ویرایش و درنگ
از
یدالله سلطان پور
یاغی
(۱۳۵۸)
۱
من به هر ايين ومسلك كاو كسي را از تلاشش باز دارد
ياغي ام ديگر
در این شعار شفا
عینا و عملا
عصیان بر ضد نظامات اجتماعی برده داری و فئودالی
تبیین می یابد.
بی اعتنا به اینکه خود شاعر بداند و یا نداند.
اگر اشعار شعرای توده را با این شعر شفا مورد مقایسه قرار دهیم،
به این نتیجه می رسیم که موضع طبقاتی شفا
در بهترین حالت
موضعی بورژوایی و کاپیتالیستی (سرمایه داری) است.
عصیان
کسب و کار کسانی است که به توده تاریخ ساز
بی باورند
و
چه بسا
ضد توده ای اند.
شعرای توده
به عوض عصیان بر ضد آیین و مسلک ارتجاعی،
به
روشنگری علمی و انقلابی آن کمر برمی بندند و به انقلاب اجتماعی می اندیشند.
۲
من تو را در سينه اميد ديرين سال خواهم كشت
من اميد تازه مي خواهم
افتخاري اسمان گير و بلند اوازه مي خواهم
منظور شفا از «تو» چیست که می خواهد در سینه امید دیرین سال بکارد؟
اصلا
منظورش از امید چیست؟
از کی تا حالا می توان امید را به کهنه و نو طبقه بندی کرد؟
ضمنا
کسی که امید نو می خواهد باید به نفی دیالک تیکی امید کذایی کهنه بپردازد
و
قید امید دیرین سالش را بزند.
امید
نه
انتظار واهی
بلکه
انعکاس قانونمندی عینی معینی در آیینه ضمیر آدمی است.
مثال:
وقوف پیشایپش به این حقیقت امر
که
انقلاب اجتماعی
لکوموتیو تاریخ است،
می توان به انقلاب اجتماعی امید داشت و تدارکش را دید و انقلابی بود.
خر نمی تواند به چیزی امیدوار باشد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر