۱۳۹۵ مرداد ۱۲, سه‌شنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (433)


پروفسور دکتر هورست هولتسر
فصل هشتم
علوم اجتماعی / جامعه شناسی
برگردان شین میم شین

بخش هفتم
توسعه جامعه شناسی بورژوائی
در کشورهای مختلف سرمایه داری:

قسمت چهارم
جامعه شناسی در المان


پیشکش به
کاظم انصاری
  
48
·        بدون اینکه به تفاوت های موجود میان نئو پوزیتیویسم و راسیونالیسم انتقادی بپردازیم، پوزیتیویسم در این زمینه، موضعی را نمایندگی می کند که حاوی منطق علمی تجربی ـ تحلیلی زیر است:   

الف
·        در این موضع پوزیتیویسم، اولا واقعیت اجتماعی به «طبیعت» تبدیل می شود (مسائل اجتماعی ناتورالیزه می شوند. مترجم) و فقط به شکل حل شده در «حقایق امور منفرد»، به مثابه موضوع کار سوسیولوژیکی مجاز شمرده می شود.
·        یعنی به مثابه حقایق امور منفرد برهنه شده از فرم تاریخی ـ مشخص و برهنه شده از فرم انسانی ـ عملی.     

ب
·        در این موضع پوزیتیویسم، ثانیا علمیت کار سوسیولوژیکی نهایتا در فرمولبندی فرضیه های معتبرالعام و یونیورسال دانسته می شود.
·        از این فرضیه ها باید به کمک شماتیزاسیون (کلیشه بندی)  استقرائی ـ منطقی، حوادث مورد نظر توضیح داده شوند و یا پیش بینی شوند.

پ
·        در این موضع پوزیتیویسم، ثالثا فقط «حقایق اموری» می توانند به مثابه چنین حوادثی موضوع بحث قرار گیرند که دقیقا تحت شرایط متدیک اکسیوماتیکی ـ استقرائی با مطالبات نامگذاری شده به «الف» و «ب» سازگار باشند.

49
·        چالش بر سر این پوزیتیویسم و مقام و جایگاه آن در جامعه شناسی آلمان غربی، در سال های 60 قرن بیستم، از سوئی با رشد اهمیت اصل اجتماعی ـ دانشگاهی و حرفه ای ـ عملی و از سوی دیگر با تقبل عمیق فونکسیونالیسم امریکائی همراه بوده است.

50

رالف دارندورف (1929 ـ 2009)
جامعه شناس،
نویسنده
سیاستمدار آلمانی ـ انگلیسی

·        تقبل عمیق فونکسیونالیسم امریکائی را ـ قبل از همه ـ دارندورف (1929) به عهده داشته است.    

الف
·        دارندورف با بررسی طبقات اجتماعی و تضادهای اجتماعی در جامعه صنعتی (1959)، موضع مهم وفادار به لیبرالیسم توهم آلود را در انجمن جامعه شناسی آلمان غربی تضمین می کند. 

ب
·        دارندورف با اثرش تحت عنوان «جامعه و آزادی» (1961) براهین استروکتور فونکسیونالیستی را با تمامی وسعت شان نمایندگی می کند.
·        ضمنا جمعبندی اینتگراسیونتئوریکی آن، توسط پارسونس را به نقد می کشد و با سمتگیری تضادنظری و تبدلنظری جایگزین می سازد.

پ
·        دارندورف بدین طریق، اگرچه فونکسیونالیسم ساختاری را می پذیرد، ولی «استاتیک» (ایستائی) فونکسیونالیسم بویژه پارسونس را رد می کند.     

ت
·        حملات دارندورف بر ضد مدل تعادل پارسونس، اگرچه درست اند، ولی لحن تضادتئوریکی او به هیچوجه به  انحلال جنبه های «فونکسیونالیتسی» در فونکسیونالیسم منجر نمی شود.

ث
·        «روند های تحول» و «تضاد ها» در قاموس دارندورف همواره با توجه به «سیستم اجتماعی» هنجارساز توصیف می شوند.

ج
·        مزید بر آن، این «روند های تحول» و «تضاد ها» در قاموس دارندورف، ریشه در شرایط اجتماعی مشخص ندارند.
·        ریشه آنها در «عدم یقین ساختاری هستی انسانی» است که بطور آنتروپولوژیکی ـ انتزاعی فرضیه بندی می شود.
 
51
·        در این ترکیب که با مشاجره بر سر پوزیتیویسم، با وارد کردن فونکسیونالیسم ساختاری امریکا و اعتبار بخشی اجتماعی و دانشگاهی روز افزون به جامعه شناسی تشکیل می شود، در پایان سال های 60 و آغاز سال های 70 قرن بیستم، تمییز روشن و تا امروز رایج در سطح تئوری رشته جامعه شناسی تبلور می یابد.
 
52
·        اگرچه فرم «محض» «پوزیتیویسم» سوسیولوژیکی و تئوری رفتار ـ کماکان ـ جایگاه در خور خود را دارد، ولی با تئوری اینتراکسیون (که بخش اعظمش وارداتی است)، با سیستمتئوری و اوولوسیونتئوری و تئوری «انتقادی» و تئوری فرانکفورتی معرفتی ـ نظری ـ تحلیلی، زبانتحلیلی و هماندیشی ـ تحلیلی تحکیم شده است. 

53

کارل دیتر اوپ (1937)  
جامعه شناس آلمانی
استاد دانشگاه

·        برنامه تئوری رفتار که بویژه توسط کارل دیتر اوپ (1937)، مؤلف «جامعه شناسی رفتاری ـ نظری» (1972) و «متدئولوژی علوم اجتماعی» (1976) نمایندگی می شود، حاوی مشخصات زیر است:    

الف
·        حاوی سمتگیری اجتماعی ـ فنی افراطی است.    

ب
·        حاوی سمتگیری جامعه پژوهی تجربی عمدتا علم الاشیائی مؤکد بر فقدان اجتماعیت و فقدان تاریخیت است.  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر