تحلیلی
از
شین
میم شین
بـه می سجاده رنگین کن، گرت پیر مغان گوید
کـه سالک بی خبر نبود ز راه و
رسم منزل ها
·
معنی تحت اللفظی:
·
اگر پیر مغان فرمان دهد، سجاده ی آلوده
را با شراب بشوی.
·
برای اینکه راهنما از راه و رسم
منازل راه با خبر است.
1
بـه می سجاده رنگین کن، گرت پیر مغان گوید
کـه سالک بی خبر نبود ز راه و
رسم منزل ها
·
حافظ ظاهرا اوتوریته پیر مغان را
در مقابل اوتوریته اصحاب طریقت و عرفان قرار می دهد که اپوزیسیون ضد فئودالی محسوب
می شوند و به مبارزه مخفی و مستور مشغول اند.
·
لحظه به لحظه عمر حافظ به مبارزه
بر ضد اهل طریقت و عرفان گذشته است.
·
تار و پود دیوان حافظ به تخریب
اعتبار اپوزیسیون ضد اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی اختصاص دارد.
·
منظور مستور حافظ از واعظ و صوفی و
شیخ و ناصح و غیره نمایندگان اپوزیسیون موسوم به اهل طریقت و عرفان است.
2
بـه می سجاده رنگین کن، گرت پیر مغان گوید
کـه سالک بی خبر نبود ز راه و
رسم منزل ها
·
نحوه برخورد ایده ئولوژیکی طبقه
حاکمه با اپوزیسیون ضد فئودالی را سعدی پیشاپیش تئوریزه و تئولوژیزه کرده است.
·
یعنی بدان جامه نظری و فقهی
پوشانده است.
·
حافظ همان رهنمودهای بنیادی سعدی
را به خدمت گرفته و بلحاظ فرم توسعه داده است.
·
بدون سعدی، حافظ نمی توانست ساز و
برگ رزم ایده ئولوژیکی لازم را داشته باشد.
·
سعدی تئوریسین و ایدئولوگ بی چون و
چرای فئودالیسم است.
·
سعدی روشنفکر ارگانیک طبقه حاکمه
فئودالی است.
·
حافظ دار و ندار نظری اش را مدیون
سعدی است.
3
بـه می سجاده رنگین کن، گرت پیر مغان گوید
کـه سالک بی خبر نبود ز راه و
رسم منزل ها
·
حافظ در این بیت، سجاده را آلوده
قلمداد می کند.
·
سجاده از دید حافظ، به نجاست تزویر
و ریا آلوده است و برای تطهیر آن از این آلودگی باید آن را در طشتی از می، شست.
·
می از دید حافظ آنتی تز تزویر و
ریا ست.
·
می از دید حافظ آب زمزم است.
·
سؤال این است که چرا و به چه
دلیل؟
4
بـه می سجاده رنگین کن، گرت پیر مغان گوید
کـه سالک بی خبر نبود ز راه و
رسم منزل ها
·
دلیل این مسئله در فونکسیون می
است:
·
می کارخانه ی عقل اندیشنده را از
کار می اندازد و سبب می شود که مست هر چه در دل دارد، بی اختیار و بی پروا بر زبان
راند.
·
فقط کافی است که جاسوس طبقه حاکمه
ضبط صوتی روشن کند و پرونده سازی برای مفسد فی الارض آغاز شود.
·
می، به قول حافظ، خانه ی عقل دور
اندیش آدمیان را به آتش می کشد و آدمیان در اثر مستی، لایعقل می شوند و «اسرار
هویدا می کنند.»
·
می، آدمیان را بلحاظ فکری و عقلی، خلع
سلاح می کند.
·
می، در اثر مستی، تسلیحات امنیتی
احتیاط و صلاح و تزویر و ریا را از آدمیان باز می ستاند و بی اختیار و بی پروا به
کام نهنگ طبقه حاکمه می فرستد.
5
بـه می سجاده رنگین کن، گرت پیر مغان گوید
کـه سالک بی خبر نبود ز راه و
رسم منزل ها
·
سمپاتی عمیق حافظ به حلاج به همین
دلیل است.
گفت:
«آن یار، کز او گشت سر دار، بلند
جرمش این بود که اسرار، هویدا می کرد.»
·
حافظ و طبقه حاکمه می خواهند که
همه مثل حلاج باشند و اسرار را برای خود نگه ندارند.
·
تا به آسانی آب خوردن شناخته شوند
و بازداشت، شکنجه، سرکوب، تبعید و یا حتی اعدام شوند.
·
خریت توده برای طبقه حاکمه، مائده
ای آسمانی است.
·
احتیاط و عقل دور اندیش و تزویر و
ریا اما مذموم و ناپسند است.
·
سؤال این است که چرا حافظ در مقابل
مثلا مولوی، پیر مغان را به درجه اجتهاد می رساند؟
6
بـه می سجاده رنگین کن، گرت پیر مغان گوید
کـه سالک بی خبر نبود ز راه و
رسم منزل ها
·
پیر مغان می فروش حرفه ای است.
·
منافع پیر مغان، در مست سازی خلایق
است.
·
در نتیجه می توان گفت که منافعش در
مبارزه بر ضد احتیاط و صلاح و عقل دور اندیش و تزویر و ریا ست.
·
پیر مغان خردستیز حرفه ای است.
·
چون حرفه اش می فروشی و عملا
خردستیزی است.
·
دیله مای (مشکل لاینحل) ایده
ئولوژی طبقه حاکمه فئودالی این است که خود اپوزیسیون متشکل از اهل طریقت و عرفان
نیز خردستیز اند.
·
عقل برای مولوی هم مذموم و مفسد فی
الارض است.
·
پای استدلالیان از دید مولوی چوبین
است.
·
نتیجه این وجه مشترک ایده ئولوژیکی
اما چه می شود؟
7
بـه می سجاده رنگین کن، گرت پیر مغان گوید
کـه سالک بی خبر نبود ز راه و
رسم منزل ها
·
می توان گفت که در رزم طبقاتی میان
فئودالیسم و اپوزیسیون ضد فئودالی، هر دو طرف جبهه جنگ ایده ئولوژیکی، خردستیز
اند.
·
یعنی با ساز و برگ ایراسیونالیستی
بر ضد هم می جنگند.
·
هم حافظ و طبقه حاکمه فئودالی
خردستیز اند و هم اهل طریقت و عرفان.
·
خود ویژگی جنگ طبقات اجتماعی در
ایران از دیرباز شاید همین باشد.
·
نطفه های بورژوائی در ایران (اهل
طریقت و عرفان) نمایندگان پانته ئیسم (همه چیز خدائی) اند و نه امپیریسم، رئالیسم
و راسیونالیسم.
·
عرفان حتی خردستیزتر از ایده
ئولوژی طبقه حاکمه فئودالی (سعدی و حافظ) است.
·
تفاوت سعدی با مولوی بلحاظ پایبندی
به خرد از زمین تا آسمان است.
·
سعدی و حتی حافظ صدها بار راسیونال
تر از مولوی اند.
·
بدبختی و بدبیاری جنبش ضد فئودالی
ایران هم همین است.
·
تز و آنتی تز، فئودالیسم و آنتی
فئودالیسم، هر دو خردستیز اند.
·
خرد ستیزی اما فاتحه ای بلند بر
نجات و رهایش اجتماعی است.
8
بـه می سجاده رنگین کن، گرت پیر مغان گوید
کـه سالک بی خبر نبود ز راه و
رسم منزل ها
·
به همین دلیل، سعدی و به پیروی از
او، حافظ با عرفان برخورد دیالک تیکی دارند:
·
برخورد سعدی و حافظ با عرفان دیالک
تیکی از تأیید و انتقاد، تحسین و تخریب، تضعیف و تقویت، کوبش و نوازش است:
الف
·
سعدی و حافظ، بخش ایراسیونالیستی
عرفان را می پذیرند و حتی توسعه می دهند.
ب
·
سعدی و حافظ اما مبارزه اجتماعی ـ
ضد فئودالی عرفان را بیرحمانه می کوبند.
9
بـه می سجاده رنگین کن، گرت پیر مغان گوید
کـه سالک بی خبر نبود ز راه و
رسم منزل ها
·
به همین دلیل است که اساتید دان
کاهی سطحی و ساده لوح، حافظ را جزو عرفا تصور می کنند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر