جینا روک پاکو
نادین
· نادین اسم خواهر کوچک میکائیل است.
· او اجازه ندارد که به تنهائی از واگن خانه بیرون رود.
· برای اینکه تعدادی از اسب ها همیشه آزادانه می گردند و یکی از آنها می تواند آسیبی به نادین برساند.
· «من می توانم روی کله ام واایستم»، نادین می گوید.
· نادین رقص هم بلد است.
· مادر و پدرش می خواهند که او را برای مدتی به مدرسه باله بفرستند.
· اما چگونه می توان او را به مدرسه باله فرستاد و ضمنا همیشه در راه بود؟
· در ماه ژوئن، نادین چهار ساله خواهد شد.
· آنگاه اجازه خواهد داشت که روی طناب سیمی کوتاهتر تمرین کند.
· «دختربچه ها زودتر از پسربچه ها حاضر به تمرین می شوند»، مادر می گوید.
· «نادین حتی از هم اکنون می خواهد که روی طناب بپرد.»
· نادین علاقه زیادی به سه چرخه هم دارد.
· «من یک مادر و یک پدر دارم»، نادین می گوید.
· مادر او را به نام خاله اش، سونیا می نامد.
· نادین هرگز تنها گذاشته نمی شود و هرگز کسی نسبت به او ناشکیبا و بی حوصله نیست.
· نادین مثل همه بچه هائی که با تحریم های غیرضرور میدان زندگی برای شان تنگ نشده، شاد و سرحال است.
· «من اسب سواری هم بلدم»، نادین می گوید.
· «من می توانم پوتسی سواری کنم.»
· نادین وقتی که بزرگسالان صحبت می کنند، به وسط حرف شان می پرد و بزرگسالان با لبخندی میدان سخن را در اختیار او می گذارند.
· واگن برای زندگی تنگ است، ولی برای اسباب بازی های نادین همیشه جا هست.
· گاهی عروسک بزرگش را به دنبال می کشد.
· اسم عروسکش تکلا ست.
· بعد آن را جائی رها می کند و می رود.
· هدایت اولگا به وسیله نادین جالبتر است.
· فیل غول آسا با نیکخواهی تمام به دنبال بچه خردسالی به راه می افتد که افسارش را به دست دارد و با غرور و افتخار داد می زند:
· «تماشا کنید!
· تماشا کنید!»
· آیا فیل ها می توانند لبخند زنند؟
· اولگا انگار لبخند پرشکوهی بر لب دارد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر