۱۳۹۳ بهمن ۷, سه‌شنبه

تأملاتی در تأملات فروغ اسدپور (۱۴)


چرخش فرهنگی ژیژک
فروغ اسدپور
سرچشمه:
صفحه فیسبوک فروغ اسدپور
مسعود بهبودی
 
وقتی می خواهید کسی را نقد کنید
نقد نظرات ژیژک و فروغ اسد پور بر فاجعه کشتار پاریس
برهان عظیمی
(12 ژانویه 2015) 

  
فروغ نیز به دنبال نقد التقاطی همراهی و همدلی با نظام سرمایه داری- امپریالیستی (یوروسنتریزم!) 
ژیژک روان گشته است و در همین جملات خودشیفه اش روشن نکرده است که 
بالاخره مقصر اصلی چنین جنایتی کیست؟!
برای همین خانم فروغ نمی تواند فراتر از درک ژیژک رود و راهکارهای مشخص کمونیستی نوین 
به میان گذارد، نق نق می کند و با افاده فروشی خاصی ژیژک را به عنوان یک فرد متولد شرق متهم 
به "حسادت از غرب" می کند! اینکه چرا فروغ چنان توهمی دامن می زند که واقعا چه چیزی در "غرب"
(بخوان اقصاد و سیاست و فرهنگ جامعه امپریالیستی کشورهای غرب تحت تاثر طبقه امپریالیستی حاکم بر آن)
وجود دارد که خود فروغ با شیفتگیِ به آن ژیژک را متهم به حسادت و عقده داشتن 
در مقابل چنان جامعه ای می کند
("او به عنوان فردی از شرق اروپا در برابر غرب اروپا عقده " دارد.
نقل از نوشته فروغ
(؟! تنها یکی ازسوالات چالشگرانه در مقابل اوست!
اما این همه مطلب نیست!

·        هراس ما این است که به پایان متا«تحلیل» حریف از «تحلیل» فروغ اسدپور برسیم و حسرت تحلیل مشخص و عینی حداقل، دست و پا شکسته از آن را به گور ببریم.

·        حریف وعده پشت وعده می دهد و بر شاهراه پیشداوری معمول پیش می راند.
·        اکنون پیشداوری درست و یا نادرست راجع به اسلوب ژیژک و پیروی فروغ اسدپور از او مطرح می شود، بدون اینکه کمترین دلیل و سندی از او عرضه شود.

·        خواننده بخت برگشته چگونه می تواند به دعاوی سوبژکتیو حریف ایمان بیاورد؟

۱
فروغ نیز به دنبال نقد التقاطی همراهی و همدلی با نظام سرمایه داری- امپریالیستی (یوروسنتریزم!) 
ژیژک روان گشته است

·        نقد التقاطی به چه معنی است؟

·        احتمالا منظور حریف نقد مبتنی بر  اکلکتیسیسم است.
·        یعنی بریدن تکه هائی از مکاتب و نظرات ضد و نقیض و ترکیب دلبخواهی آنها به نیت «همراهی و همدلی با نظام سرمایه داری- امپریالیستی است

 ویکتور کوزین (1792 ـ 1867)
فیلسوف و تئوریسین فرهنگ فرانسوی
از اکلکتیسین های معروف قرن نوزدهم

·        اکلکتیسیسم به شیوه عمل اکلکتیسین ها اطلاق می شود.
·        اکلکتیسیسم ـ بطور کلی ـ عبارت است از آمیختن مکانیکی عناصر فکری مختلف با هم.

·        ما زمانی با اکلکتیسیسم فلسفی سر و کار داریم که کسی تئوری ها، نظرات و قبل از همه عناصر و تزهای سیستم ها و جریانات فلسفی مختلف را بدون تلاش در جهت ترکیب خلاقانه آنها و بدون بر طرف کردن تناقضات منطقی موجود، با هم مخلوط کند و سیستم من در آوردی «جدیدی» را بوجود آورد.

·        اگر اسلوب و متد نقد ژیژک التقاطی است و احتمالا هم چنین است، چون تمامت تار پود ژیژک شبیه لحاف های اکلک تیکی ننه بزرگ ما ست، این مسئله مهمی است و باید با ارائه دلیل مشخص و مستند استدلال و اثبات شود تا هم احیانا فروغ اسدپور  ارشاد متدئولوژیکی شود و رستگار گردد و هم «نسل نوین کمونیست های کذا و کذا» تربیت تئوریکی شوند و از تکرار خریت های نسل قدیم «کمونیست های» سابق پرهیز کنند.

۲
فروغ نیز به دنبال نقد التقاطی همراهی و همدلی با نظام سرمایه داری- امپریالیستی (یوروسنتریزم!) 
ژیژک روان گشته است
و در همین جملات خودشیفه اش روشن نکرده است
 که بالاخره مقصر اصلی چنین جنایتی کیست؟!

·        نتیجه تبعیت فروغ اسدپور از ژیژک بنظر حریف این است که مقصر اصلی را نام نبرده است.

·        جملات خودشیفته؟

·        حریف بی شک از زبان فارسی همانقدر خبر دارد که از کمونیسم علمی.

۳


 اثری از حسین رزاقی

·        نیما بی شک در برخورد با مواردی از این دست بوده که کلافه شده و پرسیده:

به کجای انی شب تیره
بیاویزم قبای ژنده خود را؟

·        جمله که نمی تواند شیفته خود باشد.
·        فروغ اسدپور شاید بتواند خودشیفته باشد، به همان سان که اسلوب تحلیلی ژیژک می تواند اکلک تیکی باشد.

·        سؤال ولی این است که حریف با اینهمه حواس پرتی چگونه به این استنتاجات چه بسا درست رسیده است؟

۴

·        برای پاسخ به این پرسش، باید به پسیکولوژی ژیژک و فروغ اسدپور و حریف رجوع کنیم.

·        چون احتمال این می رود که حریف قیاس به نفس کرده باشد.

·        چون اکلکتیسیسم اسلوب دیرین و کماکان پایدار روشنفکریت وطنی بطور کلی است.
·        فرق هم نمی کند که از حوزه های علمیه قم و قزوین باشند و یا سلطنت طلب و یا سر تنت طلب باشد.

·        کسب و کار روشنفکریت وطنی گرد آوری مستمر آیات و روایات و احادیث و ضرب المثل ها و نشخوار دلبخواهی و تصادفی آنها ست.

·        بی کمترین تردید، دلیل انقلابی بودن خمینی نه اوبژکتیو (عینی) و واقعی، بلکه سوبژکتیو و تخیلی و دلبخواهی بوده است.

·        یعنی قبل از هر کاری، جمله ای از حبیبی پیدا شده و تفسیر دلبخواهی و مصلحتی آن بر انقلابیت مرتجع ترین نماینده فئودالیسم و بربریت دلالت کرده است.

·        متد اکلک تیکی نیز یکی از زیرمتدهای سوبژکتیویسم است که ضمنا حاوی گشتاورهائی از ولونتاریسم (اراده گرائی) سردسته ها و سران و رهبران خرفت تر و خرتر از خر است.

·        کشف خودشیفتگی فروغ اسدپور نیز احتمالا نتیجه قیاس به نفس حریف است.

·        چون خودشیفتگی هم یکی از خصوصیات اصلی و عام روشنفکریت وطنی است.
·        خودشیفتگی فروغ اسدپور حتی به گرد خودشیفتگی مثلا جلال آل احمد و یا احمد شاملو و یا اشرف دهقانی و یا اشرفیون لیبرتی نمی رسد.

·        جالب اما پیامد این پیروی فروغ خودشیفته از ژیژک التقاطی اندیش است:

۵
برای همین 
خانم فروغ نمی تواند فراتر از درک ژیژک رود 
و راهکارهای مشخص کمونیستی نوین به میان گذارد، 
نق نق می کند و با افاده فروشی خاصی ژیژک را 
به عنوان یک فرد متولد شرق متهم به "حسادت از غرب" می کند!  

·        این بدان معنی است که اگر فروغ اسدپور از ژیژک پیروی نمی کرد، مهمترین معجزه قرن بیست و یکم صورت می گرفت.
·        فروغ اسدپو به اشارتی شق القمر می کرد و «راهکارهای مشخص و کمونیستی نوین» عرضه می نمود.

·        این طرز تفکر حریف به معنی تحول کیفی و ماهوی مرید به محض و  ببرکت حذف مراد است.

·        خیال بافی محض هم به همین می گویند.
·        حتی اگر حریف هر واژه ای را به صفت سوبژکتیو و بی معنی و توخالی «نوین» مزین سازد.

۶
اینکه چرا فروغ چنان توهمی دامن می زند که واقعا چه چیزی در "غرب"
(بخوان اقصاد و سیاست و فرهنگ جامعه امپریالیستی کشورهای غرب تحت تاثر طبقه امپریالیستی حاکم بر آن)
وجود دارد که خود فروغ با شیفتگیِ به آن ژیژک را متهم به حسادت و عقده داشتن در مقابل چنان جامعه ای می کند
("او به عنوان فردی از شرق اروپا در برابر غرب اروپا عقده " دارد.
نقل از نوشته فروغ
(؟! تنها یکی ازسوالات چالشگرانه در مقابل اوست!
اما این همه مطلب نیست!

·        حریف بالاخره از تحلیل فروغ اسدپور جمله ای را ذکر می کند تا همان را به طرز دلبخواهی و مصلحتی و مبتنی بر پیشداوری تحریف کند:
·        بدین طریق و با این ترفند، عقده ای قلمداد کردن خوارج حاشیه نشین از سوی ژیژک همره و همدل با غرب و تعمیم عقده ای بودن به خود ژیژک و کل بشریت توسط فروغ اسدپور به معنی غربشیفتگی فروغ خودشیفته تفسیر می شود.

·        این فقط می تواند دال بر پیشه کردن پسیکولوژیسم  فروید و یونگ و ژیژک و فروغ و غیره باشد و بس.
·        فرق هم نمی کند که حریف واژه «کمونیستی نوین» را مرتب بطور مکانیکی بر زبان براند و آبروی کمونیسم علمی را بی مهابا بریزد و یا نه.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر