۱۳۹۳ دی ۲۶, جمعه

تأملاتی در تأملات فروغ اسدپور (۲)


چرخش فرهنگی ژیژک
فروغ اسدپور

سرچشمه:

صفحه فیسبوک فروغ اسدپور
مسعود بهبودی

 اسلاوی ژیژک  (۱۹۴۹)  
فیلسوف، نظریه‌پرداز، جامعه‌شناس، منتقد فرهنگی و سیاست‌مدار اسلوونیایی

·        ما هنوز جهان بینی فروغ اسدپور را نمی شناسیم و این اولین تلاش ما در جهت آشنائی با جهان بینی ایشان است.
·        از این رو، بدون کمترین پیشداوری به تحلیل عینی این مطلب از ایشان می پردازیم.

·        دلیل گزینش این مطلب، نقدی است که حریفی بر آن نوشته است.
·        در نقد حریف اندیشه ای نظر ما را به خود جلب کرده که قصد تعمیق در آن و ریشه یابی آن را داریم.

·        ولی قبل از پرداختن به نقد حریف، باید این تلاش تحلیلی فروغ اسدپور را مورد تأمل قرار دهیم.

تحلیل ژیژک را پیرامون وقایع پاریس خواندم.

·        ترور روزنامه نگاران در پاریس، موضوع این چالش فکری بوده است.
·        نقد فروغ اسدپور  با نقد اسلوب تحلیلی ژیژک شروع می شود:

1
ژیژک باز هم آسمان و ریسمان را بهم بافته، تا پدیده ای را تحلیل کند.

·        بزعم فروغ اسدپور، ژیژک برای تحلیل پدیده ای، آسمان و ریسمان را به هم می بافد.

·        ایراد اسلوبی خود فروغ اسدپور این است که قبل از اثبات تجربی و منطقی ادعای خود، به صدور حکم می پردازد.
·        چون اسلوب مبتنی بر «به هم بافی  آسمان و ریسمان»  می بایستی در پایان تحلیل ایشان بیاید و نه در آغاز آن.

2
·        البته فروغ اسدپور یک سر و گردن از مدعیان دیگر برتر است.
·        چون هم قادر به تبیین درست نظر خویش است و هم پس از صدور حکم، بلافاصله دلیل تجربی می آورد.

·        اما بهتر می بود، اگر حکم خود را شتابزده صادر نمی کرد.

·        چون با صدور پیشاپیش حکم، اسلوب ژیژک در ذهن خواننده بی اعتبار می گردد و او بلحاظ پسیکولوژیکی برای قبول دعاوی بعدی فروغ اسدپور  آماده می گردد.

·        ما که از ژیژک حتی سطری نخوانده ایم، به تجربه شخصی در اثر همین حکم پیشاپیش فروغ اسدپور مانی پولیزه شده ایم.

3
چند سال پیش تر در رابطه با کاریکاتورهای منتشر شده در دانمارک
با او مصاحبه ای شد و او در آن مصاحبه گفت:
«من فکر می کنم، یوروسنتریسم لازم است
 چیز خوبی است
و اروپا نباید در زمینه ی «ارزش های خود» کوتاه بیاید
بلکه باید به شدت هر چه تمامتر از آنها دفاع کند.»

·        فروغ اسدپور به موضعگیری چند سال قبل ژیژک راجع به کاریکاتور محمد در دانمارک اشاره می کند و آن را به نقد می کشد:
·        مفهومی که بکار برده شده، اروپا محوری (یوروسنتریسم) بوده است.

4

·        یوروسنتریسم به ارزیابی ایده ئولوژیکی جوامع درونی و برونی اروپا بنا بر تصورات اروپائی اطلاق می شود که مبتنی بر ارزش ها و هنجارهای توسعه یافته توسط اروپائی ها ست.

5
·        این تصورات ارزشی، مقولات و اعتقادات در یوروسنتریسم از دوره استعمار برای تحول اجتماعی و فرهنگی اکثر جوامع بشری به عنوان معیار اصلی در تفکر و عمل محسوب می شوند.

6
·        مفهوم یوروسنتریسم بدین معنا نه فقط اروپای جغرافیائی، بلکه دول نئو اروپائی زیر را نیز شامل می شود:
·        امریکای شمالی
·        افریقای جنوبی
·        استرالیا را

7
من فکر می کنم، یوروسنتریسم لازم است
 چیز خوبی است
و اروپا نباید در زمینه ی «ارزش های خود» کوتاه بیاید
بلکه باید به شدت هر چه تمامتر از آنها دفاع کند.»

·        ژیژک ظاهرا در همین مفهوم یوروسنتریسم، دفاع از ارزش های اروپائی را برجسته کرده است.

·        خود مفهوم ارزش های اروپائی قابل تأمل است.
·        چون ارزش های مرتبط با انقلابات بورژوائی دیری است که از محتوا خالی شده اند و حتی در حرف اعتبار ندارند، چه رسد به عمل.

8
یعنی بحث را کاملا فرهنگی، قومی و میان قاره ای کرد.

·        ایراد فروغ اسدپور  به ژیژک این است که او بحث را فرهنگی، قومی و میانقاره ای کرده است.
·        اینکه خود فروغ اسدپور  با چه فوت و فنی به استخراج این نتیجه از کلام ژیژک نایل آمده، سؤال بزرگی است.
·        فروغ اسدپور  ظاهرا از تعریف مفهوم یوروسنتریسم خبر ندارد.

·        چون از تعریف مفهوم یوروسنتریسم و از دعوی مبتنی بر «دفاع از ارزش های خود» به دشواری می توان به این داوری رسید.
·        دفاع از یوروسنتریسم و آزادی بیان فرمال بورژوائی ربط تعیین کننده ای به قاره و قوم و فرهنگ ندارد.

9
·        این ارزش ها روزی روزگاری ستون فقرات ایده ئولوژیکی بورژوازی انقلابی و ضد فئودالی را تشکیل می دادند.
·        حالا پوسته ای پوسیده و سست و کمرنگ از آنها باقی مانده است.

·        فروغ اسدپور  اگر رادیکال اندیش می بود، می بایستی به این حقیقت امر بپردازد و دست به روشنگری علمی و انقلابی بزند.

10
 این در حالی بود که
فلمینگ رز
ـ راست افراطی و سردبیر فرهنگی روزنامه ای که آن کاریکاتورها را منتشر کرده بود ـ
چند روز پیشتر گفته بود:
«زندگی در دموکراسی
یعنی این که تاب بیاوری که
 لجن مال بشوی
رویت تف کنند
 و ناسزا بشنوی.
اگر کسی از این روال خوشش نمی آید،
 برگردد به همانجایی که قبلا زندگی می کرده است. » 

·        فروغ اسدپور  اما به عوض تعمیق و روشنگری به نقل قولی از فلمینگ رز چنگ می زند:

الف
·        فلمینگ رز دموکراسی را از موضع بورژوائی دیگری تعریف می کند:
·        محتوای تعریف او از دموکراسی این است که رمه مردم باید به ساز اقلیت انگل حاکم برقصد و دم نزند.

ب

·        ترفند سنتی فاشیسم و فوندامنتالیسم هم همین است:
·        نخست از یهودی و یا بابی و بهائی شروع می کنند، بعد نوبت به کمونیست ها می رسد تا پس از تشکیل و توسعه کوره های آدم سوزی و خاوران ها، نوبت به علی اللهی ها و دراویش و هر دگر مذهب و دگراندیش دیگر برسد.

ت
·        فلمینگ رز هم از تهدید عمله های خارجی و ورثه آنها شروع می کند:

اگر کسی از این روال خوشش نمی آید،
 برگردد به همانجایی که قبلا زندگی می کرده است.

11
·        فروغ اسدپور  فاقد رادیکالیته اصیل است و لذا مسئله را نه در پله عام، بلکه در پله فردی و خاص به چالش سطحی می کشد.

الف
·        ایراد اصلی و احتمالا معرفتی ـ نظری فروغ اسدپور  در فهم و درک و کشف محتوای ایده ئولوژی تهدید و تحدید فلمینگ است.

ب
·        فروغ اسدپور  فکر می کند که منظور فلمینگ نه تف و توهین و تحقیر و سرکوب و تخریب از بالا، یعنی از سوی طبقه حاکمه، بلکه از پایین، یعنی از سوی توده های بی همه چیز خارجی بوده است.

·        از همین مسئله می توان به پرسه پر گرد و خاک فروغ اسدپور  در سطح پدیده ها و عجز او از نفوذ در ذات آنها پی برد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر