنگ سخنگو
وقتی دوست صمیمیت بهت میگه
"تو حسابت با بقیه فرق داره"
سگ سخن جو
گوژپشت نوتردام را نخوانده ای؟
شاهزاده به دختر کولی هم همین را می گوید
ولی دزده مونا
می فهمد که حریف قصد گذاشتن پالان بر پشتش را دارد.
حریف تو هم قبلا به دهها نفر همین حرف مفت را زده است و فردا به دهها نفر دیگر خواهد زد
خود تو هم بدتر از او.
فروغ فیلسوف این چیزها را در عروسک کوکی
به نقد کشیده است.
میتوان فریاد زد
با صدائی سخت کاذب، سخت بیگانه
«دوست میدارم»
میتوان در بازوان چیرهٔ یک مرد
مادهای زیبا و سالم بود
با تنی چون سفرهٔ چرمین
با دو پستان درشت سخت
میتوان در بستر یک مست، یک دیوانه، یک ولگرد
عصمت یک عشق را آلود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر