مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)
نماز
از این اوستا
(1344)
ویرایش و
تحلیل از
ربابه نون
با
گروهی شرم و بی خویشی، وضو کردم
مست
بودم، مست سرنشناس، پا نشناس، اما لحظه ی پاک و عزیزی بود
برگکی
کندم
از
نهال گردوی نزدیک
و
نگاهم رفته تا بس دور
شبنم
آجین سبز فرش باغ هم گسترده، سجاده
قبله،
گو هر سو که خواهی باش
با
تو دارد گفت و گو، شوریده ی مستی
مستم
و دانم که هستم من
ای
همه هستی ز تو، آیا تو هم هستی؟
·
معنی تحت اللفظی:
·
با عرق شرم در حالت بی خویشی وضو
گرفتم.
·
مست مست بودم.
·
اما لحظه پاک و عزیزی بود.
·
از نهال گردوی نزدیک، برگ کوچکی
کندم.
·
نگاهم به دور دست ها خیره بود.
·
فرش باغ سجاده سبز شبنم آجینی پهن
کرده بود.
·
همه سو قبله بود و به هر سو می شد،
نماز خواند.
·
ای منشاء هر چه که هست، شوریده ی
مستی با تو سخن دارد:
·
«من هستم، به این دلیل که مستم.
·
تو هم هستی؟»
·
این بند آخر این شعر اخوان است.
·
برای درک محتوای فلسفی آن بهتر است
که مفاهیم اصلی آن را استخراج کنیم و مورد
تأمل قرار دهیم:
وضو
با گروهی شرم و بی خویشی
مستی
لحظه
ی پاک و عزیز
کندن
برگکی از نهال گردو
نظر
بر دور دست
شبنم
آجین سبز فرش باغ
سجاده
گستردن
همه
سوئی قبله
، شوریده ی مستی
مستی
و هستی
همه هستی از او
هستی او
1
با
گروهی شرم و بی خویشی، وضو کردم
وضو
با گروهی شرم و بی خویشی
·
منظور اخوان از مفهوم «وضو گرفتن با گروهی شرم و بی خویشی» چیست؟
·
وضو به شستن دست و صورت قبل از
اقامه نماز اطلاق می شود.
·
آب مورد نیاز اخوان برای وضو،
احتمالا یا قطرات شرم بر جبین بوده است و یا اخوان شرم را آب واره تصور و تصویر می
کند تا با آن وضو بگیرد.
·
منظور او از بی خویشی، حالت روحی و
روانی او ست که نتیجه طبیعی مستی است.
2
مست
بودم، مست سرنشناس، پا نشناس
·
دلیل مستی اخوان و یا راوی شعر،
مستی از هستی است.
باغ
بود و دره، چشم انداز پر مهتاب
ذات
ها با سایه های خود هم اندازه
نه
صدایی جز صدای رازهای شب
و
آب و نرمای نسیم و جیرجیرک ها
پاسداران
حریم خفتگان باغ
و
صدای حیرت بیدار من
·
این اما به چه معنی است؟
3
مست
بودم، مست سرنشناس، پا نشناس
·
این بدان معنی است که در قاموس
اخوان، هستی ساغری مملو از عناصر مستی بخش است.
·
می توان گفت که اخوان، دیالک تیک
فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک هستی و عناصر مستی بخش، بسط و تعمیم می دهد.
·
شاعر در ساغر هستی، عناصر مستی بخش
را سر می کشد و مست می شود.
·
این آیا به معنی ناتورالیسم اصیل، خالص،
بی غل و غش و ناتورال (طبیعی و نه تصنعی) شاعر نیست؟
·
آیا نباید اخوان را نماینده اصیل و
ناتورال ناتورالیسم در مقیاس جهانی تلقی کرد؟
4
با
گروهی شرم و بی خویشی، وضو کردم
مست
بودم، مست سرنشناس، پا نشناس،
اما
لحظه ی پاک و عزیزی بود
·
منظور اخوان از مفهوم «پاکی و عزت
لحظه» چیست؟
·
اخوان احتمالا لحظه مورد نظر را
ایدئالیزه می کند.
·
منظور او از مفهوم «پاکی و عزت
لحظه»، فراهم بودن همه شرایط پیرامونی لازم برای راز و نیاز با هستی است.
·
خلوص مطلق لحظه برای راز و نیاز،
برای نماز به پیشگاه هستی که لبریز از عناصر مستی بخش است.
·
این به معنی طبیعتگرائی سرشته به
طبیعت پرستی شاعر است.
5
برگکی
کندم
از
نهال گردوی نزدیک
و
نگاهم رفته تا بس دور
·
چرا شاعر برگکی می کند و نه برگی؟
·
فونکسیون برگک چیست؟
·
چرا برگ کوچک از نهال گردو کنده می
شود و نه از درخت گردو؟
·
چرا نگاه شاعر معطوف به دور دست ها
ست؟
·
برای پاسخ به این پرسش ها باید
مؤمنی را در نظر مجسم ساخت که در نهایت پاکی جسمی و روحی و روانی قصد نماز دارد.
·
اخوان در ادامه این بند شعر شرایط
عینی را توصیف می کند:
6
شبنم
آجین سبز فرش باغ هم گسترده، سجاده
قبله،
گو هر سو که خواهی باش
·
فرش شبنم آجین سبز باغ، برای شاعر
مؤمن، سجاده گسترده است.
·
طبیعت به کعبه بدل شده است.
·
به هر سوئی می توان نماز خواند.
·
همه جا کعبه است و همه سو، قبله.
7
برگکی
کندم
از
نهال گردوی نزدیک
و
نگاهم رفته تا بس دور
·
شاعر فقط به مهر نیاز دارد.
·
همه چیز در دور و بر شاعر، مهر
است.
·
همه چیز ناتورال و در نتیجه، الهی
است.
·
برگک نهال گردو در نزدیکی، تمیز
ترین، معطر ترین و لطیف ترین مهر نماز است.
·
دلیل عطف توجه شاعر به دور دست،
لایتناهیت هستی است.
·
هستی دیالک تیکی از قربت و غربت
است.
·
نزدیک است و دور.
·
نماز شاعر در پیشگاه هستی لایتناهی،
آغاز می شود:
8
رنه دکارت (1596 ـ 1650)
فیلسوف، ریاضی
دان و عالم علوم طبیعی
از مؤسسین
راسیونالیسم مدرن عصر جدید آغازین
تفکر
راسیونالیستی او را کارتزیانیسم نیز می نامند.
دکارت به وجود ایده های مادرزاد باور داشت.
با
تو دارد گفت و گو، شوریده ی مستی
مستم
و دانم که هستم من
ای
همه هستی ز تو، آیا تو هم هستی؟
·
طبیعت به مثابه خدای ناتورال برای
شاعر منشاء همه چیز هستی است.
·
شاعر در سنت دکارت، برای هستی خویش
دلیل می آورد:
·
دکارت می گوید:
من می اندیشم
پس هستم.
·
توان تفکر هر کس در قاموس فیلسوف راسیونالیسم،
دلیل بر وجود او ست.
9
با
تو دارد گفت و گو، شوریده ی مستی
مستم
و دانم که هستم من
ای
همه هستی ز تو، آیا تو هم هستی؟
·
اخوان، مستی را دلیل بر هستی می
داند.
·
مستی اخوان اما نه به معنی بیهوشی
در اثر از تعطیل کارگاه مغز، بلکه به معنی
از آن خود کردن تمام و کمال هستی است.
·
به معنی لاجرعه سر کشیدن ساغر هستی
است.
·
می توان گفت که در قاموس اخوان، از
آن خود کردن هستی دلیل بر هستی فرد است.
·
بیگانگی با هستی، در فلسفه
ناتورالیستی اخوان، به معنی نیستی است.
10
·
حالا می توان منظور او را از مفهوم
«وضو با گروهی
شرم و بی خویشی» بهتر درک کرد:
·
اخوان در اثر مستی از باده هستی،
بی خویش بوده است.
·
سؤال اخوان این است که آیا خدای
هستی هست و یا نیست؟
·
پاسخ به این پرسش اخوان آسان است:
·
هستی (در همه فرم هایش، طبیعت اول،
طبیعت دوم (جامعه و انسان)، تفکر) بطور عینی، قانونمند است.
·
همه چیز هستی از ذره تا کهکشان خصلت
دیالک تیکی دارد.
·
هستی به دلیل همین قانونمندی عینی اش،
قابل شناخت است.
·
اگر هستی (طبیعت اول، طبیعت دوم
(جامعه و انسان)، تفکر) خر تو خر می بود، یعنی عاری از قانونمندی می بود، شناخت آن
محال می گردید.
·
پیش شرط شناخت هر چیز ساختار
قانونمند آن چیز است.
·
شناخت هر چیز، یعنی کشف قوانین و
قانونمندی های عینی آن چیز.
·
اینشتن همین اندیشه را در طنزجمله
ی کوتاهی تبیین می دارد:
خدا
طاس نمی اندازد.
·
یادش به یاد باد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر