پروفسور دکتر الفرد کوزینگ
برگردان
شین میم شین
۱
· اختیار (آزادی) به رابطه انسان با جبر (ضرورت)، یعنی با قانونمندی های عینی در طبیعت و جامعه اطلاق می شود.
۲
· آزادی با میزان شناخت انسانها از قانونمندی های عینی در طبیعت و جامعه و با میزان تسلط عملی انسانها بر آنها پیوند تنگاتنگ دارد.
۳
· آزادی عبارت است از شناخت ضرورت عینی و توانائی لازم برای تبدیل قانونمندی های کشف شده به دانش لازم در زمینه مشخص و استفاده عملی از آن.
۴
· آزادی شرایط اقتصادی، سیاسی، حقوقی و ایدئولوژیکی لازم برای آن را نیز شامل می شود.
۵
· مبارزه در راه آزادی در کلیه عرصه های اقتصادی، سیاسی، فکری، شخصی و ملی آن که سراسر تاریخ جوامع طبقاتی را فرا گرفته است، خود را در تاریخ فلسفه در مبارزات ایدئولوژیکی ـ تئوریکی به خاطر محتوای مفهوم «آزادی» منعکس می کند.
۱
آزادی از نظر ارسطو
۱
· ارسطو رفتار انسانها را به دو دسته اختیاری و اجباری تقسیم می کرد:
· «رفتار اجباری به زور صورت می گیرد و از نادانی ناشی می شود.
· اصل رفتار اختیاری در خود فرد فاعل نهفته است، که به جزئیات کردوکار خویش واقف است.»
· (ارسطو، «اخلاق نیکوماشیکی»، فصل ۳، ص ۳)
۲
· ارسطو ـ به درستی ـ تصمیمگیری اختیاری را در پیوند با شناخت می داند، ولی در عین حال آزدی را به آزادی اراده محدود می سازد که در روند توسعه مسئله آزادی نقش مسلطی کسب می کند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر