۱۳۹۵ شهریور ۱۱, پنجشنبه

سفری ـ نظری ـ ابراز نظری ـ گذری (321)


جمعبندی از
مسعود بهبودی

آره،
مشد علی،
ماندن فرمی از بسط و تعمیم سکون است.

1
سکون در دیالک تیک حرکت (جنبش) و سکون
وجود دارد و معنی دارد.

2
سکون نسبی است

3
حرکت
اما
مطلق است.

4
چون سکون خود سرشار از حرکت و جنبش است.

5
سکون ضمنا حاوی آماج است:
هر ناچیز (فردوسی) متغیر و متحرک و جنبنده
با رسیدن به سکون
به چیزی (فردوسی) استحاله می یابد.

6
که یزدان ز ناچیز،
چیز آفرید
بدان،
تا توانایی آرد پدید

7
یزدان حکیم سرخ طوس
مولد است.
از ناچیز موجود
چیز می سازد.

8
بسان آهنگر که از آهن مستخرجه از سنگ آهن (ناچیز)
گاو آهن و شمشیر (چیز) می سازد.

9
دانه با رسیدن به سکون
نهال می شود.

10
نهال با رسیدن به سکون
درخت می وشد.

11
گل با رسیدن به سکون
میوه می شود.

فاجعه
ایستگاه بین راه
عمران صلاحی

دست ها روییده از دیوارها
چشم ها چسبیده بر آوارها  

گوش دشت لعنتی را کرده پر،
زوزه ی کفتارهای لاشخور 
 
در جدل، دیوارها با تیر شان
شانه خالی کرده اند از زیر شان 
 
گشته غرق خواب سنگین، دشت لوت
زیر بالاپوشی از گرد سکوت 
 
باد، روی نعش ها افتاده است
چون من آوائی غمین سر داده است.
 
کودکان در ماتم رؤیای شان
سنگ ویرانگر، عروسک های شان 
 
دست ها پوسیده لای خشت ها
منتظر در راه آنان، کشت ها 
 
ناله ها محبوس خاک وحشت است،
تیک تاک آخرینِ ساعت است .
 
ماه بر نور و سپیدی کرده، پشت
گشته بر ویرانه ها، اشکی درشت 
 
زندگانی را به سر، سودای کوچ
اسکلت ها را به لب، لبخند پوچ .
 
خانه ها چون چشمه ساران، کور، کور
آرزوها خفته در اعماق گور .
 
جمله های سرخ خون بر روی خاک
شرحی از این داستان دردناک

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

تئوری رهایش نهایی را
مارکس تدوین کرده و لنین توسعه داده است.
جوینده
یابنده است
و نه
خوابنده

آره.
حق با شما ست.
«زندگی زیبا ست»
فیلمی طنز آمیز و آنتی فاشیستی است.
عیبش کجا ست؟

«کم و نیست» های کره مریخ
از سابقه «کمونیسم کارگری»
ـ به رهبری حضرت وایت لینگ ـ
با خبرند.

1
به روایت انگلس
مارکس در چالش نظری با وایت لینگ
از فرط خشم
چنان مشت بر میز قهوه خانه می کوبد
که چلچراغ به لرزه در می افتد.

2
کمونیسم کارگری
اصلا کمونیسم نیست.

3
کمونیسم کارگری
کمونیسم خرکی است.

4
کمونیسم کارگری
همانقدر کمونیسم است
که حکومت عدل علی و سید علی.

حزبی که می جویید،
در کره بی سکنه ی مریخ
تشکیل شده است.

1
فقط باید وضو بگیرید و عضو شوید.

2
اساتید دانش کاه های جم حوری جماران هم قرار است
بروند و با رفقای مریخی
نماز جماعت بگذارند
تا رستگار شوند.

روز زندانیان سیاسی ئی که
امپریالیسم هار و خونخوار
برسمیت شناسد
فقط به درد ننه ی امپریالیسم و سرسپردگان عنگلابی اش
و زندانیان ارتجاعی اش می خورد.

یک در یک میلیون چنان مادری و چنین پسری
یافت می شود.

1
مادر هرگز به فرزند نمی گوید:
«یکی از سیب هایت را، بده به من.»

2
مادر به کودک التماس می کند که هر دو را خودش بخورد تا قوی شود.

3
مادران اعجوبه اند.

4
مادر شناس نئی
جان ما
خطا اینجا ست.

5
فرزند مادر را اصلا آدم حساب نمی کند که شیرین ترین سیبش را به او دهد.

6
فرزند نافی والدین است.
دست خود خرش هم نیست.

7
فرزند
وقتی خودش مادر و یا پدر شد
دو زاری کج و کوله اش شاید بیفتد و مثل سگ پشیمان شود.

8
و یا وقتی که فرزندش به وقت پیری
محل سگ هم به اش نگذارد.

9
کریم هم از این
دیالک تیک مولد و مولود
خبر داشت:
انما اولادکم، ازواجکم، اموالکم فتنه
عدو لکم
فرزندان تان، زنان تان، اموال تان
اسباب آزمایش اند.
دشمنان شما هستند.
قرآن کریم

دومه نیکو لوسوردو
ـ فیلسوف معاصر و استاد دانشگاه ایتالیا ـ
کتابی تحت عنوان
« همبود، مرگ، هایدگر و ایدئولوژی جنگ (1995)»
نوشته است.

1
هایدگر از کثیف ترین مهره های ناسیونال ـ سوسیالیسم است.

2
حتی طرز لباس پوشیدن و سبیل و ادا و اطوارش
شبیه هیتلر بوده است.

3
روشنفکران با عبا و بی عبا، با عمامه و بی عمامه، با تسبیح و بی تسبیح ایران
بلحاظ پایگاه طبقاتی فئودالی
و عمدتا فاشیستی و یا فوندامنتالیستی اند.

4
جلال آل احمد و احمد شاملو و آشوری و اجامر دیگر
همه از دم طرفدار فاشیسم و (یا) فوندامنتالیسم بوده اند.

5
پیروزی آسان فوندامنتالیسم شیعی در ایران
به دلیل اشاعه افکار فاشیستی از زمان رضا شاه پهلوی
ـ متحد فاشیسم و ناسیونال ـ سوسیالیسم ـ
بوده است.

6
فوندامنتالیسم برادر خوانده فاشیسم است.

نيروهای چپ از تاريخ و از صحنه سياسی کشور حذف شدنی نيستند
حریف

1
از طلا گشتن پشیمان گشته است
مرحمت فرموده
او را مس کنید.

2
چپ بی خبر از خرد کل اندیش (فلسفه مارکسیسم ـ لنینیسم)
همه چیز می تواند باشد، به غیر از چپ.
بهتر هم همین است.
تا نه شیخ بسوزد و نه شاب
نه سیخ بسوزد و نه کباب
3
چنین چپی دیالک تیک از خریت و خردستیزی است.

4
چنین چپی فقط می تواند
آبروی کمونیسم را ببرد.

آره.
ولی منظور از اونتولوژی چیست؟

1
«اونتولوژی» به نگرش های فلسفی در تاریخ فلسفه بورژوائی ماقبل مارکسیستی و مدرن اطلاق می شود که با وجود و با آنچه که ماهیتا و بطور بیواسطه به وجود مربوط می شود، سر و کار دارند.

2
از مفهوم اونتولوژی در بسیاری از جریانات فلسفی بورژوائی مدرن بارها تعاریف کاملا دیگری عرضه شده اند:
مثلا یاکوبی آن را بمثابه «آموزش آنچه که بطورکلی مستقل از شعور شناسنده، فی نفسه وجود دارد»، تعریف کرده است.

3
مفهوم اونتولوژی
ـ به این طریق ـ
قرابت تنگاتنگی با مفهوم متافیزیک
(بمعنای آغازین و ارسطوئی آن)
پیدا می کند،
اگرچه با آن کاملا انطباق ندارد.

4
نگاه اونتولوژیکی چه نگاهی است؟

5
مثلا همین جمهوری جماران از نگاه اونتولوژیکی جناب عالی چیست؟

طرز تفکر متافیزیکی
همه چیز را ایستا می بیند.

1
در قاموس این طرز تفکر
همه چیز
همیشه
همان است که بوده است.

2
همه چیز مطلق است.
خیر مطلق
شر مطلق
هابیل و قابیل
الله و ابلیس
تبدیل یکی به دیگری محال است.

3
اجامر جماران و جمکران
به همین دلیل
می خواهند با قوانین 1400 سال قبل
جامعه را اداره کنند.
مثلا با خر سفر کنند.

4
طرز تفکر ضد دیالک تیکی (متافیزیکی، دوئالیستی)
همان طرز تفکر آخوندی است.

5
طرز تفکر ضد دیالک تیکی
 آدمیان را به خریت سوق می دهد و جامعه را به طویله مبدل می سازد.

اجامر جماران باید خیلی خر باشند
که برای زباله های تلگرام و تلگراف و تلفن
تره خرد کنند.

یکی از دلائل مهمی 
که بعضی از انسان ها انتقاد پذیر نیستند خودشیفتگی آنها ست.
حریف

1
واقعیت این است که هر کس، خود را
ـ یعنی نقاط ضعف و نقاط قوت خود را ـ
بهتر از هر کس دیگر می شناسد.

2
اگر قضیه از این قرار باشد،
یعنی هر کس از حریت خودش با خبر باشد،
خودشیفتگی بی معنی و محال می گردد.

3
اگر قضیه از این قرار باشد،
خودشیفتگی
پوسته ای توخالی می گردد.
پوسته ای بی هسته می گردد.

4
اگر قضیه از این قرار باشد،
خودشیفتگی تظاهر محض خواهد بود 
و نه چیزی که فرد خودشیفته 
  بدان اطمینان و ایمان داشته باشد.

5
این پدیده را می توان در مورد مدل های زیبائی 
با چشم بسته و گوش شنوا مشاهده کرد.

6
ملکه های زیبائی
در حسرت شنیدن جفنگ «تو زیبائی» 
آه می کشند و اشک می ریزند.
چون خودشان به زشتی های ظاهری خود واقف اند
و به ترفندهای متنوع از قبیل مواد مخدر و غیره
«زیبائی» های ظاهری خود را پاستوریزه و «کنسرو» یزه می کنند.

7
کسی «خودشیفته» تر از این اجامر نیست.

8
اگر این اجامر به زیبائی خود اطمینان و ایمان می داشتند،
برای تعریف و تقبیح این و آن تره خرد نمی کردند.

9
«خودشیفتگی»
برای دیگران است و نه برای خویشتن خویش

10
«خودشیفتگی»
فرمی از عرض اندام است و نه فرمی از فخر به اندام.

11
دلیل مقاومت در مقابل حقیقت
نه صفات پسیکولوژیکی افراد
(نه «خودشیفتگی» و غیره)
بلکه ایده ئولوژی آنها ست.

12
تعلقات طبقاتی افراد است
که دست خودشان نیست.

13
ایده ئولوژی غیر توده ای
(غیر مارکسیسم ـ لنینیسم)
شعور کاذب است
و خصم حقیقت عینی است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر