ای مرز پر گهر
فروغ
فرخزاد
(1313
ـ 1345)
(1934
ـ 1966)
ویرایش و تحلیل از
شین میم شین
فاتح
شدم، بله فاتح شدم
اکنون
به شادمانی این فتح
در
پای آینه، با افتخار،
ششصد
و هفتاد و هشت شمع نسیه می افروزم
و
می پرم به روی طاقچه تا
ـ با اجازه ـ
چند
کلامی
درباره
ی فواید قانونی حیات به عرض حضورتان برسانم
و
اولین کلنگ ساختمان رفیع زندگی ام را
همراه
با طنین کف زدنی پرشور
بر
فرق فرق خویش بکوبم
فرق
به
وسط سر الطاق می شود که کانون سمتگیری موها ست.
·
معنی تحت اللفظی:
·
به دلیل فتح الفتوحم، در نهایت
افتخار، 678 شمع در مقابل آیینه، روشن می کنم و از منبر تاقچه با کسب اجازه راجع
به فواید قانونی حیات، سخنرانی می کنم و اولین کلنگ ساختمان زندگی ام را زیر طنین
کف زدنی پر شور بر فرق فرق سرم می کوبم.
1
فاتح
شدم، بله فاتح شدم
اکنون
به شادمانی این فتح
در
پای آینه، با افتخار،
ششصد
و هفتاد و هشت شمع نسیه می افروزم
·
سؤال این است که چرا فروغ در مقابل
آیینه شمع می افروزد؟
·
احتمالا در ایران رسم بر این است
که در مراسم جشن و شادمانی، آیینه ای گذاشته شود.
2
·
آیینه ظاهرا به مثابه مظهر صفا و پاکی،
بی ریائی و پارسایی و به عنوان ضد دیالک تیکی مظاهر رنگ و نیرنگ و تزویر و ریا به
کار می رود.
3
·
روح انسانی در ادبیات قرون وسطی ایرانف
چه بسا به ایینه تشبیه می شود و به همین دلیل از زنگار آئینه روح و زدایش زنگار از
آئینه روح سخن می رود.
·
مثلا عرفان به عنوان طرز و طریق و
ترفند زدودن زنگار از آئینه روح جا زده می شود.
4
حافظ
عکس روی تو که در آینهٔ جام افتاد
عارف از خندهٔ می در طمع خام افتاد
طمع
خام
توقع
امری محال
·
معنی تحت اللفظی:
·
عکس روی تو که در آیینه جام افتاد،
می را از فرط شادمانی به خنده وادشت.
·
در نتیجه، عارف به طمع خام افتاد.
·
حافظ در این بیت، جام می را به آیینه
تشبیه می کند.
·
با افتادن عکس روی ساقی در آیینه
جام، می از فرط شادی به خنده برانگیخته می شود و عارف مدعی داشتن آیینه روح مصفا
را به طمع خام می اندازد.
·
طمع خام نسبت به چه چیزی؟
5
عکس روی تو که در آینهٔ جام افتاد
عارف از خندهٔ می در طمع خام افتاد
·
احتمالا طمع خام دستیابی به ساقی.
·
خنده می عارف را وسوسه می کند و از
صراط مستقیم منحرف می سازد.
·
حافظ در این بیت شعر، می را آنتروپومورفیزه
می کند.
·
می انسان واره می شود.
·
می به دراکه تمیز زشت از زیبا مجهز
می شود و با افتادن عکس زیبا در جامش از فرط شادمانی می خندد.
·
تصور و تخیل و تصویر حافظ در این
بیت شعر، ستایش انگیز است.
6
حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد
این همه نقش در آیینهٔ اوهام افتاد
·
معنی تحت اللفظی:
·
زیبائی روی تو با تجلی کوتاهی در آیینه،
آیینه توهمات آدمی را مملو از نقش و نگار ساخت.
·
حافظ در این بیت، واژه آیینه را به
معانی متفاوت بکار می برد:
الف
آیینه مادی
·
آیینه ی مادی که رخ زیبای یار به
مدت کوتاهی در آن منعکس می شود.
·
این ایینه می تواند چشم عاشق باشد.
·
حافظ در این صورت چشم آدمی را آیینه
واره تصور و تصویر می کند.
·
چشم واقعا هم آیینه واره است و اشیاء
مادی در آن منعکس می شوند.
·
این عکس ها بلافاصله در اختیار آیینه
روح (مغز) قرار داده می شوند.
·
می توان گفت که ما با انعکاس مضاعف
سر و کار داریم:
·
انعکاس روی یار در آیینه چشم عاشق
و ارسال این سیگنال به کارگاه مغز.
·
یعنی انعکاس عکس در آیینه روح.
·
انعکاس به توان دو.
·
همه حواس انسانی فونکسیون آیینه
دارند.
ب
آیینه روح
·
تحت تأثیر انعکاس جلوه ای از روی
یار، آیینه روح آدمی مملو از نقش و نگار زیبا می شود و به آیینه اوهام (وهم ها، تصورات) استحاله می یابد.
·
حافظ نمی داند که در این بیت، تئوری
شناخت سنسوئالیستی (حسگرائی) را صد ها سال قبل از فلاسفه حسگرای اروپا نمایندگی می کند:
·
حافظ در این بیت، برای تصورات و
توهمات منشاء مادی قایل می شود.
7
حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد
این همه نقش در آیینهٔ اوهام افتاد
·
حافظ در این بیت شعر عملا دیالک
تیک آیینه مادی و آیینه روحی را به شکل دیالک تیک آیینه چشم و آیینه اوهام بسط و
تعمیم می دهد.
·
این ـ در تحلیل نهائی ـ بسط و
تعمیم دیالک تیک ماده و روح است.
·
آنچه که حافظ خودش نمی داند، ولی عملا
نمایندگی می کند، این است که شعور (آیینه اوهام) را انعکاس وجود (حسن روی یار)
محسوب می دارد.
·
این استنباط حافظ ـ فی نفسه ـ غول آسا
ست.
·
حافظ اما گامی فراتر می نهد و برای
شعور صدها سال قبل از تشکیل تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی، استقلال نسبی قایل
می شود.
·
آن سان که روح به تکثیر جلوه ای از
روی یار نایل می آید.
·
یک جلوه از روی یار در کارگاه ذهن آدمی
به صدها جلوه مبدل می شود.
·
ذهن آدمی به سیگنال حسی واحدی پر و
بال می دهد و به تکثیر و توسعه و تقویت چشمگیر آن جلوه نایل می آید.
·
این استنباط حافظ نتیجه تجربه شخصی
او ست.
·
قضیه واقعا هم از همین قرار است.
·
ولی چرا و چگونه چنین چیزی امکان
پذیر است؟
8
حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد
این همه نقش در آیینهٔ اوهام افتاد
·
اولین دلیل این تکثیر و تقویت و توسعه
عکس ها و تصاویر در ذهن آدمی، خلاقیت مغز آدمی است.
·
مغز آدمی به عنوان سیستم سیبرنتیکی،
از خودمختاری (استقلال) خاصی برخوردار
است.
·
مغز فقط سیگنال های دریافتی را
بطور مکانیکی تنظیم نمی کند.
·
مغز روی سیگنال ها کار عرقریز
خلاق انجام می دهد.
·
از این خودمختاری (استقلال) نسبی
همه اعضای اندام برخوردارند.
·
به محض نزدیک شدن پشه ای به چشم،
چشم با استقلال نسبی، یعنی بی اعتنا به مرکز فرماندهی اندام (مغز) واکنش نشان می
دهد و در و پنجره چشم را در یک میلیونم ثانیه به روی پشه می بندد.
·
مغز که نمی تواند با چنین سرعتی
فرمان بستن چشم را صادر کند.
9
حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد
این همه نقش در آیینهٔ اوهام افتاد
·
دلیل دیگر این تکثیر و تقویت و توسعه
نسبتا مستقل جلوه ای از روی یار در ذهن، تلاش و تقلای بی بند قوای غریزی اندام است.
·
غریزه جنسی به ذهن شاعر فرمان
تکثیر و تقویت و توسعه جلوه ای از روی یار را صادر می کند و از کاهی به مدد تخیل
لگامگسیخته، کوهی تشکیل می شود.
·
کوهی مبتنی بر توهم.
·
به همین دلیل است که حرکات و سکنات
یار مانی پولیزه می شوند.
·
نسبیت احساس زشتی و زیبائی در همین
جا ست.
·
به همین دلیل، زشتی و زیبائی نه
فقط اوبژکتیو، بلکه ضمنا سوبژکتیو است.
·
احساس زشتی و زیبائی دیالک تیکی از
اوبژکتیو ـ سوبژکتیو است.
·
سوسکی چه بسا برای مادر و پدرش و
همنوعش، ملکه زییائی جلوه گر می شود.
·
قوای غریزی، صدها بار قلدرتر و قدر
قدرت تر از خدای آسمانی ـ انتزاعی اند.
ادامه دارد.
ویرایش:
پاسخحذفروح انسانی در ادبیات قرون وسطی ایران، چه بسا به ایینه تشبیه می شود و به همین دلیل از زنگار آئینه روح و زدایش زنگار از آئینه روح سخن می رود.
بسیار زیبا بود وباخواندنش شعور را ارتقاع میدهد ممنون بادرود
پاسخحذف