۱۳۹۹ بهمن ۹, پنجشنبه

سیر و سرگذشت سیرک بلونی (۴۲)

  

جینا روک پاکو

(۱۹۳۱)
 
برگردان
میم حجری
 
 برچیدن چادر سیرک

 

·    تماشاچی ها رفته اند.

 

·    فقط تعدادی از بچه ها در بیرون از چادر ایستاده اند.

 

·    در هر شهری همین جور است.

 

·    بچه ها دوست دارند که در برچیدن چادر کمک کنند.

 

·    دلقک ها رنگ و لعاب از چهره شسته اند.

 

·    آنها سیم ها را جمع می کنند، گرامافون، ضبط صوت و صفحه های گرامافون را بیرون می برند.

 

·    ورونی به لوکاس در سیراب کردن اسب ها کمک می کند.

 

·    سونیا مشغول تهیه شام ساده ای است.

 

·    بقیه در پی باز کردن بند های جانبی چادر اند.

 

·    پارچه درازی پدید می آید که باید با دقت و حوصله تمام جمع شود.

 

·    هنوز خوشایند جلوه می کند.

 

·    حالا می توان از هر سو وارد چادر شد.

 

·    صندلی ها را جمع می کنند و بچه ها آنها را به واگن می برند.

 

·    میکائیل همه جا کمک می کند.

 

·    «من کمکت می کنم»، کلاودیا می گوید و سردش است.

 

·    حالا همه مردها مشغول برچیدن چادرند.

 

·    هر کس می داند که چه باید بکند.

 

·    آرتیست ها قبلا در لباس های براق بودند.

 

·    اکنون اما به انجام کارهای سنگین می پردازند.

 

·    همه اینها در مجموع سیرک را تشکیل می دهند.

 

·    همه این کارها به سیرک اختصاص دارد.

 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر