۱۳۹۵ مرداد ۱۹, سه‌شنبه

سیری در شعری از مهدی اخوان ثالث (108) )

 
مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)
صبوحی
از این اوستا
(1344)

ویرایش و تحلیل از
ربابه نون



·        صبوح به باده صبحگاهی اطلاق می شود.
·        واژه «صبوحی» را اخوان در این شعر به معنی صبوحفروش بکار برده است

1
در این شبگیر
کدامین جام و پیغام صبوحی، مست تان کرده ست، ای مرغان
که چونین بر برهنه شاخه های این درخت برده خوابش، دور
غریب افتاده از اقران بستانش در این بیغوله ی مهجور،
قرار از دست داده، شاد می شنگید و می خوانید؟

·        معنی تحت اللفظی:
·        ای پرنده ها، در این صبحگاه از جام و پیغام کدام باده صبحگاهیفروش مست اید که بر شاخه های بی برگ و بار این درخت، از فرط شادی آرام و قرار از کف داده اید و این چنین چهچه می زنید؟
·        بر شاخه های این درخت بی برگ و بار که خواب آن را به دور دست ها آورده و در این بیغوله دور افتاده از قوم و خویش و اقربای خود در باغ و بستان غریب افتاده است.

2
·        درک و فهم اشعار اخوان آسان نیست.
·        اشعار اخوان را فقط ببرکت تحلیل دیالک تیکی و در روند تحلیل دیالک تیکی می توان درک کرد.

·        با توجه به این شعر، ضمنا می توان فهمید که چرا فروغ می گوید:
·        «اخوان با همه فرق دارد.»

·        در اشعار اخوان رئالیسم و راسیونالیسم دست در دست با هنر و استه تیک می رود.
·        می توان گفت که در شعر اخوان، بخش خودپوی شعر، مهار و رام می شود و تسلیم بخش آگاهانه شعر می گردد.
·        نقش تعیین کننده در دیالک تیک خودپوئی و آگاهی از آن آگاهی شده است.
·        دلیل این وارونگی دیالک تیک خودپوئی و آگاهی در شعر اخوان، شاید رئالیسم و راسیونالیسم سرسخت شاعر باشد.

3
در این شبگیر
کدامین جام و پیغام صبوحی، مست تان کرده ست، ای مرغان

·        مخاطب اخوان در این شعر، پرنده ها هستند.
·        پرنده های مست از جام باده فروش صبح و پیغام او.
·        می توان گفت که صبوحی (باده فروش صبحگاهی) به پرنده ها هم جام باده داده است و هم پیغام داده است.

·        این اما به چه معنی است؟    

4
در این شبگیر
کدامین جام و پیغام صبوحی، مست تان کرده ست، ای مرغان

·        این بدان معنی است که صبوحی به پرنده ها هم باده مستی بخش داده است و هم مژده ی شادی بخش.
·        این تصور را اخوان به احتمال قوی مدیون حافظ است.

·        در شعر حافظ نیز پیر مغان به باد خواران، ضمن داده باده، پند و اندرز و هشدار و رهنمود می دهد و گاهی حتی حل مشکل و معضل و معما می کند:

5
بـه می سجاده رنگین کن، گرت پیر مغان گوید
کـه سالک بی ‌خبر نبود ز راه و رسم منزل ‌ها

·        معنی تحت اللفظی:
·        اگر پیر مغان فرمان دهد، سجاده را با شراب بشوی تا رنگ شراب به خود گیرد.
·        برای اینکه راهنما از راه و رسم منازل راه با خبر است.

6
مشـکـل خویش بر پیر مغان بردم، دوش
کاو
ـ بـه تایید نـظر ـ
حل مـعـما می ‌کرد

·        معنی تحت اللفظی:
·        دیشب مشکل خود را با پیر مغان در میان نهادم.
·        پیر مغانی که از طریق تأیید نظر به حل معما نایل می آمد.

·        مفهوم «پیر مغان» در شعر حافظ باید مستقلا مورد بررسی سوسیولوژیکی ـ فلسفی قرار گیرد.

·        اقلیت زرتشتی ستمکش در قرون وسطی ایران احتمالا در خرابات واقع در خارج از شهر علاوه بر باده، سکس هم عرضه کرده است.
·        سکس زنان و پسرکان و دخترکان زرتشتی را.

·         مفاهیم مغبچه و ساقی و غیره احتمالا کودکان و زنان زرتشتی اند.
·        تصور این ستم بر اقلیت های مذهبی در این سامان بی سامان هر انسان بشردوست شرافتمدی را ـ چه بسا ـ به جنون می کشد.

7
نیکی پیر مغان بین که چو ما بد مـسـتان
هر چـه کردیم به چشم کرمـش زیبا بود

·        معنی تحت اللفظی:
·        نیکی پیر مغان از آن رو ست که میخواران و عیاشان وابسته به طبقه حاکمه هر چه می کنند، به چشم کرمش، زیبا می آید.

·        شلاق نان همین است:
·        پدر به روزی می افتد که برای ممانعت از مرگ خود و کودکانش، به هر پستی و پلشتی تن در می دهد و کرد و کار عیاشان با زن و بچه اش را نه تنها تحمل، بلکه ضمنا تأیید می کند و زیبا استنباط می کند.

·        طرز تحصیل، نان تعیین کننده چند و چون مثبت و منفی جان (طرز تفکر، ادراک، احساس و اخلاق) است.
·        شرایط نکبت بار زیست، می تواند آدمیان را لومپن پرولتریزه کند و به منجلاب بی همه چیزی و نیهلیسم اخلاقی سوق دهد.
  
8
در این شبگیر
کدامین جام و پیغام صبوحی، مست تان کرده ست، ای مرغان

·        این فونکسیون چندگانه صبوحی و در شعر حافظ، پیر مغان ـ قبل از همه ـ منشاء اجتماعی و عینی دارد:

الف
·        باده، فرمی از مواد مخدر است و باده خوار، فردی است که بلحاظ فکری به بن بست رسیده و بلحاظ روحی و روانی خرد و خراب است و برای درمان درد بی درمانش به زهر بیهوشی و فراموشی و خاموشی نیاز دارد.

ب
·        یکی از فونکسیون های باده از کار انداختن کارخانه عقل و باز کردن در کاخانه غریزه است.
·        بی دلیل نیست که باده خوار بدبخت پس از مستی تصغیر می شود:
·        کودک واره می شود، زار می زند و درد درون خود را بی اختیار بر زبان می راند.

پ
·        به همین دلیل صبوحی و یا پیر مغان به مقام روانکاو، روانپزشک، سالک و مژده رسان ارتقا می یابد.

ت
·        صبوحی ـ خواه و ناخواه ـ به مستمع حرفه ای مستان بدل می شود.
·        مستمعی که بنا بر بضاعت عقلی اش ناگزیر از دادن اندرز است.
·        حتی گاهی مصلحت در آن می بیند که از پر کردن جام پرهیز کند و باده خوار خرد و خراب را از میکده بیرون راند.

ث
·        «حل معما به ترفند تأیید نظر» بر بضاعت عقلی ترحم انگیز باده فروش دلالت دارد.
·        «حق با تو ست» گفتن به مست لایعقلی نه نشانه عقل و اندیشه، بلکه نشانه خالی بودن کله از عقل اندیشنده است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر