جینا روک پاکو
ریو، رئیس واقعی
· ریو سگ کوچک خاکستری ـ قهوه ای رنگی است.
· درست است که او اگر شباهنگام شاهد کار خلافی باشد، پارس می کند، اما وظیفه واقعی او چیز دیگری است.
· نه، ریو وظیفه آرتیستی ندارد.
· ریو بیشتر سگ بورژوائی است.
· او به اصطلاح، دست راست رئیس سیرک است و یا پای چپ او ست.
· منظور این است که او روابط بسیار نزدیکی با تئودور ئول دارد.
· هر جا که سر و کله پدر بزرگ میکائیل پیدا شود، ریو هم آنجا ست.
· ریو در کمال آرامش، با قیافه جدی، تا حد معینی عزتمند در کنار رئیس سیرک قدم برمی دارد.
· این کار او از حدود ۶ سال قبل است.
· جای اصلی و همیشگی او، صندلی بغل راننده ماشین رئیس سیرک بلونی است.
· یک بار او آنجا نبود، یک بار ریو ناپدید شده بود و آقای تئودور ئول واقعا به زانو در آمده بود.
· آنسان که او دیگر آرامش نداشت.
· اگر هم در واقع او می بایستی نمایش را آغاز کند، اما ریو با این حال، مهمتر از او بود.
· «یا الله، جست و جویش کنید!»، دستور رئیس سیرک از این قرار بود.
· «همه باید ریو را بجویند و بیابند!»
· ریو پیدا شد.
· او در واگن دیگری جا خوش کرده بود و به طور غیر عمدی در به رویش بسته شده بود.
· بی سر و صدا و غمزده همانجا نشسته بود.
· رئیس سیرک شادمان شده بود.
· نمایش می توانست شروع شود.
· «رئیس واقعی ریو ست»، در سیرک بلونی در خفا گفته می شود.
· از همه بدتر، اما زمانی بود که آقای تئودور ئول می بایستی در بیمارستان بستری شود.
· در آن مدت، ریو لب به غذا نزده بود.
· ریو مطلقا لب به غذا نزده بود، حتی تکه گوشتی نخورده بود.
· بنابرین، آقای تئودور ئول چاره ای جز این نداشت که هرچه زودتر بر بیماری غلبه کند و تندرست شود.
· همین کار را هم کرده بود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر