حکایت چهاردهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۳۷ ـ ۳۸)
بخش دوم
۱
چو دیرینه روزی سر آورد عهد
جواندولتی سر بر آرد ز مهد
معنی تحت اللفظی:
وقتی پیری روزی عمرش به پایان می رسد، جوانبختی از گهواره سر برمی دارد.
سعدی
در این بیت شعر،
دیالک تیک عهد و (۱) را به شکل دیالک تیک عهد و مهد از صراحت می گذراند.
جواب
سعدی در این بیت شعر، دیالک تیک عهد و وفا را به شکل دیالک تیک عهد و مهد از صراحت می گذراند.
سعدی
به پایان بردن عمر مقدر انسانی را وفای به عهد منعقده انسان با جهان قلمداد می کند.
صحبت کردن ازعقد عهد و وفای به عهد
مقوله اختیار را وارد عمل می سازد و جزم (۲) را تق و لق می کند.
جواب
صحبت کردن از عقد عهد و وفای به عهد مقوله «اختیار» را وارد عمل می سازد و جزم «مشیت الهی» را تق و لق می کند.
انسان هیچکاره نمی تواند به عقد عهدی و مهمتر از آن به وفای به عهد مبادرت ورزد و منظور حافظ از «بار امانت» که آسمان کذائی قادر به تقبل و تحملش نبود و قرعه کار به عهده انسان افتاده برای حل این تناقض و سلب اختیار از انسان است:
آسـمان بار امانـت نتوانست کـشید
قرعـه کار بـه نام مـن دیوانـه زدند
انسان در عقد عهد و وفای بدان خودمختار، آزاد و تصمیمگیر نبوده است.
بنابرین
عهد کذائی هم به عهدنامه های جوامع فئودالی (عهدنامه ترکمن چای و غیره) می ماند.
عهد که نه، بلکه تحمیل قلدرمنشانه و دمکراتیکواره (قرعه کشی) بوده است و انسان به نظر حافظ خردستیز و دیالک تیک بیگانه، مجبور به پذیرش دیالک تیک انسان و جهان شده است.
همانطور که قرارداد تحمیلی (عهدنامه ترکمن چای و غیره) را نسل های متوالی به ارث می برند، عهد کذائی انسان با جهان را نیز پدر به پسر به ارث می گذارد:
با مرگ دیرینه، کودکی از مهد سر بر می آورد و باجدهی را به عهده می گیرد تا انعکاس آسمانی ـ انتزاعی تزار روس و غیره بر سر خشم نیاید و انسان وابسته و بی اراده و اختیار را به غل و زنجیر نبندد.
۲
منه بر جهان دل، که بیگانه ای است
چو مطرب، که هر روز در خانه ای است
معنی تحت اللفظی:
جهان
شبیه نوازنده دوره گردی است که ماندگار نیست و هر روز در خانه ای می زند.
پس به جهان دل مبند.
سعدی
در این بیت شعر،
برای اثبات تئوری (۳)، دیالک تیک انسان و جهان را به شکل دیالک تیک (۴) بسط و تعمیم می دهد و مطرب تلقی می کند، که هر روز در خانه ای است.
جواب
سعدی در این بیت شعر، برای اثبات تئوری تحقیر زندگی، دیالک تیک انسان و جهان را به شکل دیالک تیک انسان و بیگانه بسط و تعمیم می دهد و مطرب تلقی می کند، که هر روز در خانه ای است.
سعدی به تخریب بی امان دیالک تیک انسان و (۵) می پردازد و او در این زمینه تنها نبوده است.
جواب
سعدی به تخریب بی امان دیالک تیک انسان و جهان می پردازد و او در این زمینه تنها نبوده است.
در قرن بیستم، نمایندگان بورژوازی واپسین، از ماکس وبر تا ویتگن اشتاین به ستایش شورانگیز از مرگ و جنگ و به تحقیر بی وقفه زندگی پرداختند.
ستایش فاشیسم آلمانی و ایتالیائی از جنگ در آستانه جنگ جهانی دوم را ناظم حکمت خردمند هومانیست در شعر ماندگار «تارانتابوبو» به نقد کشیده است که ثمین باغچه بان ترجمه زیبائی از آن ارائه داده است.
قانونمندی روندهای اجتماعی
را
در همین واقعیت امر نیز می توان دید که چگونه طبقه در حال زوال در زمان سعدی و حافظ (اشرافیت فئودال و روحانی واپسین) و طبقه بورژوازی واپسین لرزان بر لب گور تاریخی
گرایش واحدی را برای به تأخیر انداختن تحقق اراده تاریخ در پیش می گیرند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر