چرخش
فرهنگی ژیژک
فروغ
اسدپور
سرچشمه:
صفحه
فیسبوک فروغ اسدپور
مسعود بهبودی
اسلاوی
ژیژک
(۱۹۴۹)
فیلسوف، نظریهپرداز، جامعهشناس، منتقد فرهنگی و سیاستمدار اسلوونیایی
·
ما هنوز جهان بینی فروغ اسدپور را
نمی شناسیم و این اولین تلاش ما در جهت آشنائی با جهان بینی ایشان است.
·
از این رو، بدون کمترین پیشداوری
به تحلیل عینی این مطلب از ایشان می پردازیم.
·
دلیل گزینش این مطلب، نقدی است که
حریفی بر آن نوشته است.
·
در نقد حریف اندیشه ای نظر ما را به
خود جلب کرده که قصد تعمیق در آن و ریشه یابی آن را داریم.
·
ولی قبل از پرداختن به نقد حریف،
باید این تلاش تحلیلی فروغ اسدپور را مورد تأمل قرار دهیم.
تحلیل
ژیژک را پیرامون وقایع پاریس خواندم.
·
ترور روزنامه نگاران در پاریس،
موضوع این چالش فکری بوده است.
·
نقد فروغ اسدپور با نقد اسلوب تحلیلی ژیژک شروع می شود:
1
ژیژک
باز هم آسمان و ریسمان را بهم بافته، تا پدیده ای را تحلیل کند.
·
بزعم فروغ اسدپور، ژیژک برای تحلیل
پدیده ای، آسمان و ریسمان را به هم می بافد.
·
ایراد اسلوبی خود فروغ اسدپور این
است که قبل از اثبات تجربی و منطقی ادعای خود، به صدور حکم می پردازد.
·
چون اسلوب مبتنی بر «به هم
بافی آسمان و ریسمان» می بایستی در پایان تحلیل ایشان بیاید و نه در
آغاز آن.
2
·
البته فروغ اسدپور یک سر و گردن از
مدعیان دیگر برتر است.
·
چون هم قادر به تبیین درست نظر
خویش است و هم پس از صدور حکم، بلافاصله دلیل تجربی می آورد.
·
اما بهتر می بود، اگر حکم خود را
شتابزده صادر نمی کرد.
·
چون با صدور پیشاپیش حکم، اسلوب
ژیژک در ذهن خواننده بی اعتبار می گردد و او بلحاظ پسیکولوژیکی برای قبول دعاوی
بعدی فروغ اسدپور آماده می گردد.
·
ما که از ژیژک حتی سطری نخوانده
ایم، به تجربه شخصی در اثر همین حکم پیشاپیش فروغ اسدپور مانی پولیزه شده ایم.
3
چند
سال پیش تر در رابطه با کاریکاتورهای منتشر شده در دانمارک
با
او مصاحبه ای شد و او در آن مصاحبه گفت:
«من
فکر می کنم، یوروسنتریسم لازم است
چیز خوبی است
و
اروپا نباید در زمینه ی «ارزش های خود» کوتاه بیاید
بلکه
باید به شدت هر چه تمامتر از آنها دفاع کند.»
·
فروغ اسدپور به موضعگیری چند سال
قبل ژیژک راجع به کاریکاتور محمد در دانمارک اشاره می کند و آن را به نقد می کشد:
·
مفهومی که بکار برده شده، اروپا محوری
(یوروسنتریسم) بوده است.
4
·
یوروسنتریسم به ارزیابی ایده ئولوژیکی جوامع درونی و
برونی اروپا بنا بر تصورات اروپائی اطلاق می شود که مبتنی بر ارزش ها و هنجارهای
توسعه یافته توسط اروپائی ها ست.
5
·
این تصورات ارزشی، مقولات و اعتقادات در یوروسنتریسم از
دوره استعمار برای تحول اجتماعی و فرهنگی اکثر جوامع بشری به عنوان معیار اصلی در
تفکر و عمل محسوب می شوند.
6
·
مفهوم یوروسنتریسم بدین معنا نه فقط اروپای جغرافیائی، بلکه
دول نئو اروپائی زیر را نیز شامل می شود:
·
امریکای شمالی
·
افریقای جنوبی
·
استرالیا را
7
من
فکر می کنم، یوروسنتریسم لازم است
چیز خوبی است
و
اروپا نباید در زمینه ی «ارزش های خود» کوتاه بیاید
بلکه
باید به شدت هر چه تمامتر از آنها دفاع کند.»
·
ژیژک ظاهرا در همین مفهوم یوروسنتریسم، دفاع از ارزش های اروپائی
را برجسته کرده است.
·
خود مفهوم ارزش های اروپائی قابل
تأمل است.
·
چون ارزش های مرتبط با انقلابات
بورژوائی دیری است که از محتوا خالی شده اند و حتی در حرف اعتبار ندارند، چه رسد
به عمل.
8
یعنی
بحث را کاملا فرهنگی، قومی و میان قاره ای کرد.
·
ایراد فروغ اسدپور به ژیژک این است که او بحث را فرهنگی، قومی و
میانقاره ای کرده است.
·
اینکه خود فروغ اسدپور با چه فوت و فنی به استخراج این نتیجه از کلام
ژیژک نایل آمده، سؤال بزرگی است.
·
فروغ اسدپور ظاهرا از تعریف مفهوم یوروسنتریسم خبر ندارد.
·
چون از تعریف مفهوم یوروسنتریسم و از دعوی مبتنی بر «دفاع از
ارزش های خود» به دشواری می توان به این داوری رسید.
·
دفاع از یوروسنتریسم و آزادی بیان فرمال بورژوائی ربط
تعیین کننده ای به قاره و قوم و فرهنگ ندارد.
9
·
این ارزش ها روزی روزگاری ستون
فقرات ایده ئولوژیکی بورژوازی انقلابی و ضد فئودالی را تشکیل می دادند.
·
حالا پوسته ای پوسیده و سست و
کمرنگ از آنها باقی مانده است.
·
فروغ اسدپور اگر رادیکال اندیش می بود، می بایستی به این
حقیقت امر بپردازد و دست به روشنگری علمی و انقلابی بزند.
10
این
در حالی بود که
فلمینگ
رز
ـ
راست افراطی و سردبیر فرهنگی روزنامه ای که آن کاریکاتورها را منتشر کرده بود ـ
چند
روز پیشتر گفته بود:
«زندگی
در دموکراسی
یعنی
این که تاب بیاوری که
لجن مال بشوی
رویت
تف کنند
و ناسزا بشنوی.
اگر
کسی از این روال خوشش نمی آید،
برگردد به همانجایی که قبلا زندگی می کرده است.
»
·
فروغ اسدپور اما به عوض تعمیق و روشنگری به نقل قولی از
فلمینگ رز چنگ می زند:
الف
·
فلمینگ رز دموکراسی را از موضع
بورژوائی دیگری تعریف می کند:
·
محتوای تعریف او از دموکراسی این
است که رمه مردم باید به ساز اقلیت انگل حاکم برقصد و دم نزند.
ب
·
ترفند سنتی فاشیسم و فوندامنتالیسم
هم همین است:
·
نخست از یهودی و یا بابی و بهائی
شروع می کنند، بعد نوبت به کمونیست ها می رسد تا پس از تشکیل و توسعه کوره های آدم
سوزی و خاوران ها، نوبت به علی اللهی ها و دراویش و هر دگر مذهب و دگراندیش دیگر
برسد.
ت
·
فلمینگ رز هم از تهدید عمله های
خارجی و ورثه آنها شروع می کند:
اگر
کسی از این روال خوشش نمی آید،
برگردد به همانجایی که قبلا زندگی می کرده است.
11
·
فروغ اسدپور فاقد رادیکالیته اصیل است و لذا مسئله را نه در
پله عام، بلکه در پله فردی و خاص به چالش سطحی می کشد.
الف
·
ایراد اصلی و احتمالا معرفتی ـ نظری فروغ
اسدپور در فهم و درک و کشف محتوای ایده
ئولوژی تهدید و تحدید فلمینگ است.
ب
·
فروغ اسدپور فکر می کند که منظور فلمینگ نه تف و توهین و
تحقیر و سرکوب و تخریب از بالا، یعنی از سوی طبقه حاکمه، بلکه از پایین، یعنی از
سوی توده های بی همه چیز خارجی بوده است.
·
از همین مسئله می توان به پرسه پر
گرد و خاک فروغ اسدپور در سطح پدیده ها و
عجز او از نفوذ در ذات آنها پی برد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر