تنها، صدا ست
که می ماند.
ایمان
بیارویم.
1352
فروغ فرخزاد
(1313
ـ 1345)
(1934
ـ 1966)
ویرایش و تحلیل از
شین میم شین
تنها،
صدا ست که می ماند.
·
این عنوان این شعر فروغ است.
صدا
(صوت)
از انواع انرژی است
که
از حرکت ذرات و برخورد آنها به یکدیگر تشکیل می شود.
صدا
ارتعاشی است که توسط حس
شنوایی انسان استنباط می شود.
ما
معمولاً اصواتی را می شنویم که در هوا حرکت می کنند
ولی
صدا میتواند در گاز ها، مایعات و حتی جمادات نیز حرکت کند.
سرعت صوت در جمادات به دلیل تراکم زیاد مولکول ها،
بیشتر از مایعات و در مایعات نیز بیشتر از گازها ست.
صوت
بر خلاف امواج دیگر
از
قبیل نور و گرما
فقط
در محیطی نشر می یابد که ماده وجود
داشته باشد.
·
از آنجا که ماده بطور کلی، ازلی و
ابدی است، انرژی (صدا) نیز که فرمی از
ماده است، ازلی و ابدی خواهد بود.
·
بنابرین، این ادعای فروغ مبنی بر
اینکه «صدا می ماند» درست است.
·
ایراد ادعای فروغ این است که فقط
برای صدا ماندگاری قایل می شود.
تنها،
صدا ست که می ماند.
1
چرا توقف کنم، چرا؟
·
این شعار سمبلیکی فروغ در این شعر
است، که مرتب تکرار می شود.
·
منظور فروغ از این شعار را باید در
روند تحلیل این شعر، کشف کنیم.
2
پرنده ها به جستجوی جانب آبی رفته اند
·
دلیل اول فروغ برای پرهیز از توقف،
احتمالا همین است:
·
چون پرنده ها به جستجوی آب رفته
اند، پس فروغ که از تبار پرنده ها ست، نباید توقف کند.
3
افق عمودی است
افق عمودی است و حرکت، فواره وار
و در حدود بینش
·
فروغ در این بند شعر، احتمالا از
رکود مادی، فکری، فرهنگی و هنری جامعه انتقاد می کند.
·
این شعر فروغ انتقادی ـ اجتماعی
است.
·
تفاوت این شعر با شعر «ای مرز پر
گهر» این است که در این شعر انتقاد از
خودی به چشم نمی خورد.
·
فروغ دراین شعر، جامعه را به نقد
می کشد و از خویشتن و موضع خویش سرسختانه دفاع می کند.
·
فروغ در مفهوم «حرکت فواره وار»،
ایستائی جامعه را به چالش طنز آمیز می کشد.
·
در این مفهوم فروغ، آغاز و انجام
هر کاری یکسان است.
·
انتقاد فروغ از تکرار مکررات بی
محتوا و بی معنا ست.
·
اگر کسی با جامعه و ایرانی جماعت
آشنا باشد، به فروغ حق خواهد داد.
·
این جامعه و جماعت چنان به مناسبات
اجتماعی هزاران ساله موجود خو کرده اند که هر دگرگونی بنظرشان فاجعه می آید.
·
این جامعه و جماعت شیفته سینه چاک سنت
ها ست.
·
شیفته سینه چاک افراد و اشیاء مرده
اند.
·
عاشق دلباخته ی فرمالیسم ها هستند.
4
سیاره های نورانی می چرخند
زمین ـ در ارتفاع ـ به تکرار می رسد
و چاه های هوایی
به نقب های رابطه تبدیل می شوند
·
درک منظور فروغ از این بند شعر
آسان نیست:
·
زمین از دید فروغ در چرخش سیاره
وارش اوج می گیرد و در اوج به تکرار می رسد.
·
ضمنا چاه های مرگبار هوائی به
سوراخ های رابطه تبدیل می شوند.
·
باید خروج سفینه با سرنشین انسانی
از جو زمین و برگشت مجدد به زمین را تصور کرد:
·
حرکت فواره وار ـ به زعم خدامراد
فولادی ـ می تواند همین باشد.
·
سفینه فضائی در فضا به درون چاه
های هوائی کشیده می شود.
5
و روز وسعتی است
که در مخیله ی تنگ کرم روزنامه نمی گنجد
چرا توقف کنم؟
·
فروغ روزنامه را به کرم تشبیه می
کند.
·
روزنامه اگر به طرز درخوری تا شود،
بلحاظ فرم به کرم شباهت پیدا می کند.
·
حجم حوادث روز به قدری است که
روزنامه قادر به انعکاس همه آنها نیست.
·
به همین دلایل فروغ تصمیم می گیرد
که بسان پرنده ها، سیارات و رخدادهای هر روزه ی بیشمار توقف نکند.
·
توقف در این صورت، شرم انگیز است.
6
راه از میان مویرگ های حیات می گذرد
کیفیت محیط کشتی زهدان ماه
سلول های فاسد را خواهد کشت
·
فروغ در این بند شعر، ماه را ـ بر
خلاف افکار عمومی ـ فمینیزه می کند.
·
محیط کشتی زهدان (بچه دان، رحم)
ماه حاوی کیفیتی است که امکان رشد به سلول های فاسد نمی دهد.
·
احتمال منظور فروغ از ماه، خود او
ست.
·
فروغ خود را شبیه ماه تصور و تصویر
می کند.
·
این خود فروغ است که زباله را تاب
نمی آورد و با زباله قطع رابطه می کند.
7
و در فضای شیمیایی بعد از طلوع
تنها صدا ست،
صدا که جذب ذره های زمان خواهد شد.
چرا توقف کنم؟
·
در فضای شیمیائی پس از طلوع آفتاب،
همه چیز، جز صدا نابود می شود.
·
صدائی که جذب ذرات زمان می گردد.
·
این شاید اولین بار در جهان باشد
که کسی زمان را ماتریالیزه می کند و از ذرات آن سخن می گوید.
·
زمان و مکان مادی اند.
·
ماده در زمان و مکان می تواند باشد
و نه مستقل از زمان و مکان.
·
زمان و مکان اما اتریبوت (صفات
ممیزه) ماده اند.
·
زمان و مکان فرم اند که محتوائی به
نام ماده دارند.
·
ماده به معنی فلسفی آن.
·
ما همیشه با تریاد (تثلیث) ماده ـ
زمان ـ مکان سر و کار داریم.
·
مراجعه کنید به ماده ـ زمان ـ
مکان در تارنمای دایرة المعارف
روشنگری
8
راه از میان مویرگ های حیات می گذرد
کیفیت محیط کشتی زهدان ماه
سلول های فاسد را خواهد کشت
و در فضای شیمیایی بعد از طلوع
تنها صدا ست،
صدا که جذب ذره های زمان خواهد شد.
چرا توقف کنم؟
·
نتیجه گیری فروغ از این واقعیات
امور، این است که نباید توقف کند.
·
منظور او از مفهوم «توقف» اکنون به
معنی پرهیز از سکوت است.
·
فروغ باید سخن بگوید:
الف
·
سکوت در قاموس فروغ به معنی توقف
است.
ب
·
به عبارت دقیق تر، سکوت در قاموس
فروغ به معنی سکون است.
پ
·
حرکت به مثابه آنتی تز توقف، در
قاموس به مثابه جاودانگی است.
ت
·
صدا (سخن، زبان، تفکر و تکلم) از این رو، در قاموس فروغ تنها چیزی است که فنا
ناپذیر و مانگار است.
ث
·
این بدان معنی است که صدا (سخن،
زبان، تفکر و تکلم) آب حیات است.
ج
·
صدا (سخن، زبان، تفکر و تکلم) نافی یگانه ی پوچی و هیچی زندگی است.
ح
·
ورجاوند کسی است که زبانمند و بالغ
است.
·
ورجاوند کسی است که متفکر و متکلم
است.
·
صدا، دیالک تیک اندیشه و سخن،
نامیرا ست.
·
چون جذب ذرات زمان می شود و بسان
ماده و زمان و مکان نامیرا، فنا ناپذیر و جاودانه می شود.
·
اگر این نظر فروغ شاهکار نیست،
چیست؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر