۱۳۹۹ بهمن ۱۰, جمعه

درنگی در اشعار طنزآمیز شعرای دیار آتش ها (۱۰)


میرزا علی معجز

شاعر بزرگ روشنگری

 جمهوریته  

(به جمهوریت)

 

ساقیا بیر باده وئر ابنای جمهوریته

تشنه در اهل وطن صهبای جمهوریته

 

ساقی به فرزندان جمهوریت ساغری در ده

سکنه میهن تشنه صهبای جمهوریت اند.

 

ساکت اول، آهسته گل، تند اسمه ای باد صبا

قورخورام توز اگلشه سیمای جمهوریته

 

ای باد صبا

خاموش باش و آهسته بوز

هراس از آن دارم که  بر سیمای جمهوریت غبار بنشیند.

 

بیر پارا نادان کیشی «باش سیز بدن اولماز» دئیه ر

پس دئمک واقف دگیل معنای جمهوریته:

 

مشتی ابله می گویند 

که

 بدن بدون سر 

(کشور بدون شاه)

 نمی شود.

می توان گفت که حضرات غافل از معنای جمهوریت اند:

 

قوردا وئردی گله نی، چون کله سیز چوپانیمیز

اول جهتدن دوشمشیک سودای جمهوریته

 

 شبان بی کله

گله

را

به

گرگ سپرده است.

به همین دلیل به سودای
جمهوریت افتاده ایم.

 

قامتی اولدی خمیده بینوا ایرانلینین

بسکه کرنش ایلدی اعدای جمهوریته

 

قامت ایرانی بینوا خمیده گشته است.

از بس در مقابل اعدای  جمهوریت که به کرنش پرداخته است.

 

قبلۀ عالملره یوز ایل «بلی قوربان» دئدیک

بیر زماندا «هن» دییه ک آقای جمهوریته

 

صدها سال به قبله های عالم

«بلی قربان»

گفتیم.

مدتی هم به آقای جمهوریت 

«آری»

بگوییم. 

 

 

ایسته سن قید اسارتدن خلاص اولماق گرک

قوی قدم موسی کیمی دریای جمهوریته

 

اگر سودای رهایش از قید و بند بردگی در سر داری

بسان موسی در دریای جمهوریت قدم بگذار

 

ائتدی احیا ینگی دنیا مردگانین بالتمام

سن ده یالوار ای اوغول عیسای جمهوریته

 

همه مرده های جهان جدید 

را

احیا کرد.

فرزندم

تو هم به عیسای جمهوریت روی آور.

 

بیر قاریش یر یوخدی لم یزرع فرنگستانیده

ایله بیر عطف نظر صحرای جمهوریته

 

نظری به فرنگستان بینداز و ببین

 که حتی وجبی از خاکش لم یزرع نیست.

 

محتکرلر آستانین بوس ائدن جهالدر

یوز سوره عاقل گرک طغرای جمهوریته

 

کسانی که بر درگاه محتکران بوسه می زندد، ابلهان اند

خردمندان باید به طغرای (فرمان) جمهوریت روی آورند.

 

قدر زر "معجز" شناسد، قدر گوهر گوهری

اولماز هر کس مشتری کالای جمهوریته

 

قدر زر

را

معجز

می داند

و 

قدر گوهر

را

گوهر فروش.

هر ننه قمری مشتری کالای جمهوریت نمی گردد.

 

پایان

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر