۱۳۹۵ شهریور ۱۸, پنجشنبه

سیری در شعری از فروغ فرخزاد (13)


ایمان بیاوریم به آغاز فصل  سرد
ایمان بیارویم.
1352
 فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)

ویرایش و تحلیل از
شین میم شین

ایمان بیاوریم به آغاز فصل  سرد
ادامه

و
من به جفت گیری گل ها می اندیشم
در آستانه ی فصلی سرد
در محفل عزای آینه ها
و اجتماع سوگوار تجربه های پریده رنگ
و این غروب بارور شده از دانش سکوت


چگونه می شود،
 به آن کسی که می رود این سان
صبور
سنگین
سرگردان،
فرمان ایست داد؟
 
چگونه می شود
به مرد گفت که او زنده نیست
 او هیچ وقت زنده نبوده است؟
 
در کوچه باد می آید
کلاغ های منفرد انزوا
در باغ های پیر کسالت می چرخند
و
نردبام
چه ارتفاع حقیری دارد
 
آنها تمام ساده لوحی یک قلب را
با خود به قصر قصه ها بردند
و
اکنون دیگر
دیگر چگونه یک نفر به رقص بر خواهد خاست
و گیسوان کودکی اش را
در آب های جاری خواهد ریخت
و سیب را که سرانجام چیده است و بوییده است
در زیر پا لگد خواهد کرد؟


ای یار
 ای یگانه ترین یار
چه ابرهای سیاهی در انتظار روز میهمانی خورشید اند.
 
انگار
در مسیری از تجسم پرواز بود که یک روز،
 آن پرنده نمایان شد
 
انگار
از خطوط سبز تخیل بودند
آن برگ های تازه که در شهوت نسیم نفس می زدند
انگار
آن شعله ی بنفش که در ذهن پاک پنجره ها می سوخت
چیزی به جز تصور معصومی از چراغ نبود

در کوچه باد می اید
این ابتدای ویرانی است
 
آن روز هم که دست های تو ویران شدند،
باد می آمد

ادامه دارد.
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر