سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
لیسانس حقوق و علوم سیاسی
کارمند وزارت بهداری
شین میم شین
دگر به جوخه آتش نمی دهند طعام
·
به قعر شب سفری می
کنیم، در تابوت
·
هوا بد است
·
تنفس شدید
·
جنبش کم
·
و بوی سوختگی، بوی آتشی خاموش
·
و شیهه های سمندی که
دور می گردد
·
میان پچ پچ اوراد و الوداع و
امان
·
نشسته شهر زبان بسته ـ باز ـ در تب سرد
·
و راه بسته نماید ز رخنه
تابوت
*****
·
به قعر شب سفری می
کنیم، با کندی
·
چه می کنیم ؟
·
کجاییم ؟
·
شهر مأمن کو ؟
·
شهاب شب زده ای در مدار تاریکی
·
هجوم از چپ و از راست، دام در هر راه
عبوروحشت ماهی در آب های سیاه
*****
·
بگو به دوست :
·
ـ اگر حال ما بپرسد دوست ـ
·
«نمی کشند کسی را، نمی زنند به
دار
·
دگر به جوخه آتش نمی دهند طعام
·
نمی زنند کسی را به سینه، غنچه خون
·
شهید در وطن ما کبود می میرد!»
·
بگو که سرکشی ـ اینجا،
کنون ـ ندارد سر
·
بگو که عاشقی ـ اینجا،
کنون ـ ندارد قلب
·
بگو، بگو:
·
«به سفر می رویم بی سردار!»
·
بگو، بگو:
·
« به سفر می رویم بی سر و قلب!»
*****
·
بگو به دوست که دارد اگر سر یاری
·
خشونتی برساند، به گردش تبری
·
هوا کم است، هوایی، شکاف روزنه ای
*****
·
رفیق همنفس !
·
اینک نفس، که بی دم تو
·
نشاید از بن این سینه، بر شود نفسی
·
نه مرده ایم، گواه:
·
این دل تپیده به خشم
·
نه مانده ایم، نشان :
·
ناخن شکسته به خون
·
بخوان تلاش تن ما، تو
از جراحت جان
·
نهفته جسم نحیف امید در
آغوش
·
به قعر شب سفری می کنیم
چون تابوت
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر